کتاب موسیقی (اشعاری در ستایش سازها) شامل 39 شعر از شمس لنگرودی شاعرِ شهیرِ نوپرداز، در ستایش سازهاست. سازهایی که صدایشان سراسر عمر با ما هستند. این شعرها با توجه به تاریخ پرفراز و نشیب و شکلهای زندۀ سازها نوشته شده است. این کتاب ادای دین شاعر است به هر کدام از این سازها، که اگر نبودند، زندگی دشوارتر از این میبود که هست.
برای خرید این کتاب، اینجا کلیک کنید.
بخشی از کتاب:
موسیقی
نظم کهنۀ کهکشان است
فرشتهیی که تلاش میکند به لهجۀ انسان سخنی بگوید
شانی از نور است
که به آهی آب میشود
و تو در سیلی بیامان
باقیماندۀ زندگی را صید میکنی.
حرف اول کودکی که زبان باز میکند
و نشانِ زندان پدر را میپرسد.
حرف کودک-مترسک ژندهپوشی است
که به عیدی گنجشکی کور میرود.
موسیقی
پنچههایش از باد است، از هندسۀ پنهان
و خیابانهایش
پنهانترین گوشۀ تن آدمی.
در همان روزهای نخست ازل طلسم میشدیم
موسیقی باد، باران اگر
خاکستر هابیل و گریۀ حوا را با خود نمی برد.
دریا که به خواب میرود
نگهبانانش کلید اتاقش را در کف موسیقی میگذارند
اوست که سکوت را بر گردش عصرگاهی میبرد
و به کودک طوفان یاد میدهد
سر سربازان را به سمت خاطرهها برگرداند.
نصایح او در گوش فرانکو
جیرجیر موریانۀ کور است
در کتابخانۀ لورکا.
این خانه پر از دود میشد
اگر موسیقی
صبح به صبح نمی آمد پَر اشباح را بروبد
اشباحی طلائی که به خوردن ما مشغولند.
موسیقی! موسیقی که در دل من پنهانی
و هیچکس از گم شدنت با خبر نیست
من زندانبان تو نیستم، نگهبان توام
شمس لنگرودی