دربارۀ امر سیاسی

شانتال موف

ترجمۀ منصور انصاری

پروژه فکری اصلی شانتال موف چیزی است که خودش آن را انقلاب دموکراتیک می‌نامد کتاب «دربارۀ امر سیاسی» چکیده اندیشه‌های فلسفی و سیاسی اوست. در این کتاب او در گفت وگو و مجادله با طیف گسترده‌ای از اندیشمندان و جریان‌‌های فلسفی معاصر می‌کوشد تعریف خود را از ماهیت امر سیاسی تبیین کند.

125,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 200 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

منصور انصاری

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

دوم

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

184

سال چاپ

1401

موضوع

سیاست, فلسفه

وزن

150

کتاب «دربارۀ امر سیاسی» نوشتۀ شانتال موف ترجمۀ منصور انصاری

گزیده ای از متن کتاب

مقدمه

در این کتاب قصد دارم به سراغ دیدگاهی بروم که «عقل سلیم» را در اکثر کشورهای غربی تحت نفوذ خود قرار داده است: یعنی این ایده که مرحلۀ کنونی توسعۀ اقتصادی‌سیاسی که بدان رسیده‌ایم، پیشرفت بزرگی در تکامل بشریت بوده و باید قدردان امکاناتی باشیم که این مرحله از پیشرفت فراهم کرده است. جامعه‌شناسان ادعا می‌کنند وارد «مدرنیتۀ دوم یا ثانوی» شده­ایم؛ مدرنیته­ای که افراد گسسته از قید و بندهای جمعی، حالا می­توانند وقت و نیروی خود را صرف سبک‌های زندگی متنوعی بکنند که از دلبستگی‌های منسوخ و قدیمی رسته‌اند. اینک «جهان آزاد» بر کمونیسم چیره گشته است و با تضعیف هویت‌های جمعی، جهان بدون وجود دشمن ممکن شده است. منازعات متعصبانه به تاریخ پیوسته و اکنون از طریق دیالوگ و گفت‌وگو می‌توان به اجماع دست یافت. به برکت جهانی‌شدن و عام و جهان‌شمول شدن دموکراسی لیبرال می‌توانیم منتظر آیندۀ جهان‌میهنی باشیم که صلح و بهروزی به ارمغان خواهد آورد و حقوق بشر را در سراسر اقصی نقاط جهان متحقق خواهد کرد. من در این کتاب می‌خواهم این برداشت «پساسیاسی» (post-political) را به چالش بکشم. انگشت اشاره من عمدتا به سوی آن کسانی، مخصوصاً در اردوگاه مترقی، است که با آغوش باز به استقبال این نگرش خوش­بینانه از جهانی­شدن رفته­اند و برای خودشان یک پا وکیل مدافع دموکراسی مبتنی بر اجماع و توافق شده­اند. با بررسی و مداقۀ برخی نظریه‌های مد روز پساسیاسی در مجموعه‌ای از حوزه‌ها (جامعه‌شناسی، نظریۀ سیاسی و روابط بین‌الملل) این استدلال را مطرح خواهم کرد که چنین رهیافتی عميقاً برخطاست، و به جای آنکه به «دموکراتیزه شدن» دموکراسی کمک کند، خود ریشۀ بسیاری از مشکلاتی است که اکنون گریبان نهادهای دموکراتیک را گرفته است. مفاهیمی مانند «دموکراسی غیرحزبی»، «دموکراسی گفت‌وگویی»، «دموکراسی جهان‌میهنی»، «حکمرانی خوب»، «جامعۀ مدنی جهانی»، «حاکمیت جهان‌میهنی»، «دموکراسی مطلق»؛ این مجموعه‌‌مفاهیم رایج و مد روز  همه به دامن برداشت ضدسیاسی پناه برده‌اند که نمی‌خواهند به بُعد خصمانۀ و آنتاگونیستی سیاست به عنوان جزء برسازندۀ امر سیاسی اذعان کنند و از پذیرش آن سر بازمی‌زنند. هدف آنها ایجاد جهانی «فراسوی چپ و راست»، «فراسوی هژمونی»، «فراسوی حاکمیت» و «فراسوی آنتاگونیسم» است. چنین اشتیاقی حاکی از فقدان درک از آن چیزی است که محل نزاع و مسئلۀ اصلی در سیاست دموکراتیک است و نیز حاکی از فقدان درک از پویایی‌های ساخت هویت‌های سیاسی و همچنان که خواهیم دید، به تشديد قوۀ تخاصم و آنتاگونیسم موجود در جامعه کمک کرده است.

