به بهانهی چاپ دوم کجاست دستان تو، ناظم حکمت
با کمی سرچ و جستوجو در گوگل میتوانیم به منابع عظیمی از اطلاعات در مورد هر چیزی دست پیدا کنیم. ناظم حکمت را در گوگل سرچ کردیم و مختصری از این کتاب و شاعر بزرگ را در زیر آوردهایم:
روزنامهی شرق:
مضامین شعری ناظم حکمت متنوع و بسیط هستند اما تجربههای شخصی شاعر، رنگمایههای زندان و مبارزه و تبعید را بر آنها غالب کرده است. از سوی دیگر، تعلق به عشق و زندگی موجب میشود تا شعر او به غایت احساسی، تاثرانگیز و تاثیرگذار باشد. شعر او در بسیاری جاها نیز به ترانههای حماسی شبیه میشود. اساسا شعر او شعری مردمی و انقلابی است اما به نظر ملی نیست. به زبان عامیانه و همهفهم روایت میشود و وقایع روز را از فیلتر احساس و آرمانش عبور میدهد. شعر او اغلب خصلت روایتگونه دارد، تصویر میسازد، شخصیت میسازد، قصه میگوید، سرگذشتی را بازگو میکند، انتقاد و اعتراض میکند و همه اینها به مردمی شدن شعرش منجر میشود. وجه انقلابی و وزن شعر او متاثر از مایاکوفسکی است. مضامین شعری او از گرایشهای چپ سرچشمه میگیرد اما در مقاطعی مضامین فلسفی کلیتر را هم شامل میشود.
همشهری آنلاین:
ناظم حکمت ران (Nazım Hikmet Ran) در سال ۱۹۰۱ در سالونیکا؛ دومین شهر بزرگ یونان
امروز که در آن زمان جزو امپراتوری عثمانی بود، به دنیا آمد
او از سن 14 سالگی به سرودن شعر پرداخت و در سن 19 سالگی در سفری که به شوروی داشت از نزدیک با نسل جدید هنرمندان انقلابی آشنا شد و جسارتی بیشتر را در ایجاد تحول در شکل و محتوای شعر ترکیه یافت.
وی از برجستهترین شاعران نوپرداز و نمایشنامه نویس آزادیخواه ترکیه بود.
ناظم همواره از شاعرانی بود که فعالیت هنریاش را محدود نمیکرد. او با انتشار اشعار و مقالههای خود در میان جوانان محبوبیت ویژهای داشت.
در سال ۱۹۲۰ مصطفی کمال پاشا قوایی را تشکیل داد و در صدد نجات میهن از دست بیگانگان برآمد. همه کسانی که شور نجات وطن را در دل داشتند، بسوی انقره رو میآوردند.
در همین سال ناظم نیز که زندگی در استانبول و در زیر چکمه اشغالگران برایش غیر قابل تحمل شده بود به آناتولی سفر میکند و در راه این سفر است که اولین بار با زندگی نکبتبار زنان و کودکان گرسنه و برهنه و بیمار وطن خود آشنا میشود و از آن پس همه اشعارش از زندگی این مردم الهام گرفت.
از برجستگیهای شعر ناظم حکمت سادگی و روانی آنست که تاثیر بسیاری از مایاکوفسکی دارد.
سرانجام شاعر آزادى سرزمین ترکیه؛ ناظم حکمت، در ژوئن سال ۱۹۶۳ در اثر سکته قلبی
در مسکو جان باخت و در گورستان نووودویچی به خاک سپرده شد.
خبرگزاری ایسنا:
احمد پوری در گفتوگو با خبرنگار ادبیات و نشر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، میگوید: این مجموعه درواقع گزیدهای از شعرهای حکمت است، زیرا شعرهای این شاعر بسیار زیاد است و تنها یک شعرش که منظومهای بلند است، 700 صفحه میشود و در این گزیده بخشهایی از این منظومه آمده است.
پوری همچنین دربارهی شعرهای این مجموعه عنوان میکند: شعرهای این مجموعه به ترتیب زمانی آمده و برای کسانی که بخواهند تحول زمانی را در شعر حکمت ببینند، این امکان فراهم است. در این کتاب شعرهایی آمده است که تاریخ مصرف طولانی دارند، چون ناظم هم مانند هر شاعر دیگری شعرهایی دارد که برای محدودهی زمانی محدودی سروده شده، اما چون او شاعر بزرگی است، شعرهای زیادی دارد که برای تمام اعصار سروده شدهاند.
