وبلاگ

گام اول در تقابل با دزدی!

بالاخره اتفاق افتاد با تلاش‌های اتحادیۀ ناشران به ویژه محمود آموزگار رئیس اتحادیه که خود حقوقدان است و همکاری قوه قضائیه و ‌وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دستور برخورد و جمع‌آوری کتاب‌های غیرقانونی چاپ شده ناشران داده شد.

این قدم اول است و حکم مسکن را دارد، زیرا این شبکه با تسامح و سهل‌انگاری ارگان‌های مسئول بسیار بزرگ شده و مثل اژدهای هفت‌سری می‌ماند که باید تمام سرهای آن را قطع کرد. اما شگفت‌ آنجا است که عده‌ای از خارج‌نشینان اعم از چپ و سلطنت‌طلب اقدام مثبت و درست برآمده از اتحادیۀ ناشران و کتابفروشان را به برخورد با کتاب‌های ممنوعه چپ یا مربوط به دوران پهلوی دانسته‌اند، آدرس غلط دادن مصداق عینی این حرکت است.

نشر زیرزمینی و ریشه آن که از نظام تزاری می‌آید مربوط به نشر و چاپ آثاری است که امکان چاپ آن در نظام دولتی ممکن نبود. و به نوعی مقابله با سانسور و قدم علم کردن در برابر آن بوده است. اما در ایران تاریخ به صورت کاریکاتوری از آن تکرار می‌شود. عده‌ای شارلاتان، دزد و قطاع‌الطریق با بهره‌جویی از بی‌پناهی نشر و ناشر، در کمین نشسته و هر اثری که با اقبال خوانندگان روبرو شود، بلافاصله سر از بساط این ناکسان درمی‌آورد، سفرۀ کوچک نشر به ویژه در حوزۀ عمومی که نه خودبسنده است و نه قدرت ادارۀ، خانوادۀ بزرگ آن را دارد با این اقدامات بیش از بیش کمر خم کرده و فرو می‌افتد، اگر«ملت عشق» پرفروش می‌شود پس باید سر از بساط حاشیۀ خیابان یا گوشه پسله‌ها درآورد و در هر مسیری در برابر مردم قرار گیرد. اگر «جزء و کل» مورد اقبال است پس باید تکثیر غیرقانونی شده و با بهایی ارزان‌تر عرضه شود تا ناشر اصلی از فروش آن عاجز بماند. اگر آثار دولت‌آبادی، علوی، شاملو، هدایت، گلشیری، براهنی و ساعدی خواهان دارند پس بهتر که در این بساط عرضه شده آن هم با این دروغ بزرگ که این آثار اصل و کتاب ناشر واقعی سانسور شده است.

زیر پا گذاشتن حقوق پدیدآورنده و ناشر و نان از سفرۀ آنها برگرفتن اگر مصداق دزدی نیست، پس چیست. اینها که به راحتی با حیثیت و اعتبار هر کسی بازی می‌کنند، بنگرید به نسخۀ مغلوط و من‌درآوردی «زوال کلنل» که تاکنون ده‌ها هزار نسخه از آن فروش رفته و حق و حقوق بزرگی مثل دولت‌آبادی را به ر احتی آب خوردن نادیده گرفته‌اند. کجای دنیا با نویسنده و ناشر این گونه رفتار می‌شود. انسانی با صرف عمر، عرق‌ریزی، در به روی خود بستن و سنگ به شکم نهادن اثری را می‌نویسد یا ترجمه می‌کند، مدت‌ها انتظار می‌کشد تا کتاب از هزارتوهای پیچ در پیچ نشر عبور کرده و چاپ شود تا شاید باریکه‌ای آب به جوی زندگی صاحب اثر سرازیر کند و ناگهان کتاب از گوشه گوشۀ شهر سر برمی‌آورد و هیچکس را قدرت آن نیست که جلوی این سد را ببندد.

نه زنجموره کردن برای دزدان، زیرپاگذارندگان حقوق اهل قلم و انسان‌هایی که نه مبشر فرهنگ که ضدفرهنگ‌اند امری انسانی و درخور یک انسان خردمند نیست. بی‌خود برای این آدم‌ها دل نسوزانیم که گستاخی‌ آنان را افزون می‌کنیم، بلکه همه دست در دست هم ضمن تقبیح این اعمال با تمام وجود در برابر نابودی حقوق اهل قلم و ناشران بایستیم.

اقدام اتحادیه کاری بایسته و درخور ستایش است اگرچه اندکی دیر و هنوز اولین گام است.

فرید مرادی

نوشتن دیدگاه