پروژه فکری اصلی شانتال موف چیزی است که خودش آن را انقلاب دموکراتیک مینامد کتاب «دربارۀ امر سیاسی» چکیده اندیشههای فلسفی و سیاسی اوست. در این کتاب او در گفت وگو و مجادله با طیف گستردهای از اندیشمندان و جریانهای فلسفی معاصر میکوشد تعریف خود را از ماهیت امر سیاسی تبیین کند.
جانی روداری، نویسنده خانه پرنده (برنده جایزه آندرسن در سال ۱۹۷۰) در این کتاب داستانهای فانتزی و جذابی را تحریر کرده که خواننده را، چه جوان و نوجوان باشد و چه بزرگسال، به درنگ و اندیشه وا میدارد. برخی از این داستانها در زمین و برخی در کرات دیگر رخ میدهد. در داستانی هم از خانه ای میگوید که به پرواز درمیآید و همه ساکنان آن را با خود می برد به…. – کجا؟
– شاید به کرهای دیگر!
لذات فلسفه نظریات ویل دورانت درباره مسائل اساسی زندگی و سرنوشت انسان است. او در این کتاب میکوشد تا به فلسفهای متناسب و هماهنگ با زندگی برسد و درباره مسائلی بحث میکند که این روزها بیشتر به زندگی ما نزدیک است؛ موضوع بحث او انسان است؛ انسان کنونی، یعنی خود ما. او فلسفه را شامل مسائلی میداند که بر معنی و ارزش زندگی انسانی تأثیرگذارند. دورانت در این کتاب به زن امروزی، زیبایی شناسی، خوشبختی، سرنوشت تمدن، فلسفه سیاسی، فلسفه دین و مفاهیمی از این دست میپردازد.
آناتولی واسیلیویچ لوناچارسکی (۱۸۷۵-۱۹۳۳)، نویسنده، روزنامه نگار، و سیاستمدار روس که همراه با ماکسیم گورکی، کوشش های بسیار به عمل آورد تا آثار هنری امپراتوری روسیه را در دوره ی جنگ داخلی ( ۱۹۲۰-۱۹۱۸) از گزند آشوب و یورش آشوبگران محافظت کند. در سال ۱۸۹۸ به گروه بلشویکهای حزب سوسیال دموکرات روسیه پیوست و در هیئت تحریریهی مجلهی وِپِرد («به پیش») آغاز به کار کرد. در سال ۱۹۰۹ در جزیرهی کاپری ایتالیا به ماکسیم گورکی پیوست و با همکاری آلکساندر باگدانوف، مدرسهای با کلاسهای پیشرفته برای گروه برگزیدهای از کارگران کارخانههای روسیه تاسیس کرد. در مارس ۱۹۱۷ به مقام کمیسر تعلیم و تربیت برگزیده شد (تا ۱۹۲۹ در این مقام بود)، و تاثیری چشمگیر در پیشرفت تئاتر نیز از خود برجا گذاشت. علاقهی لوناچارسکی به تئاتر موجب ترغیب هنرمندان و بازیگران به نوآوریهای گوناگون در این زمینه شد. در سال ۱۹۳۳ به عنوان سفیر شوروی در اسپانیا برگزیده شد، اما در مسیر سفر به اسپانیا چشم از جهان فروبست. سه نمایشنامه از میان نمایشنامه های پرشمار او به زبان انگلیسی ترجمه و در مجموعهای به نام سه نمایشنامه (۱۹۲۳) منتشر شد.
در جهان باستان زنانی بودند که بر سرزمین مصر حکم میراندند؛ مرنیث، نفروسوبک، حتشپسوت، نفرتیتی، تاوسرت و کلئوپاترا. این زنان در سایه کاردانی و فراستشان از فرصتی که سرنوشت در اختیارشان گذاشته بود بهره گرفتند و تا سالها صلح را در سرزمین مصر برقرار کردند و نام خود را جاودانه ساختند. این کتاب شرح حیات سیاسی این شش ملکه مصری است که به رغم مشکلات و بیمهریهای روزگار، بر سریر قدرت تکیه زدند و مصر را از بحرانهایی بزرگ نجات دادند و از مهلکههای تاریخی گذراندند.
شاید از نظر برخی نسبت دادن عنوان فرقه به ترامپ، هوادارانش و حتی اعضای دولتش عجیب و نادرست باشد. درست است که «فرقه ترامپ» با رفتار کلیشه ای مریدان مذهبی که ظاهر خاصی دارند و لباس هایی ویژه می پوشند تناسب ندارد، اما باید بدانیم که این فرقه ها استثنا هستند! اکثر افرادی که در فرقه های مخرب و ویرانگر نقش دارند همانند من و ش ما لباس می پوشند و کارهایشان عادی و متداول می نماید، حتی لزوما مذهبی نیستند؛ مثل فرقه های سیاسی، روان درمانی، بازرگانی و نیز شخصیتی همان گونه که در این کتاب هم مشاهده خواهیم کرد، این باورها نیستند که گروهها را در قالب فرقه توصیف و تعریف می کنند، بلکه روشی آنها را به فرقه تبدیل می کند که این گروهها فریبکارانه برای جذب، تلقین و سرانجام کنترل زندگی اعضایشان به کار می گیرند. شاید سخت باشد که از این جنبه به یک چهره منتخب یعنی رئیس جمهور ایالات متحده نگریسته شود، اما در این کتاب نشان داده می شود که چگونه نشانه های فرقه ای را در افراد و گروه های به ظاهر س اده و عادی اجتماعی تشخیص دهیم و در دام حقه هایشان گرفتار نشویم.
«راسته کنسروسازان» مکانی است در کالیفرنیا که نویسنده در بسیاری از داستانهای کوتاه خود، اشاره ای گذرا به آن کرده. همزمانی تحریر کتاب در سال ۱۹۴۵ با رکود اقتصادی بزرگ این اثر را به شاهکاری خواندنی درباره وضعیت کارگران آمریکا بدل کرده است. محوریت داستان در خیابانی می گذرد که حاشیه آن مملو از ماهی فروشان محقری است که زندگیشان با کارخانه بزرگ کنسروسازی گره خورده. طنز تلخ استن بک تصویری از زندگی سیاه کارگرانی است که در کنار شکستهای بزرگ، همواره به دنبال تجربه ای گذرا و موقت از شادی اند.
با گذشت افزون بر یک قرن از تاریخ نگارش بسیاری از داستان ها و نمایشنامه های چخوف، نه تنها این آثار طراوت و تازگی خود را از دست نداده اند، بل هنوز مسائل و ماجراهایی که شخصیت ها و قهرمانان آنها را درگیر خود می کنند در بسیاری از کشورها و جوامعی که بی عدالتی و ستم طبقاتی بر آنها حکم فرماست، و جهل و ناآگاهی وخرافات میان توده ها بیداد می کند، به راحتی ملموس و محسوس است. چخوف در حکایت مرد ناشناس و داستانهای دیگر کتاب پیش رو بر غلبه پوچی، ابتذال، انحطاط و خرافات بر جامعه روسیه تزاری می تازد.
ژان کریستف حقیقتاً یک رمان موزیکال است. رمانى که گام ها و اصوات موسیقى را لابه لاى سطورش پنهان ساخته و هنگامى که سطر هاى آن خوانده مى شود گویى همه چیز در فضایى مه آلود فرو مى رود و تنها موسیقى به گوش مى رسد. رولان در این کتاب با زبان موسیقى سخن مى گوید و گاه که کلامش از سخن گفتن باز مى ایستد تنها مى نوازد و نت ها و اصوات موسیقى را در قالب کلمه ها و واژگان درمى آورد. موسیقى اى که گاه آدمى را به شور و هیجان وامى دارد و گاه متاثر مى سازد.