او میافزاید: به هر حال، مانند هر مترجم دیگری علاقهی شخصی خودم هم در انتخاب این شعرها دخیل بوده و شعرها را با سلیقهی خودم انتخاب کردهام.
ویکیپدیا:
آثار او که به بیش از ۳۰ زبان ترجمه و چاپ شد لیکن تا وقتی زنده بود نگذاشتند در وطن و به زبان خودش منتشر شود. آنتونیو گاموندا شاعر سرشناس اسپانیایی که فقر کودکی و سختی دوران را در تصویر شعر گنجانده، برنده جایزه ۱۲۰ هزار دلاری سروانتس در سال ۲۰۰۷، آثار ناظم حکمت را به اسپانیایی ترجمه کرده است.
ابر دلباخته، برادر زندگی زیباست، خون سخن نمیگوید، شمشیر داموکلس، طغیان زنان، رمان رمانتیکها، فریاد وطن، شهری که صدایش را از کف دادهاست، جمجمه، خانه آن مرحوم، خون خاموشی میگیرد، نام گم کرده، حماسه شیخ بدرالدین، چشم اندازهای انسانی کشور من، تبعید چه حرفه دشواری است، از یاد رفته، تصویرها، شیخ بدرالدین پسر قاضی، سیماونا، چشم اندازهای آدمی، شیرین و فرهاد صباحت، مهمنه بانو و آب سرچشمه کوه بیستون، یوسف و زلیخا، حیله، آیا ایوانوویچ وجود داشتهاست، گاو، ایستگاه، تارتوف، چرا بنرچی خودکشی کرد، چهرهها تلگرافی که در شب رسید، نامهها به تارانتا بابو، شهر بی نام، پاریس گل من، آدم فراموش شده، فرهاد و شیرین و عوضی…
در سایه روشن کلام:
شعر زير را «پابلو نرودا»، پس از مرگ «ناظم حکمت» در اندوه از دست دادن او سرودهاست:
چرا مُردي ناظم!
اينک بيسرودههاي تو چه کنيم؟
کجا جويم چشمهاي را که در آن
لبخندي باشد؟
که به گاه ديدارمان، در چهرهي تو بود
نگاهي همچون نگاه تو،
آميزهاي از آب و آتش
مالامال از ملال و شادي و رنج
***
اينک دستهگلي از گلهاي داوودي شيلي
نثار تو باد!
بيتو در جهان چه تنهايم
از دوستيات که برايم نان بود،
و نيز فرو نشانندهي عطشان ما،
و به خونم توان ميداد،
بينصيب ماندم.
قدرت حاکمه و نيروهاي محافظهکار ترکيه از شعر او، به سبب نيروي برانگيزاننده و ويژگي قوي مردمي و انساني آن هراس داشتند و هنوز هم دارند. زيرا پس از گذشت اين همه سال از مرگ او، اثري از اشعارش در کتابهاي درسي و آموزشي ترکيه ديده نميشود.
بخشي از آثار او بيانگر درد دوري از ميهن و کاشانهي اوست. اين حسرت دروني را در يکي از شعرهايش بازتاب داده و خواسته که پس از مرگش، او را در دهکدهاي در آناتولي به خاک بسپارند. دريغا چنان نشد که او آرزو ميکرد.
«ناظم حکمت» در سحرگاه روز سوم ژوئيه 1963 در مسکو، در سن 61 سالگي چشم از جهان فرو بست و صدايش که ترانهخوانِ اميدها و آرزوهاي آيندهي انسانهايي بود که براي نان، آزادي، برابري و حرمت انساني مبارزه ميکردند خاموش شد.
سازمان علمي و فرهنگي سازمان ملل (يونسکو) سال 2002 ميلادي را که بزرگداشت صدمين سال تولد او بود، به جهت جايگاه ارزشمند او در ادبيات متعهد جهان، سال «ناظم حکمت» اعلام کرد.
برای بررسی و خرید کتابهای ناظم حکمت میتوانید از لینکهای زیر استفاده کنید: