نام‌های الهی و الهیات سرّی

نوشتۀ دیونوسیوس آریوپاگی
مترجم علیرضا اسمعیل‌زاده‌برزی

از قرن ششم بعد از میلاد چند رساله با نام دیونوسیوس آریوپاگی در شرق یونانی‌زبان رایج می‌شود و جایگاهی بسیار بلند در میان الهی‌دانان مسیحی می‌یابد. رسالاتی که مضمونشان، به موجزترین بیان ممکن، نشان دادن این است که خداوند چگونه هم «اعلام‌شده» و هم «ناشناخته» است. از یک سو خداوند به‌مثابۀ علت همه‌چیز، در همه‌چیز هویدا و در همه‌چیز شناسایی می‌شود، و از سوی دیگر، چون هر علتی متعالی از معلول است، خداوند متعالی از کل هستی است و بنابراین با دانشی که توسط مخلوقات یا از طریق آنها کسب شده باشد شناختنی و فهمیدنی نیست.

مقام شامخ این رسالات هم به علت جایگاه رفیعی است که دیونوسیوس آریوپاگی در مقام یک قدیس و یکی از شاگردان بلافصل پولس دارد و هم به جهت غنای مفهومی و معانی بلند مندرج در آن رسالات.

     *  از مقدمۀ مترجم

 

«معرفی کتاب نام‌های الهی و الهیات سرّی»

 

295,000 تومان

شناسه محصول: 1403030507 دسته: , , , , برچسب:

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

دیونوسیوس آریوپاگی, علیرضا اسمعیل‌زاده‌برزی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

دوم

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

296

سال چاپ

1403

موضوع

الهیات, تاریخ

وزن

250

کتاب «نام‌های الهی و الهیات سرّی» نوشتۀ دیونوسیوس آریوپاگی (مجعول) و ترجمۀ علیرضا اسمعیل‌زاده برزی

 

گزیده‌ای از متن کتاب

فصل اول: از پیر[1] دیونوسیوس به پیر تیموتی دربارۀ مقصود این گفتار و سنت[2] مربوط به نام‌های الهی

