شو زُ چِن در سال ۱۹۷۸ در شهر دونگ خَی در استان جیانگ سو به دنیا آمد. او که فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد دانشکده ی ادبیات دانشگاه پکن است، رمان های زیادی نوشته که از آن جمله می توان به « پکن همچون دریا»، »به سوی شمال»، « دارالسلام»، «دویدن در خیابان های پکن» و «قصه های چینگ یون گو» اشاره کرد.
او جوایز ادبی بسیاری نیز دریافت کرده که جایزه ی ادبی جوانگ جونگ ون، جایزه ی بزرگ رمان رسانه های ادبی چینی و جایزه ی ادبی فِنگ مو از آن جمله اند. رمان « اگر برف سنگین راه را ببندد»، جایزه ی ادبی لوشون در دوره ی ششم در بخش رمان کوتاه را از آن نویسنده کرد، رمان کوتاه وی تحت همین عنوان نیز جایزه ی کتاب برتر چینی صدا و سیمای چین در سال ۲۰۱۶ را کسب کرد.
رمان « دارالسلام» او در سال ۲۰۱۴ جایزه ی پنجمین دوره ی ادبی لائو شُه، جایزه ی رویای عمارت سرخ در ششمین دوره و جایزه ی ادبی اولین دوره ی دانش سرای تِنگ شون را کسب کرد و از طرف « هفته نامه ی آسیا» در هنک کنگ به عنوان یکی از ده رمان چینی برتر سال ۲۰۱۴ معرفی شد. « هفته نامه ی آسیا» ی هنگ کنگ و»هفته نامه ی آینه « ی تایوان، رمان بلند « پکن همچون دریا» را به عنوان یکی از ده رمان برتر چینی در سال ۲۰۱۷ معرفی کرده اند.
او در حال حاضر معاون سردبیر مجله ی ادبی « ادبیات خلق» است و آثار او تا کنون به زبان های انگلیسی، آلمانی، ژاپنی، کره ای، ایتالیایی، مغولی، هلندی، روسی، عربی، اسپانیایی و غیره ترجمه شده است.
خوان رولفو که به عنوان یکی از نویسندگان متعهد و آگاه نسبت به مسائل زندگی در مکزیک شناخته میشود، “خروس طلایی” را در نیمه اول قرن بیستم به تحریر درآورد.
این رمان کوتاه رسالهای است آشکارا سیاسی.
درواقع رولفو از اشاره به لحظات مربوط به زمان وقوع داستان خودداری میکند تا تحت تاثیر رئالیسم جادویی، ذهن مخاطب را معطوف به چشم انداز جامعهای کند که در حال زوال است.
اما دلایل موجهی وجود دارد که تصور میرود ماجرای خروس طلایی در سالهای پس از انقلاب در مکزیک روی داده باشد که هنوز وزنهی سنگینی از فقر و بیعدالتی، بر زندگی مردم فشار میآورد.
بیزاری و تنفر رولفو از خشونت با به تصویر کشیدن بازیهای قمار دیده میشود. جنگ خروس در این داستان به طور آشکار اهمیت داشته و نویسنده عنوان کتاب را از جوجه خروس کوچک اما بیباکی عاریت گرفته که میخواهد سرنوشت صاحبش را تغییر دهد.
رمان رولفو رمان سادهای نیست. گذاری است در دنیای سیاه قماربازها و جشنهای منطقه “باخیو”ی مکزیک، و به خواننده این امکان را میدهد که واقعه را در لحظات گوناگونی از تاریخ مکزیک تصویر سازی کند.
این داستان مرد جوانی است که روزی در یکی از کافه های پاریس با عکاسی به نام فرانسیس ژانسن آشنا می شود و این آشنایی به رابطه دوستانه ای در طول مدت سه ماه می انجامد. مرد جوان تصمیم می گیرد تا فهرستی از تمام عکس هایی که ژانسن گرفته تهیه کند تا حاصل یک عمر هنر او این طور راحت به فراموشی سپرده نشود. ژانسن ولی یک روز بدون خداحافظی آتلیه اش را برای همیشه ترک می کند و از تمام آن سه ماه و خاطراتش تنها دفترچه ای باقی می ماند.
هزار نشانه وجود دارد از اینکه تو بوده ای، همین جا کنار من. هزار کلمه نوشته ام از سکوت جاری در عکس هایت و از همه آنها امروز یک دفترچه باقی مانده، فهرستی از هزاران عکس خیالی و آلبوم هایی که هیچ وقت منتشر نشدند.
من از خودم می پرسم آیا همه چیز را خواب دیدم؟ ای کاش مکزیک این قدر از پاریس دور نبود.
سه زن، سه خاطره، سه دوره از زندگی. پاتریک مودیانو در آخرین رمان خود باز به سراغ بازی فراموشی و یاد آوری می رود و هر بار یک زن منبع الهام اوست. زن که عنصر اصلی رمانهای مودیانوست، زن که همیشه نقطه آغاز یاد آوری است و زن که همیشه ناگاه و بی دلیل ترکش کرده است. او شاید در جستجوی محبتی گم شده این چنین خاطرات کهنه اش را مرور می کند و از جوانی سر درگم برای مخاطبش سخن می گوید که هر چه گشت و هر چه کرد به راز این معما دست نیافت که چرا مادرش هیچ وقت دوستش نداشت.
