تاد مکگاوِن و شیلا کانکِل مجموعهای بیمانند از مقالات روانکاوانه دربارۀ فیلم معاصر گردآوردهاند که جهشی عظیم در نظریۀ فیلم را موجب خواهد شد. این کتاب حوزۀ نظریۀ فیلم را به طور عام و نظریۀ لکانی فیلم را به طور خاص ارتقا و غنا میبخشد. خوانندگان به درک دیگری از عملکرد نگاه خیره[1] در فیلم خواهند رسید: نگاه خیره که پیش از این در امر خیالی[2] قرار گرفته و مهار شده بود، در این مقالات از نگاهی دیگر و در ارتباطی بحثانگیز با امر واقعی[3] بررسی میشود. همین نگاه خیره، در امر واقعی، در فیلمهایی که برای نشان دادن وصفناپذیری آن از شهامت لازم برخوردارند، نقش اساسی بالقوهای بازی میکند.
این مجموعه شامل دو کتاب سرگذشت حاجی بابای اصفهانی و حاجی بابا در لندن، به قلم جیمز موریه است که دیپلمات و نویسنده بریتانیایی سده نوزدهم و مأمور سیاسی مقارن با سلطنت فتحعلیشاه قاجار در ایران بود.
در ذهن من مهمترین مشخصهی منفردزاده، تفاوتِ اندیشه و بینش و پیشرو بودنِ او در آفرینش است. کارهای شناختهشدهاش در زمانِ خود پیشرو و تازه بوده و در گذر زمان، شاخص هنر زمان خود شدهاند. اما همهی اینها محصول دوران شناختهشدگیِ او از «قیصر» به بعد است؛ پس از آن که توانست پیگیر سلیقهی خود باشد، مدام از خود بگذرد، تجربه کند و خودش را در انتخابهایش بازتاب دهد. در این کتاب میشد خیلی زود از دوران کودکی و نوجوانی گذشت و به کارنامهی شاخص و پرجلوهی او از «قیصر» به بعد رسید و اینچنین او را نابغه و پراستعداد جلوه داد. اما از خود او یاد گرفتهام که کسی دانا به دنیا نمیآید. تلاش و تجربهها و کیفیت زندگیِ انسانهاست که به آنها هویت میدهد. توانمندی در آفرینش هنرمندانه، جدا از آنچه که «استعداد فردی» مینامیم، نیازمندِ تجربهورزی و گذر از سیاهمشقها و در معنا، «پرورش» است. گفتههای او هم میرساند که بیدار و هوشیار زندگی کرده؛ برای تجربه، خطر کرده؛ آرزوهایش را پرورانده و برایشان به پیش رفته است… *متن از مقدمۀ حسین عصاران بر کتاب «شناسنامهی اسفندیار منفردزاده»
«دفترچه خاطرات ایرلندی» روایت سفر کوتاه هاینریش بل به ایرلند در اواسط دهۀ پنجاه میلادی است. بل با یادداشتهای پراکنده به شرح حال و وضعیت نابسامان این کشور میپردازد. از لطافت و صبر ایرلندیهایی سخن میگوید که علیرغم مشکلات و مصائب پس از جنگ به دنبال فرصتی دوباره برای زیستن و دوست داشتن هستند. این کتاب از نظربسیاری از منتقدان شاعرانهترین اثر ادبی بل است. نویسنده بی آنکه اشارهای به اقتصاد، تاریخ فرهنگ این سرزمین داشته باشد. با ظرافت، خصوصیات دوستداشتنی مردم ایرلند را به تصویر میکشد.
هاینریش بل نویسنده برندهٔ جایزهٔ ادبی نوبل و از بزرگان ادبیات جهان در قرن بیستم است. نقطهٔ مشترک تمام آثار بل جنگ است. او با روایت تو در توی زمان اگرچه راوی زمان حال است اما مرتب نقب به گذشته میزند و از این طریق میکوشد نکبت و زشتی جنگ را بر ملا کند. در «آدم کجا بودی؟» هم سرراست به روایت جنگ میپردازد و حتی نظم آلمانی را وقتی در خدمت جنگ باشد به سخره میگیرد و طنز آلود با آن برخورد میکند. دستمایه او در این اثر هم همان نکات است که میتوان در تمام آثار بل آنها را مشترک دید ؛ جنگ، عشق و فراقهای برآمده از ویرانی و فروپاشی.