  1. و اینک ای گرامی، پس از نگارش [رسالۀ] رئوس الهیات[3]، می‌کوشم تا در حد ممکن نام‌های الهی را شرح دهم. بگذار در اینجا نیز به قاعدۀ پیام‌ها[4] پایبند باشیم که [طبق آن] ما حقیقت سخنانی را که دربارۀ خداوند گفته می‌شوند، نه در اعتماد به کلمات قانع‌کنندۀ حکمت انسانی که در نمایاندنِ نیروی روح‌انگیخته[5]ی الهی‌گویان[6] استوار می‌سازیم[7]؛ نیرویی که با آن، به شیوه‌ای ناگفتنی و نادانستنی[8]، به [امری] ناگفتنی و نادانستنی متصل می‌شویم، در اتحادی بـرتــر از [دسترس] نـیـروهــا و فــعـالیـت‌های فـهـمـی[9] و عـقــــلی[10] در ما. ازاین‌روست که نباید هرگز فراتر از آنچه پیام‌های مقدس[11] به طریقی الهی بر ما آشکار کرده‌اند دربارۀ الوهیتِ فراوجود[12] و پنهان[13] سخنی بگوییم یا حتی بیندیشیم. از آنجا که ندانستنِ فراوجود بودنِ او[14] چیزی فراتر از فهم و عقل و وجود است، پس باید معرفتی[15] فراتر از وجود را مختص او بدانیم، و بر بلندا اوج بگیریم تا بدان‌جا که پرتو پیام‌های الوهی[16] خود را افاضه می‌کند و با تواضعی پارسایانه و خویشتندارانه در برابر امور الهی، به سوی درخشش‌های برتر برویم. زیرا اگر بایسته است که به الهیاتِ مطلقاً حکیم[17] و بسیار حقیقی اعتماد کنیم، [باید بدانیم] آنچه الهی است متناسب[18] با [قابلیت] هر عقل آشکار و اندیشیده می‌شود؛ زیرا خیریت[19] الوهی، با عدالتی[20] حفاظت‌گر[21]، بی‌اندازگی احاطه‌نشدنی خود را، آن‌گونه که سزاوار خداوند است، در [قالب] اندازه[22] توزیع می‌کند. زیرا همان‌طور که آنچه معقول است برای حواس، و آنچه بی‌شکل و صورت است برای آنچه صورت[23] و شکل[24] دارد، و بی‌شکلیِ[25] ناملموس و بی‌صورتِ چیزهای غیرجسمانی برای آنچه در قالب شکل[26] جسمانی[27] است درنیافتنی[28] و تأمل‌ناکردنی[29] هستند، براساس همین قاعدۀ حقیقت، بی‌کرانگیِ[30] فراوجود از موجودات فراتر است و وحدتِ[31] فراتر از عقل از عقل‌ها فراتر است و واحدِ[32] فراتر از تفکر[33] برای هر فکری غیرقابل‌تفکر است و خیرِ فراتر از فهم[34] با هر کلامی نگفتنی است؛ [او] وحدتی [است] که به هر واحدی وحدت می‌دهد و وجودی [است] فراوجود[35] و عقلی ‌تعقل‌ناپذیر[36] و کلامی نگفتنی؛ [او] نفهمیدنی[37]، نامعقول[38] و بی‌نام[39] [است]. وجودش مثل هیچ‌یک از موجودات نیست و علت هر وجودی است، اما خود ناموجود است،[40] زیرا متعالی[41] از هر وجود است و [تنها] خود اوست که می‌تواند استادانه[42] و عالمانه[43] خود را بشناساند.[44]
  2. پس چنان‌که گفتم، ما نباید به خود اجازه دهیم دربارۀ این الوهیتِ فراوجودِ پنهان چیزی بگوییم یا بیندیشیم فراتر از آنچه پیام‌های مقدس به طریقی الهی بر ما آشکار کرده‌اند. زیرا همان‌طور که او به سبب خیریتش در پیام‌ها بر ما آشکار کرده است، معرفت یافتن و تأمل[45] در آنچه او هست برای هیچ موجودی میسّر نیست، چراکه او به نحو فراوجود از همه‌چیز برتر[46] است. و بسیاری از الهی‌گویان را می‌بینی که او را نه‌تنها نادیدنی و ‌درک‌نشدنی، که «جست‌وجوناپذیر[47] و راه‌نیافتنی[48]» ستایش می‌کنند؛[49] زیرا هیچ ردپایی از کسانی نیست که به عدم تناهی پنهان او نفوذ کرده‌اند.[50] نه اینکه خیر به‌کلی از موجودات منقطع باشد، بلکه او با بخشندگی، پرتوِ[51] فراوجودِ خود را که به نحو ثابت[52] در خویش مستقر[53] است بر هر موجودی به قدر وسعش[54] می‌تاباند و این‌گونه عقول مقدس را به [مرتبه‌ای از] تأمل و مشارکت[55] و تشبّه[56] [به خود] که دست‌یافتنی است برمی‌کشد؛ [عقول مقدسی که] تا حد درست و شایسته در یافتن او جهد می‌کنند و با لاف‌زنی[57] همراه با ناتوانی نمی‌کوشند تا به تجلی الهی‌[58]‌ای بالاتر از آنچه به شایستگی بر آنان آشکار شده دست یابند و نیز به سوی پایین، به سوی بدتر شدن نمی‌لغزند؛ بلکه استوار و مصمم به سوی نوری که به آنها روشنی می‌بخشد بالا می‌روند؛ و با عشقی[59] درخور به اشراقی[60] که برایشان مجاز است، با خشوعی مقدس، خردمندانه[61] و پارسایانه، چنان‌که گویی پروبالی تازه[62] دارند، اوج می‌گیرند.

[1]. Πρεσβύτερος / presbyter: این کلمه در لفظ به معنی کهن، قدیمی، مهتر و پیر است و در دوران اولیۀ شکل‏گیری و گسترش مسیحیت به رؤسا و بزرگان هر جامعه‏ای از مؤمنان اطلاق می‏شد، به‌ویژه به کسانی که با یک فاصله شاگردان مسیح قلمداد می‏شدند، یعنی محضر یکی از رسولان را درک کرده بودند.

[2]. παράδοσις/ tradition: پارادوسیس، فرادهش یا سنت به معنی آن چیزی است که از کسی به کسی بعد از خودش انتقال یافته و دست به دست شده است. دیونوسیوس در اینجا به سنتی بودن آموزه‏ها اشاره می‏کند؛ به این معنا که چیزی از نزد خود نمی‏گوید و سخن تازه‏ای نیاورده است، بلکه آنچه را به او انتقال یافته بازگو می‏کند.

