آلیس در سرزمین عجایب اثری جدی و آینۀ تمامنمای عصر ویکتوریایی (و حتی زمان حال) است. دورانی که کودکان فقط نسخهای کوچکتر از برزگسالان بودند. آنان از خواندن داستانهای پریان و فانتزی برحذر میشدند، زیرا در این عصر ادبیات باید در خدمت درسهای دنیای واقعی باشد؛ همان دنیایی که مجالی برای دیدنِ کودکان نداشت زیرا یکی از واقعیتهای مورد پسند آن عصر، «تقلید» رفتار بزرگترها بود. کارول نکات جالبی را در این اثر خاطرنشان میکند: «دودو» سنش را به رخ میکشد و «دوشس» اقتدار شاه را. هرآنکس که بزرگتر(مقتدرتر) است بر دیگران تحکم میکند، همانگونه که وقتی آلیس قدبلند و درشت میشود، اعتمادبهنفس مییابد و همه چیز را برهم میزند. همه چیز ما را به یاد داروینیسم میاندازد. این است جهان بهظاهر خیالیِ آلیس که تا حد زیادی، نوعی محاکاتِ جهان واقعی است.
مکبث یکی از چهار تراژدی بزرگ شکسپیر است. روایتی است از جنایت و مکافات که بر چهار ستون جادوگری، جنایت، ظهور ارواج خبیث و شکوه ادبی قرار دارد. شکسپیر در اوج استادی خود آنها را به گونه ای تاثیرگذار، مهیج و به یادماندنی در هم آمیخته است.
بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه. ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد و بهار بیست سال داشت در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد.»
بهار با دیگر شاعران روشنفکر عصر مشروطه به خصوص میرزاده عشقی دوستی و روابط صمیمانه و نزدیکی داشت و در ۱۳۰۳، در دوره نخستوزیری رضاخان به همراه عشقی و با همکاری او، مثنوی معروف «جمهوری نامه» را در مخالفت با جمهوری رضاخانی سرود.
بهار در سال ۱۳۳۲ (هجری قمری) به نمایندگی مجلس سوم شورای ملی از حوزه انتخابیه درگز انتخاب شد. یک سال بعد دوره سوم نوبهار را در تهران منتشر کرد و در ۱۳۳۴ (هجری قمری) انجمن ادبی دانشکده و نیز مجله دانشکده را بنیان گذاشت که به اعتقاد او مکتب تازهای در نظم و نثر پدیدآورد.
هنر شاعری او را بعد از قصیده، باید در مثنویهای او دید، مثنویهای کوتاه و بلندی که شمار آنها به بیش از هشتاد میرسد. در این میان مثنویهایی که در بحر حدیقه سنایی یا شاهنامه فردوسی یا سبحه الابرار جامی سرودهاست بسیار جلب نظر میکند و در آنها از لحاظ شیوه گفتار به سبک این سه شاعر بسیار نزدیک شدهاست. بهار شاعری غزلسرا نبود و خود نیز چنین ادعایی نداشت. قصاید خود را به اقتضای طبع و غزلیات را بر سبیل تفنن میسرود. در میان غزلهای او نمونههایی که بتوان آنها را از حیث مضمون با سرودههای غزلسرایان معروف مقایسه کرد اندک است، هرچند از جنبه لفظی و انسجام کلام بدان ایرادی نمیتوان گرفت، جز آنکه در غزل نیز بر خلاف رسم متعارف، گاه به تصریح و گاه به کنایه، مضامین انتقادآمیز و شکوائیه و وطنی و سیاسی را نیز گنجانیدهاست. بهار در دیگر اقسام شعر نیز طبع آزمایی کرده و آثار ارزندهای از خود به جا گذاشتهاست.
“دونالد ری پولاک” نویسندۀ جسور و توانایی که در دهۀ پنجم زندگی اش قلم به دست گرفت و به گفتۀ بسیاری از منتقدین ادبی، یک شبه ره صد ساله پیموده است.
روایت قوی، زبان پخته، شخصیت پردازی رنگارنگ و باور پذیر، داستان هایی بکر با دیدی نو به همراهِ چاشنی طنزی قوی که بر تمام آثارش حکمفرماست، از کتاب های او آثاری خواندنی ساخته است.
پولاک که در روایتگری زندگی پسرهای جوان بسیار قوی ظاهر شده است، در این رمان نیز داستان ماجراجویی سه پسر فقیر را روایت می کند که با مرگ پدر سختگیرشان در دنیا تنها می شوند. آشنایی با یک کتاب و همذات پنداری با قهرمان داستان و رویای پولدار شدن، پای آن ها را به ماجرایی باز می کند که سرنوشتشان را دستخوش تغییر می کند.
پولاک با قلمی ظریف و گیرا ما را به تک تکِ شخصیت های رمان علاقهمند می کند و ما همراه این سه برادر تا ناکجاآبادِ ذهن نویسنده سفر می کنیم. . . سفر به آمریکایی که در هیچ کتاب و قصه ای چنین چهره ای از آن مشاهده نکرده ایم.