به غیر از برادرم رودی و مرگش هیچ یک از آنچه اینجا برایتان تعریف می کنم مرا عمیقاً تحت تأثیر قرار نمی دهد. برای من نوشتن این صفحات درست مثل این است که برداشتم را از موضوعی تعریف کنم یا خلاصه داستانی را بنویسم. داستانی مصور، تا با این زندگی که زندگی من نیست تسویه حساب کرده باشم. همه چیز برای من حکم یک نوار فیلم را دارد. پر از اتفاق. من نه چیزی برای اعتراف کردن دارم و نه برای توضیح دادن. هیج میلی هم به نگه داشتن این قصه ها در دل خودم ندارم. حتی این حس را ندارم که وجدانم در معرض آزمایش است. تمام آنچه تا بیست و یک سالگی ام اینجا بازگو خواهم کرد همه آن چیزی است که من زندگی کرده ام. شفاف و بی پرده. درست مثل صحنه نمایشی که در آن بازیگران بی حرکت روی سن ایستاده اند ولی نمای پشت سرشان پرده به پرده عوض می شود تا به نمای مدنظر برسد. گذار شفاف حواس و منی که نتوانستم زندگی خودم را تجربه کنم.
میگل لیتین، قهرمان این کتاب، یکی از برجستهترین فیلمسازان آمریکای جنوبی است که در دوران حکومت نظامی به شیلی بازگشتهاست. او در تصمیمی شجاعانع با قیافهای مبدل وارد شیلی شد تا زندگی ملتی تحت سلطۀ دیکتاتوری فاشیستی ژنرال پینوشه را به تصویر بکشد… آزادیخواهانی را به جهان معرفی کند که با وجود سرکوب و دستگاه مخوف امنیتی پلیس، تمام رسالت مبارزاتی خود را در راه تغییر وضعیت قرار دادهاند. اقدام لیتین آنقدر چشمگیر بود که گابریل گارسیا مارکز تصمیم گرفت تجربههای این سفر را تبدیل به کتاب بکند. نکتۀ جالب اینکه پس از انتشار کتاب در فوریۀ 1987، وزارت کشور شیلی اذعان کرد، هزاران نسخه از این کتاب را مصادره و در شهر «والپارایزو» سوزاندهاست. به مانند «گزارش یک آدرمربایی» از رئالیسم جادویی مارکز در این کتاب نیز ردپایی دیده نمیشود. مارکز در «بازگشت پنهان به شیلی»در قامت یک خبرنگار خیالی کوشیده است پرده از جنایتی سیستماتیک بردارد که تمامی رسانههای وقت در براب آن سکوت کردهبودند.
«مرثیهای برای آرژانتین» داستان تلخ مهاجرت و تبعید است. ماجرتی دلخراش دیکتاتوریهای نظامی در آمریکای لاتین است. مادر و دختری به اجبار از زادگاه خود در آرژانتین کنده و پای به فرانسه مینهد. پدر زندانیاست. ماجرا در خلال نامهنگاریهای دختر با پدر میگذرد. در روند ماجرا، کنار آمدن با محیط تازه، تحول و دگرگونی جسمی دختر و سختیهای خو گرفته با زندگی جدید مارا با بی منطقی ستم،محدودیت سیاسی و گرفتاریهای روزمرۀ زندگی مهاجران بیشتر آشنا میکند. نویسنده با داستانی از زبان یک دختر نوجوان تصویری جذاب و البته دردناکک از تاثیر سیاست بر زندگی آدمهای معمولی تصویر میکند.
پرنسیپ
ژروم فراری
ترجمه بهمن یغمایی و ستاره یغمایی
«پرنسیپ» روایتی است خواندنی از زندگی «ورنر کارل هایزنبرگ»، فیزیکدان آلمانی که نظریات او تحولاتی عظیم در فیزیک کوانتوم ایجاد کرد. این تحولات نه فقط در ساحت علم، بلکه درجهان فلسفه و اندیشه نیز دگرگونیهای اساسی را رقم زد. ژروم فراری، نویسنده بنام فرانسوی که در سال 2012 موفق به کسب جایزه گنکور شد، روایتگر داستان مواجهه هایزنبرگ با جهانی است که در آن کل هستیم که بسیار عظیمتر از چیزی است که تصور میکنیم، بزرگتر از کشورهای در حال جنگ، ابعاد بزرگش آنچنان نامتناسب است که ادراک انسان ها فقط با در هم شکستن آنها میتواند حفظ شود.
آثارهاینریش بل (۱۹۸۵ – ۱۹۱۷)، روایتی است از جنگ و تأثیر مخرب آن بر عشق، غرور و اخلاق. بل از ملالتها، پلیدیها و بی معنی بودن جنگ سخن میگوید. اما برخيز عشق من روزگار مردمانی است که در ویرانههای حاصل از جنگ به دنبال نشانهای برای باور مجدد به زندگی هستند. انزجار از جنگ و همذات پنداری با مصیبتهای آلمانِ خاکسترنشین، جایگاه بل را به عنوان یکی از نویسندگان بزرگ این کشور تثبیت نموده است. در بخشی از این کتاب میخوانیم: … چند هفته آخر مرتب تلاش میکردم از مردمی که از من میپرسیدند برای امرار معاش چه میکنم، بپرهیزم. اگر واقعاً ناچار میشدم اسمی برای حرفهام بگذارم، مجبور بودم واژهای را بر زبان بیاورم که آنان را سراسیمه میکرد. از این رو ترجیح میدهم از روشی نظری برای ثبت اعترافاتم بر کاغذ استفاده کنم.