[3]. Θεολογικὰς ὑποτυπώσεις/ Theological Outlines: نکتۀ بسیار مهمی که دربارۀ کاربرد واژۀ تئولوگیا در آثار دیونوسیوس باید به آن توجه داشت این است که این کلمه در اغلب موارد در معنای تحت‏الفظی آن یعنی «سخن خدا» به کار می‏رود و نه در معنای رایج امروزی به معنی دانش خداشناسی. بنابراین این کلمه مستقیماً به خود کتاب‏های مقدس اشاره می‏کند و نه به تفاسیر و دانش‏هایی که «دربارۀ خدا» هستند. در این ترجمه، کلمۀ رایج «الهیات» را برای برگرداندن این کلمه حفظ کرده‏ایم، اما خواننده باید همیشه آن را در معنای کاملاً خاصش یعنی «کلام الهی» بفهمد. برای مثال همین ترکیب رئوس الهیات درواقع به معنی ارائۀ شرحی از مهم‌ترین مطالبی است که در کتاب مقدس یا کلام الهی آمده است.

نکتۀ قابل ذکر دیگر این که رساله‏ای با عنوان رئوس الهیات اکنون در دست نیست. در این مورد دو احتمال می‌رود: یکی اینکه چنین رساله‏ای اصلاً وجود خارجی نداشته است و نویسندۀ این رسالات که خود را دیونوسیوس نامیده صرفاً ادعای نوشتن آن را داشته و دوم اینکه رساله موجود بوده و به دست ما نرسیده است.

[4]. λογίων/ Oracles: اصطلاح لوگیا یا لوگیون که در لفظ به معنی سخنان و گفته‏هاست در متون مشرکانه به معنی پیام‏ها و الهامات الهی بود که از زبان سروش‏ها و پیشگویان بیان می‏شد. نمونه‏ای از این کاربرد را در اشارۀ فیلسوفان نوافلاطونی به الهامات یا پیام‏های کلدانی می‏توان مشاهده کرد. در نخستین ترجمۀ عهد عتیق به زبان یونانی، مترجمان این کلمه را به جای فعل عبری «امر» به معنی سخن و فرمان خدا به کار بردند (مزامیر 12:6). درکل در نزد یهودیان و مسیحیان این کلمه عمدتاً در اشاره به کتاب‏های مقدس که سخنان خدا بودند به کار می‏رفت. در خود عهد جدید نیز این کلمه چند بار (ازجمله در اعمال رسولان 7:38 و رومیان 3:2) در معنای وحی خدا و به‌ویژه عهد عتیق به کار رفته است. دیونوسیوس نیز مطابق همین سنت این کلمه را در اشاره به کتاب مقدس به کار برده است. پس بنا بر آنچه در اینجا و یادداشت قبل گفتیم، لوگیا (پیام‏ها) و تئولوگیا (الهیات) به امر واحدی اشاره می‏کنند. در این ترجمه برای حفظ وجه تاریخی و طنین باستانی این کلمه، از ترجمۀ آن به «کتاب مقدس» پرهیز کردیم و آن را به «پیام‏» برگرداندیم تا طرز بیان نویسنده و الفاظ او را حفظ کرده باشیم، اما خواننده باید همواره متوجه این نکته باشد که مقصود از پیام‏ها در بیان دیونوسیوس کتاب مقدس است.

[5]. πνευματοκινήτου/ Spirit-moved: «پنوما» به اضافۀ «کینتون» به معنی به حرکت درآمده و برانگیخته با نیروی روح است که برای حفظ یکپارچگی ترکیب به «روح‏انگیخته» برگردانده شده است. باید توجه داشت که πνευμα یا روح در متون دیونوسیوس همیشه به معنی روح‏القدس به عنوان یکی از اشخاص تثلیث است و با نباید پسوخه که به معنی نفس انسانی است اشتباه گرفته شود.

[6]. θεολόγων/ Theologians: تئولوگ مطابق با آنچه دربارۀ تئولوژی گفتیم، در نزد دیونوسیوس به معنی خداشناس یا الهی‌دان در معنای متعارف و امروزی لفظ نیست، بلکه تقریباً در معنایی تحت‏الفظی به کسی اشاره می‏کند که سخن خدا یا لوگیای تئوس را می‏گوید. این کلمه در متن دیونوسیوس به طور خاص به نویسندگان کتب مقدس عهد قدیم یا جدید مثل یوحنا و متی و دیگران اشاره می‏کند، زیرا آنها کسانی هستند که سخن خدا را گفته‏اند. بنابراین در این ترجمه به جای واژۀ آشنای الهی‌دان از واژۀ الهی‏گوی استفاده کردیم تا به زبان نویسنده نزدیک‏تر شده باشیم.