در بخش عمده‌ای از مباحث خود پیامدهای نفی آنتاگونیسم در حوزه‌های گوناگون، هم در نظریه و هم در سیاست، را بررسی خواهم کرد. به باور من، این تصور که می‌توان سیاست را برحسب مفاهیمی مانند اجماع و آشتی تعریف کرد، نه‌تنها به لحاظ نظری اشتباه است، که از حیث سیاسی هم خطرناک است. اشتیاق به جهانی که بر تمایز «ما/آنها» پیروز شده باشد، مبتنی بر مقدمات و مفروضات معیوبی است؛ و کسانی که چنین بینشی دارند، ناگزیر واقعیت سیاست دموکراتیک را نادیده می‌گیرند.

مسلماً نادیده گرفتن عنصر آنتاگونیسم، امر جدیدی نیست. نظریۀ دموکراتیک مدت‌هاست تحت تأثیر این ایده است که خیر درونی و معصومیت اولیۀ انسان‌ها شرط ضروری برای اثبات امکان و مقبولیت دموکراسی است. مبنای تفکر سیاسی جامعۀ دموکراتیک مدرن عمدتاً مبتنی بر خوش‌بینی به جامعه‌پذیری انسان بوده است. خشونت و تخاصم چونان پدیده‌های کهنه‌ای دیده می‌شوند که می‌توان آنها را به برکت پیشرفت مبادله و ایجاد ارتباط شفاف در میان مشارکت‌جویان عقلانی، از طریق نوعی قرارداد اجتماعی، از میان برداشت. کسانی که این نگرش خوش‌بینانه را به چالش می‌کشند، به طور خودکار، دشمنان دموکراسی تلقی می‌شوند. تلاش چندانی صورت نگرفته است برای تبیین پروژۀ دموکراتیک بر مبنای انسان‌شناسی‌ای که به منش ضدونقیض جامعه‌پذیری انسان و به این واقعیت صحه نهد که عمل متقابل و آنتاگونیسم را نمی‌توان از هم جدا کرد؛ و امروزه به رغم همۀ آن چیزی‌هایی که از طریق رشته‌های گوناگون فراگرفته‌ایم، انسان‌شناسی خوش‌بینانه هنوز شایع و غالب است. برای مثال بعد از گذشته نیم قرن از مرگ فروید، هنوز در نظریۀ سیاسی در مقابل روان‌کاوی مقاومت می‌شود و درس‌های او دربارۀ ریشه‌کن نشدن تخاصم هنوز مقبول نیست.

به نظر من، باور به امکان اجماع عقلانی عام و جهان‌شمول تفکر دموکراتیک را به مسير غلطی کشانده است. وظیفۀ نظریه‌پردازان و سیاستمداران دموکراتیک به جای اینکه بکوشند از طریق رویه‌های ظاهراً بی‌طرف، نهادهایی را طراحی کنند تا میان همۀ منافع و ارزش‌های متعارض آشتی ایجاد کنند، این است که حوزه‌های عمومی پیکارگرایانه و اگونیستی (agonistic) را ایجاد کنند تا در آن انواع پروژه‌های سیاسی هژمونیک مختلف بتوانند با هم پیکار کنند. به نظر من، این شرط لازم برای اعمال مؤثر دموکراسی است. امروزه حرف‌های زیادی دربارۀ دیالوگ و رایزنی زده می‌شود، ولی وقتی انتخاب واقعی در دسترس نیست و هنگامی که مشارکت‌کنندگان در بحث نمی‌توانند بین بدیل‌های کاملاً متمایز دست به گزینش و تصمیم‌گیری بزنند، این حرف‌ها چه معنایی در میدان سیاسی خواهد داشت؟

