وبلاگ

… لبِ خندان بیاور!

“بهار آمده است”؛ بحث در این نیست!
“دریچه را بگشای”؛ مسئله این است!
تجربه و تدبیر اما در این میان کارسازتر است. در این معنا که به تعبیر سعدی: “به قفا می نگرم” که چه سال وَ سال هایی بر ما گذشت وَ چه احوالی!
و “ز همراهان اثر جز نقش پا نیست!” چه تفاوت که اهل هنر بوده باشند این رفیقان یا جانشان از گرسنگی در خطر؟!
راستی در سالِ پشتِ سر چه مایه مهر و گشاده دستی با اطرافیانِ خود داشته ایم وَ چه میزان حسد و تنگ چشمی احتمالا؟!
“هرچه بود گذشت” بگذریم! وَ می گذرد همچنان که گذشت وَ می گذرد!
پس بهتر آن که بگشائیم از نو دریچه را و دریچه ها را یکی یکی بر افق هایِ پیشِ رو! با نکته هایی که از گذشته آموخته ایم و گذشته ها مسئله آموزند غالباً!
بهار اما یک بهانه است. عید یک بهانه است. گیرم سنتی دیرینه که در این ایام غبار کینه ها را از سینه ها می زدوده اند. ما نیز چنین کنیم چرا که: “چنین کنند بزرگان!”
عید برای کودکان دلپذیرتر است! گرفتاری ها اگر اجازه ندهند که به کودکِ درونمان فرصتِ بازی و طنازی بدهیم، سخت باخته ایم ما! وَ خفه کرده ایم – بی آن که بدانیم – کودکِ معصومی را که گاه و بیگاه منتظرِ بازی کردنِ با ماست.
به بیان دیگر شرط ادب و طرب آن است که مسیر “نگاهِ”مان را کمی تغییر بدهیم؛ تا ببینیم وَ بشنویم صدای امواج دریایی که در کنار ماست. گویا همان ساحل نشینانی هستیم که عاجزیم از دیدن و شنیدن دریا. از فرطِ تکرارِ دیدن ها البته!
نگاه تازه، زبان تازه!
وقت آن است حالیا که در “نشرِ” این “نگاه” مایۀ بیشتری بگذاریم، تا همزبانی، همدلی بیشتری آوَرَد.
ما اهل صحبتیم نه نصیحتگر بیکار! چرا که عشق را برتر از عقل روزمره (عقل معاش) می دانیم.
فرصتی است اکنون که ما یارانِ شما در انتشارات “نگاه” به سهم خود دریچه را بر بهارِ در راه بگشاییم وَ “طالع اگر مدد کند”، در سالِ نو با احوالِ نوبه پیشواز شما خواهیم آمد وَ کتاب به کتاب به شما لبخند خواهیم زد.
این عشق بی گمان دوطرفه است، هم چنان که تا امروز بوده. امروز، فردا، روز و نوروزتان خوش؛ وَ بهاران خجسته باد!

علی باباچاهی
بهار 92

نوشتن دیدگاه