[7]. این عبارت تقریباً نقل مستقیم سخن پولس است که می‏گوید «ندای من گفتاری با تأکید بر حکمت نبود؛ نمایاندن روح‏القدس و قدرت بود تا ایمان شما نه برمبنای حکمت آدمیان، که براساس قدرت خدا باشد» (قرنتیان اول 2:4). به این ترتیب در همین ابتدا دیونوسیوس روشن می‏کند که به پیروی از همین قاعده‏ای که پولس گفته است، بنای مطالبی که او در این کتاب بیان می‏کند نه بر استدلال‏های فلسفی و عقلی که بر الهامات الهی است. از آنجا که این الهامات در کتاب مقدس گرد آمده‏اند، پس کتاب مقدس یا به تعبیر دیونوسیوس «پیام‏ها» منبع اصلی و اساسی گفتار دیونوسیوس است. دلیل این امر نیز در ادامۀ این بخش توضیح داده می‏شود؛ از آنجا که خداوند فراتر از وجود و بنابراین فراتر از دسترس فهم و عقل است، تنها راه شناخت او توسل به الهاماتی است که او به وسیلۀ آنها خودش را آشکار کرده است. و البته بهره بردن از این الهامات نیز به فراخور ظرفیت فکری و معنوی افراد تفاوت خواهد داشت.

[8]. ἄγνωστος/ unknown

[9]. λογικός/ reasoning: کلمۀ «لوگوس» و مشتقات آن را در این متن هرجا که در اشاره به قدرت منطقی و استدلالی فکر انسان به کار رفته باشد به «فهم» و مشتقات آن برمی‏گردانیم تا از «عقل» که در ترجمۀ کلمۀ «نوس» به کار برده‏ایم و اغلب اوقات به نیروی درک فراانسانی فرشتگان اشاره دارد متمایز باشد. پس منظور از فهم و عقل دو نیروی متفاوت و دو مرتبۀ کاملاً متفاوت از شناخت است؛ نیروی فهم از طریق استدلال به شناخت نائل می‏شود و نیروی عقل با نوعی شهود اشراقی. بنابراین ذکر نام این دو نیرو در کنار هم به معنی ترادفشان نیست. این قاعده در سراسر متن جاری است.

[10]. νοερός/ intuitive

[11]. ἱερός/ sacred

[12]. ὑπερούσιος/ superessential: یکی از اوصاف پرکاربرد دیونوسیوس برای خداوند که در سراسر رسالاتش تکرار می‏شود همین وصف فراوجود یا برتر از وجود است. چنان‌که در بخش هشتم از فصل پنجم همین رساله توضیح داده می‏شود، موجودیت و هستی داشتن به معنی بهره‌مندی از خود وجود است، درحالی‌که خود وجود از خداوند سرچشمه می‏گیرد و بنابراین خداوند از خود وجود برتر است و جایگاهی بالاتر از وجود و موجود دارد.

پیشوند «فرا» (ὑπερ) نیز در آثار دیونوسیوس و به‌ویژه در این رساله بسیار پرکاربرد است و نمایان‏گر این دیدگاه اساسی و کلیدی اوست که خداوند حتی از عالی‏ترین نام‏ها و صفاتی که ما به او نسبت می‏دهیم نیز برتر و فراتر است. حتی خود نام «خدا» یا تئوس نیز از این قاعده مستثنی نیست، به طوری که گاه دیونوسیوس برای اشاره به مقام درک‏ناشدنی خداوند تعبیر «فراخدا» را به کار می‏برد (ازجمله در بخش سوم از فصل دوم).

[13]. κρύφιος/ hidden

[14]. ندانستن در اینجا مرتبه‏ای فراتر از دانستن است، نه فروتر از آن. دانستن مربوط به موجودات است، اما همان‌طور که فراوجود از وجود برتر است، مرتبۀ معرفتی مطابق با آن نیز نوعی نادانی است که فراتر از دانایی است. درواقع در اینجا دیونوسیوس به جای پیشوند «فرا» از نفی استفاده کرده است. این قاعده ممکن است در موارد دیگر نیز جاری باشد؛ یعنی هر چیزی را که فراتر از اسم یا صفتی باشد هم می‏توان فراتر از آن اسم یا صفت خواند و هم می‏توان آن صفت را از او نفی کرد. به همین معناست که دیونوسیوس در ادامۀ همین بخش خداوند را «ناموجود» می‏خواند.