«هزارو یک شب» یک دنیا معنا و ژرفا دارد. کتابی که در وجه قصهپردازی اثری شگفت و در وجه تاریخی اثری با تاریخی پیچیده و نکاویده است که میتوان پژوهشهای بسیاری پیرامون آن انجام داد. بسیاری از قصههای عامیانۀ فارسی تحت تأثیر این کتاب عظیم روایت یا نگاشته شدهاند و خودِ قصهگوی اثر یعنی شهرزاد موضوع پژوهشهای بسیاری قرار گرفته است. آقای مسعود میری سالهاست که با نگارش مدرن به کندوکاو در هزارو یک شب پرداخته و آثار بسیاری در این مورد فراهم کرده که نگاهی نو به متن این اثر ماندگار است. این کتاب نیز یکی از پژوهشهای خواندنی وی است که برای ما ایرانیان اثر شناسنامهای دارد.
«دختر برفی» داستانی عاشقانه است. داستان پیدایی دختری از یک آدم برفی و بدل شدن به فرزند زوجی پیر و بالندگی او. داستان دختری که زیبایی فوقالعادهای دارد و بالاخره روایت عشقی که میان او و پسری ایجاد میشود، روایتی لطیف و استثنایی که سرانجامی تراژیک پیدا میکند. این کتاب اثر ادبی فوقالعادهای است که در دنیا با استقبال بینظیری روبرو شده. اثری روان، زیبا و شاعرانه که خواننده راعمیقاً درگیر خود میکند.
پرنسیپ
ژروم فراری
ترجمه بهمن یغمایی و ستاره یغمایی
«پرنسیپ» روایتی است خواندنی از زندگی «ورنر کارل هایزنبرگ»، فیزیکدان آلمانی که نظریات او تحولاتی عظیم در فیزیک کوانتوم ایجاد کرد. این تحولات نه فقط در ساحت علم، بلکه درجهان فلسفه و اندیشه نیز دگرگونیهای اساسی را رقم زد. ژروم فراری، نویسنده بنام فرانسوی که در سال 2012 موفق به کسب جایزه گنکور شد، روایتگر داستان مواجهه هایزنبرگ با جهانی است که در آن کل هستیم که بسیار عظیمتر از چیزی است که تصور میکنیم، بزرگتر از کشورهای در حال جنگ، ابعاد بزرگش آنچنان نامتناسب است که ادراک انسان ها فقط با در هم شکستن آنها میتواند حفظ شود.
«گزارش یک آدم ربایی» رمان نیست، یک گزارش از ماجرای واقعی دزدیدن یک خبرنگار است که توسط مارکزِ خبرنگار تهیه شده است. تلفیق رمان و گزارش پردازی ویژگی برجسته این کتاب خواندنی است. ماجرا پیش از هر چیز برخورد میلیتاریسم با شبکه آزاد اطلاعات و جلوگیری از درز هر خبری است که می تواند در جهان آزاد برای دیکتاتورها تبعاتی داشته باشد. در پی یک طرح ریزی ده نفر باهم ربوده می شوند و مارکز از گفتگو با افراد درگیر در این ماجرا این کتابِ رمان- گزارش را فراهم می کند. کتاب بیش از هر چیز حقایق تکان دهنده ای از تلاش برای سانسور پرده بر می دارد و برای همه اثری خواندنی است.
در کتاب ، روزگاری جنگی درگرفت ، نویسنده ، از روزیهایی در گذشتههای بسیار دور، روایت میکند. زمانی که جنگی درگرفت. این روایتها به اندازهی جادوگر بدجنس و پری خوشطینت واقعی هستند و به اندازه هر افسانه دیگری حقیقی، آزموده شده و تصحیح شدهاند.
_ این جنگ در چنان گذشته دوری روی داده و چنان در سایه جنگهای دیگر و جنگهایی از انواع دیگر قرار گرفته که چه بسا کسانی که در آن شرکت کرده بودند نیز آن را از خاطر برده باشند. جنگی که از آن سخن میگویم بعد از جنگ سپر و کمان کرسی و آگنی کورت و درست پیش از انفجارهای کوچک آزمایشی بمبهای اتمی هیروشیما و ناکازاکی روی داد.
جنگی که نویسنده از آن سخن میگوید شاید در خاطرهها مانده باشد زیرا آخرین جنگ در نوع خود بود. جنگ داخلی ما را آخرین”جنگ بزرگان”نامیدهاند و به همین طریق میتواند جنگ جهانی دوم را آخرین جنگ جهانی فراگیر نامید. جنگ بعدی که اگر چنان ابله باشیم که اجازه وقوع آن را بدهیم، یقینا آخرین جنگ از هر نوعی خواهد بود. آنگاه دیگر کسی باقی نخواهد ماند که چیزی را به خاطر آورد. و اگر چنین ابله باشیم آن گاه بلحاظ بیولوژیک شایسته بقا نخواهیم بود. بسیاری از انواع گونههای دیگر به خاطر اشتباهشان در ارزیابی تغییرات از روی زمین محو شدهاند. هیچ دلیل معقولی وجود ندارد که بتوان تصور کرد ما از قانون لایزال طبیعت مصون هستیم، قانونی که گفته میشود در قاموس آن فزونی سلاح، افراط در تجمل، و در اغلب موارد زیاده روی در ائتلاف نشانههایی از نابودی قریبالوقوع است………….. .