وبلاگ

«شاهکار» امیل زولا در نگاه

زولا در دوم آوریل 1940 در پاریس بهدنیا آمد امّا خانوادهاش به اِكس آن پرووانس نقل مكان كرد. پدر زولا كه مهندسى پر ابتكار از مردم ونیز بود پس از كوششهاى فراوان سرانجام نظر موافق مقامات را براى ایجاد شبكهى آبرسانى آب آشامیدنى در اِكس بهدست آورد. بدبختانه فرانسوا زولا پیش از آنكه طرحش را به سرانجامى برساند در 1846 درگذشت و همسر و پسر كوچكش را با مبلغ بسیار ناچیزى پول تنها گذاشت. مادام زولا همراه والدینش ناگزیر شد در میان مردم فقیر اِكس روزگار بگذراند، . در پایان 1859 توسط یكى از دوستان پدرش شغلى در اداره ى مالیات به دست آورد. پس از دو ماه كار دفترى توانفرسا «منتظر خدمت» شد و با بینوایى در محله ى لاتنِ فقرزده ى پاریس سكنى گزید. در همین ایام با هنرمندانى آشنا شد و دوستى گرفت كه مقدر بود پیشوایان مكتب نوظهور امپرسیونیسم باشند. افزون بر این ارتباطش با سزان نیز نظم و ترتیبى یافت. سرانجام در 1862 هنگامى كه گرسنه و سرمازده و بیمار در گوشه ى خانه ى اجاره اى كثیفى افتاده بود كه محل آمد و شد دزدان و روسپیان و قوادان بود چندتایى از شعرهایش براى چاپ در یك روزنامه ى محلى پذیرفته شده و از سوى دیگر، باز هم یكى از دوستان پدرش شغلى در شركت انتشاراتى هاشت براى او دست وپا كرد.در طى هشت سال بعدى زولا به عنوان روزنامه نگار و نویسندهاى جنجالى و بحث انگیز آوازهاى یافت .. در این هنگام همه ى وقتش را به خواندن وسیع فلسفه، تاریخ، و فیزیولوژى مىگذراند؛ سپس با برادران گنكور آشنایى گرفت و هم اینان در شكل بخشیدن به فلسفه ى ادبىاش به او یارى رساندند. سرانجام آمادگى یافت تا طرح فكرى را دراندازد كه به كار عمده ى سراسر زندگى اش بدل شد: روگون ماكار : تاریخ طبیعى و اجتماعى خانوادهاى در دوران امپراتورى دوم كه با دارایى خانوادهى روگون ماكار آغاز شد و با نانا (1885)، ژرمینال (1880) زمین (1887) ادامه یافت و با دكتر پاسكال (1893) به پایان رسید.«شاهكار » (یا “اثر”) نمودار سرخوردگى زولا از جنبش امپرسیونیسم بود. زولا كه در اوایل كار خود از هواخواهان پر و پا قرص و حامیان پرشور این جنبش بود (مقالات زولا در دفاع جانانه از مانه زبانزد است)، هنگامى كه دوستانش به جاى درونمایه تمام همّ و غمشان را معطوف به رنگ و نور و تكنیك كردند، علاقه اش سستى گرفت و حس كرد كه سزان و دیگران جز یك مشت هنرمند ورشكسته نیستند. شاهكار در میان سلسله رمانهاى “روگون ماكار” تنها داستانى است كه تا حدودى رنگ و بوى سرگذشت نامه ى شخصى دارد. در این كتاب بسیارى از دوستان زولا مثلا بایل، والابرگ، الكسیس، سولارى، بابا تانگى، (خود زولا در قالب شخصیت ساندور) و سرانجام بسیارى از خصایص سزان را در شخصیت اول داستان یعنى كلود لانتیه ى نقاش مىتوان باز شناخت .«شاهکار »داستان مرد جوان نقاشی است که در یک شب بارانی با دختری روبرو می شود که در باران مانده و پناهی ندارد او را به خانه می برد و صبحگاه دختر از خانه اش می رود در تمام این مدت کلود نقاش دختر را از یاد نمی برد و دختر هم اورا ، کلود که  تمام تلاشش خلق شاهکاری در نقاشی است ، از طرفی درگیر عشق دختر جوان می شود .آنها یکدیگر را پیدا می کنند و ازدواج می کنند اما همچنان کلود تلاش می کند تا شاهکاری خلق کند و در این راه پروایی از فدا کردن فرزند و همسرش برای به دست آوردن آرمانی که معتقد است جهان را دگرگون کند ندارد.

 «شاهکار» اثر امیل زولا با ترجمه علی اکبر معصوم‌بیگی  در 526 صفحه  با بهای 35000 تومان توسط موسسۀ انتشارات نگاه برای سومین بار به چاپ رسیده است.

نوشتن دیدگاه