[15]. ἐπιστήμη/ science

[16]. θεαρχικός/ Divine

[17]. πάνσοφος/ All Wise: «سراسرحکمت» هم می‏توان گفت. کلمۀ سوفیا (σοφία) و مشتقات آن در این ترجمه همواره به «حکمت» و مشتقات آن برگردانده شده‏اند.

[18]. ἀναλογικός/ in proportion to

[19]. ἀγαθότητος/ Goodness

[20]. δικαιοσύνη/ justice

[21]. σωστικός/ preserve

[22]. μέτρον/ measure

[23]. πλάσσω/ compound: چنان‌که در مقدمه اشاره شده، ترجمۀ کلمات از روی متن یونانی موجب شده است که در مواردی مثل این، کلمۀ فارسی معادل کلمۀ انگلیسی نباشد.

[24]. τύπος/ form

[25]. ἀμορφία/ formlessness

[26]. σχῆμα/ shape: کلماتی ازقبیل «پلاسو»، «توپوس»، «اسکیما» و «مورفه» در متن عمدتاً مترادف یکدیگر و به معنی شکل محسوس به کار رفته‏اند و در ترجمه به فراخور موقعیت به شکل، صورت، قالب و از این قبیل برگردانده شده‏اند.

[27]. σῶμα/ body

[28]. ἄληπτος/ (un)comprehended

[29]. ἀθεώρητος/ (un)contemplated

[30]. ἀπειρία/ Illimitability: «آپایرون» و مشتقات آن در موارد مختلف به بی‏کران، بی‏حد، بی‏نهایت و از این قبیل برگردانده شده‏اند.

[31]. ἑνότης/ Unity

[32]. ἕν/ One

[33]. διανοία/ conception

[34]. λόγος/ word

[35]. ὑπερούσιος οὐσία/ superessential essence

[36]. νοῦς ἀνόητος/ mind inconceivable

[37]. ἀλογία/ speechlessness

[38]. ἀνοησία/ inconception

[39]. ἀνωνυμία/ namelessness

[40]. چنان‌که در بالا اشاره شد، ناموجود بودن خداوند در بیان دیونوسیوس به معنای برتر بودن او از وجود است. فراوجود و ناموجود دربارۀ خداوند به یک معناست. (نک به بخش هشتم از فصل پنجم).

[41]. ἐπέκεινα/ beyond

[42]. κυρίως/ properly: «کوریوس» را «درست» و «دقیق» هم می‏توان گفت.

[43]. ἐπιστητός/ scientifically

[44]. ἀποφαίνω/ manifest

[45]. θεωρία/ contemplation

[46]. ἐξῃρημένως/ beyond

[47]. ἀνεξερεύνητος/ inscrutable

[48]. ἀνεξιχνίαστος/ un-traceable

[49]. ὑμνέω/ celebrate: ستایش (ὕμνος) کلمه‏ای نسبتاً پرکاربرد در این متن است. دیونوسیوس هرجا که می‏خواهد دربارۀ «وصف کردن» خداوند سخن بگوید از فعل «ستودن» استفاده می‏کند و این به هیچ وجه بی‌راه نیست، زیرا ستایش کردن جز به معنی وصف نیکو گفتن نیست و از آنجا که همۀ اوصاف خداوند نیکو هستند، پس هرگونه وصفی دربارۀ او ستایش او نیز هست.

[50]. … οὐκ ὄντος ἴχνους οὐδενὸς τῶν ἐπὶ τὴν κρυφίαν αὐτῆς ἀπειρίαν διεληλυθότων.

[51]. ἀκτῖνα/ ray

[52]. μόνιμος/ persistently

[53]. ἱδρύω/ fixed

[54]. ἀνάλογος/ analogous: به تناسب ظرفیتی که هر موجود برای دریافت دارد.

[55]. κοινωνία/ communion

[56]. ὁμοίωσις/ likeness

[57]. ἀπαυθαδίζομαι/ boastful

[58]. θεοφάνεια/ Divine manifestation

[59]. ἔρως/ love: در این ترجمه «اروس» همیشه به «عشق» و «آگاپه» به «محبت» برگردانده شده‏اند.

[60]. ἔλλαμψις/ illumination

[61]. σωφρόνως/ prudently

[62]. ἀναπτερόω/ new wings

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «نام‌های الهی و الهیات سرّی» نوشتۀ دیونوسیوس آریوپاگی (مجعول) و ترجمۀ علیرضا اسمعیل‌زاده برزی

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “نام‌های الهی و الهیات سرّی”