ژان کریستف موسیقیدان آلمانى است که پس از درگیرى با پلیس مجبور به ترک کشور شده و به فرانسه مهاجرت مى کند. ژان که طى دوران بلوغ فکرى اش دست خوش تحولاتى فراوان بوده و تا حدودى داراى روحى چند شخصیتى است، شخصیت اصلى و با دوامش به آرامى شکل مى گیرد و به یک ثبات معقول و منطقى مى رسد. زندگى ژان کریستف کرافت تا حد زیادى به زندگى و اندیشه هاى بتهوون، موتسارت و واگنر شبیه است اما از آنچه معلوم است ژان بیشتر به خالق خود مانند است تا به فردى دیگر. موسیقى در ژان نیاز شدیدى به دوست داشتن برمى انگیزد و کسى که خوب دوست مى دارد، دیگر کم و بیش نمى شناسد. خود را به تمامى در راه همه کسانى که دوست مى دارد ایثار مى کند. این عشق افلاطونى نصیب کسى نمى شود جز روح الیویه فرانسوى که روانش چون پناهگاهى است نرم و اطمینان بخش تا ژان سراسر هستى خود را به او بسپرد. ژان در دوستى با الیویه جهان را از منظرگاه دوست مى نگرد و هستى را با حواس دوست در آغوش مى کشد غافل از آن که طبیعت بى رحم در جدا کردن دو قلب که به یکدیگر عشق ورزیده اند هرگز عشق را در یک زمان از هر دو قلب برنمى کند بلکه چنان مى کند که یکى از آن دو زودتر از دوست داشتن باز ایستد تا همیشه آن یک که بیشتر دوست دارد فدا شود و این ژان است که هرگز نمى تواند در دوست داشتن لحظه اى به خود مجال سستى و اهمال راه دهد.
رومن رولان (1944 – 1866) کارشناس موسیقی و نویسنده، او آثار بسیاری درباره موسیقی دارد. درباره هندل و بتهوون آثاری مستقل پرداخت و شاهکارش ژان کریستف که طی سال های 1904 تا 1912 نگارش آن به طول انجامید، درباره یک موسیقی دان است.وی در 1901 ریاست بخش موسیقی مدرسه عالی مطالعات اجتماعی پاریس را به عهده گرفت. او نخست در دانشسرای عالی و از 1903 در سوربون سخنرانی های آموزشی درباره موسیقی انجام داد.از 1913 از کار کناره گرفت و در سوئیس ساکن شد، در 1938 به فرانسه برگشت تا از جنگ دوری نکرده باشد، اما به اسارت درآمد و در یک اردوگاه آلمانی زندانی شد و تنها وقتی دچار بیماری مهلکی شد آزادش کردند اما پیش از خاتمه جنگ در 1944 درگذشت.
بی اعتمادی به غرب یکی از مؤلفه های بارز ژنتیک سیاسی روس هاست؛ گویی حقارتی تاریخی بر شانه های این مردمان در مواجهه با غرب سنگینی می کند؛ از این رو می کوشند آن احساس حقارت را با نگاهی برتری جویانه در مواجهه با همسایگان آسیایی و شرقی جبران کنند. روس ها در مواجهه با اروپاییان خود را اروپایی نمی پندارند، اما در مواجهه با کشورهای شرقی و آسیایی از موضعی بالا به پایین رفتار می کنند. از این رو، ملی گرایی روسی در نوع خود کم نظیر است، زیرا روسها نه خود را غربی میدانند و نه شرقی می پندارند؛ آنها روس اند. این امر شناخت روسیه را برای ما دشوار می کند. این کتاب در مطالعهای موشکافانه نقش دولت، سیاستمداران، بازرگانان، شخصیت های متنفذ، نظامیان، مهندسان و معماران روس را در ایران واکاوی کرده و می کوشد نور بیشتری بر همسایه شمالی بتاباند و شناخت و دانش انسان ایرانی را از روسیه ارتقا بخشد.