آدام کوتسکو در کتاب حاضر کوشیده چرخش الهیاتی ژیژک را تبیین کند. به عبارت دیگر، کوتسکو درصدد آن است که نشان دهد چرا ژیژک در صورتبندی قرائت بدیع خود از ماتریالیسم دیالکتیکی ملزم بوده به سنت الهیات یهودی مسیحی روی آورد. پس کوتسکو علاوه بر ارائه شرحی موجز از بنیانهای نظری اندیشه ژیژک در سنت روانکاوی لکانی در دو فصل نخست کتاب خط و ربط ارجاعات ژیژک را با ایدههایی همچون شریعت/قانون، عشق مسیحی، رخداد – مسیح و روحالقدس و کسانی چون پولس رسول و ایوب و نیز دشوارههای نظری ماتریالیسم دیالکتیکی ویژه او نشان میدهد. مؤلف کتاب که خود در سنت آکادمیک الهیات جدید بالیده، کوشیده نسبت قرائت ژیژک را با الهیات مسیحی و اندیشهٔ متألهان مسیحی معاصر، از دیتریش بونهافر و پل تیلیش گرفته تا تامس آلتیزر و جان ،میلبنک واکاوی کند.
هولدن کالفليد، شخصیت جذاب ناطور دشت که در بحرانی ترین دوره زندگی به سر می برد، قدم در راه سفری سه روزه گذاشته است
؛ دور از خانه و در بطن جامعه ای که هم از آن او است و هم نیست و در فضایی که تنگ و سرد و بیگانه است. ولی آیا این تنگنا، سرما و بیگانگی صرفا برخاسته از جهان بیرون است؟ قهرمان نوجوان اسلینجر گرما را دوست دارد اما در سرما پرسه میزند؛ پسر کی غریبه که البته برای همه ما چون خود ماست؛ او پرسه می زند تا در پایان این سه روز، از نوجوانی پا به جهان جوانی بگذارد؛ او در آستانه ایستاده است و همه میدانیم در لحظه ورود به چنین عالمی فقط جانب یک چیز رعایت می شود: بی اعتنایی
این کتاب کیفرخواستی است محکم در برابر جنگ، در برابر همه تاریخی که پنهان شده، در برابر همه پستیها و بزدلیهای مردان سیاسی. نوشتهای است تند، تلخ، تکان دهنده برای سروسامان دادن به حقیقت. ژاک لوک سگل تراژدی جنگ را با شرح زندگی خانوادهای در دهکدهای کوچک که پسری در جبهه الجزایر دارد زمزمه کرده است. برای او که خود در نزدیکی محل واقعه به دنیا آمده رنج آلبرت، پدری که پسری در جنگ دارد، و همسرش سوزان ملموستر است. آلبرت تصمیم می گیرد با فداکاری بزرگ خود، فرزندش را به خانه بازگرداند و نگذارد کشته شود. او اعتقاد دارد دیگر نباید فرزندانمان را به کشتارگاهها بفرستیم.
این کتاب سرگذشت ابوعلیسینا، یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترینِ فیلسوفان و دانشمندان ایرانزمین و جهان است. او که در کودکی نبوغ شایانی از خود بروز داد و در جوانی از جمله دانشمندان و پزشکان خاص دربار امیر نوح سامانی در بخارا بود. سپس با زوال سامانیان و نزدیک شدن خطر سپاه سلطان محمود غزنوی از بخارا به گرگانج خوارزم رفت و از آنجا به گرگان نزد امیران آل زیار پناه برد. سپس، در خدمت مجدالدوله رستم امیر آل بویه در ری رسید و پس از آن در همدان وزیر شمسالدوله دیلمی بود. پس از مرگ امیر، وی را زندانی کردند تا اینکه از آنجا گریخت و نزد علاء الدوله، حاکم اصفهان از آل کاکویه رفت و در خدمت او بود تا نهایتاً در همین منصب در سفر به همدان درگذشت.