شک ندارم لیبرال‌هایی که فکر می‌کنند می‌توان در سیاست به توافق عقلانی دست یافت و نیز کسانی که نهادهای دموکراتیک را ابزارهایی برای یافتن پاسخ عقلانی به مشکلات متفاوت جامعه می‌بینند، برداشت من از امر سیاسی را هیچ‌انگارانه می‌خوانند و از درِ اتهام­زنی درمی­آیند. به همین سان، کسانی که در چپ افراطی به امکان دموکراسی مطلق باور دارند، مرا  به باد سخره‌ می‌گیرند. به‌هیچ‌وجه نمی‌توانم آنها را متقاعد کنم که رهیافت پیکارگرایانۀ من در سیاست مبتنی بر فهم واقعی از امر سیاسی است. من راه متفاوتی را در پیش گرفته­ام. در این کتاب قصد دارم پیامدهای نفی و انکار منازعه در امر سیاسی را طرح کنم و ازاین‌رو نشان خواهم داد که چطور رهیافت مبتنی بر اجماع به جای ایجاد شرایط برای جامعۀ صلح‌آمیز، به ظهور آنتاگونیسم‌های جدیدی منجر می­شوند؛ از این رو سخت بر این باورم که فقط دیدگاه پیکارگرایانه و اگونیستی می­تواند با فراهم کردن اشکال مشروع برای این تخاصمات از بروز آنها جلوگیری کند. امیدوارم با این روش ثابت کنم اذعان به ریشه‌کن نشدن بُعد منازعه‌ای در زندگی اجتماعی، شرط ضروری برای فهم چالشی است که سیاست دموکراتیک با آن مواجه است.

به دلیل عقلانیت‌باوری رایج و مسلط در گفتمان سیاسی لیبرال، اغلب با مراجعه به نظریات نظریه‌پردازان محافظه‌کار، بینش‌های مناسب‌تری را برای فهم درست امر سیاسی یافته‌ام. آنها بهتر از مدافعان ليبرال، مفروضات جزم‌گرایانۀ ما را به لرزه درمی‌آورند. ازآن‌روست که نقد خود از اندیشۀ ليبرالی را در سایۀ متفکر بحث‌برانگیزی مانند کارل اشمیت مطرح می‌کنم. من بر این باور راسخ تأکید می‌کنم که ما می‌توانیم درس‌های زیادی را از او در مقام یکی از مخالفان سرسخت و زیرک لیبرالیسم فرابگیریم. به این نکته کاملاً آگاهی دارم که چنین انتخابی به دلیل سازگاری اشمیت با نازیسم، ممکن است احساس بدی را و حتى شاید دشمنی با مرا فراهم کند. بسیاری چنین انتخابی را عملی منحرفانه، و اگر نه نامتعارف، ولی ناخوشایند تلقی می‌کنند. بااین‌همه، بر این باورم که توانایی فکری نظریه‌پردازان و نه خصوصیات اخلاقی آنهاست که تعیین‌کنندۀ معیار برای برقراری گفت‌وگو با کارشان است.

خودداری و امتناع اخلاقی بسیاری از نظریه‌پردازان دموکراتیک از درگیر شدن با اندیشۀ اشمیت نمونه‌ای از گرایش اخلاق‌گرایانه‌   خاص زمانۀ پساسیاسی است. درواقع، هستۀ اصلی تفکر من در حول نقد چنین گرایشی سامان یافته است. ایده اصلی کتاب این است که برخلاف آنچه نظریه‌پردازان پساسیاسی می‌خواهند ما باور کنیم، چیزی که ‌اکنون شاهد آنیم محو و نیست شدن امر سیاسی در بُعد خصمانه‌اش نیست، بل چیز دیگری است. مسئله این است که امروزه امر سیاسی قامتی اخلاقی به تن پوشیده است. به عبارتی، امر سیاسی هنوز عبارت است از تمایز «ما/آنها»؛ ولی «ما/آنها» به جای اینکه بر حسب مقولات سیاسی تعریف شود، روی مفاهیم اخلاق بنا و استوار شده است. به جای رقابت بین «چپ» و «راست»، با منازعه بين «درست» و «غلط» مواجه‌ایم.

در فصل چهارم، با استفاده از مثال‌های پوپولیسم دست‌راستی و تروریسم، پیامدهای چنین جابه‌جایی‌ای (امر اخلاقی به جای امر سیاسی) برای سیاست داخلی و نیز بین‌الملل را بررسی خواهم کرد و پرده از روی مخاطراتی برمی‌دارم که به دنبال دارد. استدلال من این است که وقتی کانال‌هایی نیست تا منازعات شکل پیکار بگیرند، این منازعات تمایل دارند در شکل خصمانه ظاهر شوند. اکنون به جای اینکه رویارویی سیاسی بین مخالفان به شکل اگونیستی دیده شود، رویارویی «ما/آنها» چون منازعه‌ای اخلاقی بین خیر و شر دیده می‌شود؛ مخالف فقط دشمنی تلقی می‌شود که باید از میان برود و این روش مناسب با آگونیسم نیست. به این دلیل ما شاهد ظهور اشكال جدیدی از آنتاگونیسم هستیم که معیارهای نظم موجود را زیر سؤال برده‌اند.

در تز دیگر این کتاب ماهیت هویت‌های جمعی ‌بررسی شده که همواره مستلزم تمایز «ما/آنها» است. این هویت‌ها نقش مهمی در سیاست ایفا می‌کنند و وظیفۀ سیاست دموکراتیک این نیست که از طریق اجماع بر آنها چیره شود، بلکه باید به شیوه‌ای بدان‌ها شکل بدهد که به رویارویی دموکراتیک جان بدهند. اشتباه لیبرالیسم این است که بُعد عاطفی انسان را که برانگیزانندۀ هویت‌های جمعی است نادیده می‌گیرد و ازاین‌رو در این تصور نیز برخطاست که با ظهور فردگرایی و پیشرفت عقلانیت نهایتاً عواطف تأثیر خود را از دست خواهند داد. به این دلیل نظریۀ دموکراتیک از درک به‌هنگام ماهیت جنبش‌های سیاسی توده‌ای و نیز پدیده‌هایی مانند ناسیونالیسم عاجر است. نقشی که عواطف در سیاست ایفا می‌کنند نشان می‌دهد برای کنار آمدن با امر سیاسی کافی نیست نظریۀ ليبرالی موجود ارزش‌های متکثر را به رسمیت بشناسد و تساهل را بستاید. سیاست دموکراتیک را نمی‌توان به ایجاد مصالحه در میان منافع یا ارزش‌ها یا رایزنی دربارۀ خیر مشترک محدود کرد؛ سیاست دموکراتیک باید به امیال و رؤیاهای مردم چنگ بزند. سیاست دموکراتیک برای اینکه بتواند عواطف مردم را به سوی طرح‌های دموکراتیک بسیج کند، باید منش متعصبانه و جانب‌دارانه‌ای داشته باشد. درواقع یکی از کارکردهای مهم تمایز چپ/راست همین برانگیختن عواطف و احساسات است و ما باید در برابر دعوت نظریه‌پردازان برای کنار گذاشتن تمایز چپ و راست مقاومت کنیم.

از تأمل دربارۀ امر سیاسی درس دیگری را می‌توانیم فرابگیریم؛ اگر امکان دست یافتن به نظم فراسوی هژمونی مسدود و ناممکن است، پس این امر چه پیامدی برای پروژۀ جهان‌میهنی خواهد داشت؟ برخلاف نظریه‌پردازانی که پایان نظام تک‌قطبی را نویدبخش تحقق دموکراسی جهان‌میهنی می‌دانند، استدلال من این است که فقط از طریق جهانی چندقطبی می‌توان از مخاطرات نظم جهانی تک‌قطبی کنونی جلوگیری کرد؛ جهانی چندقطبی با موازنۀ قدرت در میان قطب‌های منطقه‌ای که به تکثر قدرت‌های هژمونیک امکان بقا می‌دهند. این تنها راه برای جلوگیری از هژمونی یک ابرقدرت است.

در قلمرو امر سیاسی، بینش ماکیاولی هنوز هم ارزش تفکر و تدبر را دارد: «در هر شهری دو دسته از امیال متفاوت یافت می‌شود… مردمانی که از ظلم کشیدن متنفرند و گروه بزرگی که دوست دارند بر دیگران فرمان برانند.» مشخصۀ دیدگاه پساسیاسی این ادعاست که اکنون وارد عصری شده‌ایم که این آنتاگونیسم بالقوه از میان رفته و به این دلیل است که چنین دیدگاهی می‌تواند آیندۀ سیاست دموکراتیک را به مخاطره اندازد.

 

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «دربارۀ امر سیاسی» نوشتۀ شانتال موف ترجمۀ منصور انصاری

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “دربارۀ امر سیاسی”