نگاهی به مجموعه شعر یادی از خیالی فریبرز رییس دانا
«ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند»
(حافظ)
مجموعه شعر «یادی از خیالی» جستوجو و یادآوری مجموعهای از تاملات و تخیلات نزدیک به چهار دهه از شاعری است که پیش از آنکه در حوزه شاعری نشان چندانی داشته باشد، دغدغه هنر و ادبیات در کنار نگرشهای اقتصادی و سیاسی و اندیشهورزی جامعهشناسانه، همچنان ذهن و زبانش را به خود مشغول داشته و میدارد.
«فریبرز رییسدانا» استاد اقتصاد و کنشگر مسائل سیاسی و اجتماعی، اینبار در عرصه شعر، دست به آفرینشی از جنس همآوازی اندیشه و خیال زده و از سمت ادبیات به کشف موتیوهایی از فضاهای سیال و لغزنده شعر، بهگونهای خودجوش و در بستر روزگار معاصر به واگویی یافتههایش پرداخته است.
شاعر، در گذرگاه اندیشگی و خیالانگیزی و باورهای آرمانگرایانه، سعی کرد بخشهایی از بغض تاریخی و اعتراض انسانی روزگارش را در موقعیت شعر همچون دلنوشتههایی از منظر دغدغههای اجتماعی و چهبسا نگرش طبقاتی به چشمانداز شعر امروز، نزدیک و نزدیکتر کند. شاعر در «سر سخن شعر» ضمن بیان چگونگی حضورش در مراجعه شاعرانه، موتاسیون، دگردیسی واژهها و شگردها و خوانش شعریاش مینویسد: «… این شعرها را باید فهمید.
اما نه لزوما به شیوه ساختارگرایانه، با یاری گرفتن از روشهای زبانشناسی و نحویاند و نه از راه هرمنوتیک یا به یاری تاویلهای مخاطبان شعر، بلکه از همه راههای ممکن که بین نشانهها و خیالانگیزیها و ذهن شاعر از یک سو و مخاطب و ذهن و خیالانگیزیهایش از دیگر سو، رابطه برقرار کند.» *
شاعر در آغاز این متن، از مخاطب میخواهد به دنبال «فهمیدن» شعر باشد، بهدور از شیوههای رایج شکلی و معنایی که بعضا در حوزه نقد و نظر مطرح میشود. به عبارت دیگر وی سعی دارد مخاطب را به درون و «روح» شعر نزدیک کند و در این راه دستمایه و شکلبندی ذهن و نگاهش به دریافت نگرشهای بیرونی نزد مخاطب را در پی دارد.
«یادی از خیالی» انگار جوانههایی بر پیکر درخت برومند شعر امروز است که شاعر سعی دارد، در همنوایی با دیگران در حوزههای شعر عاشقانه، سیاسی، تلخ، غنایی و حماسی تجربیاتی از روزگاران گذشته تا به امروز را به چشمانداز داوری مخاطب امروز بکشاند (گو اینکه مجموعه بخشی از شعرهای شاعر در این سالها و آن سالهاست).
با این همه، میتوان گفت شعرهای این مجموعه، اغلب دارای ضخامت زبانی خاصی است که از دهه 40 تا به امروز، با تغییراتی نیز همراه بوده و هست!
او کیست/ گزیران از بازتاب مرده صدای خود در مرداب
سرمست از چهچهه مسلسلها
در حلول بهار/ با ریشهاش در اعماق
راه میجوید در میان گلهای رنگارنگ، اما
در گذرگه خونآلود… (بخشی از شعر «آن یار که با ماست»ص17)
در این چشمانداز شاعر در فضایی سیاسی و آرمانخواهی دفاع از هویت عدالتخواهی از «شب» و «غرش تند» و «زمستان فقر» میگوید. این روایت دارای یک «معبر تاریخی» و حس «بومی» است که از فضای جنگلهای شمال سرچشمه میگیرد. و گاه به فضاهای زندگی شهری میرسد. زبان چندان آرام به نظر نمیآید. اما اندیشه و آزادیخواهی و آرزومندی حکایتی است که در درون متن به مخاطب فرصت میدهد که با نوعی شعر «واقعگرا» و مردمی روبهرو شود؛ شعری که در دهههای 40 و 50 تا بعد از روزگار تلخ و شب سرد و روایتهای گلگون میگوید. بنابراین شاعر در این میانه، دریافت خودش را در پیوند عاطفههای هماندیشی واژهها باز میگوید. در فضای شعرهای «یادی از خیالی» یک حس کاملا جدی به گوش میرسد و آن دریافت و صید شاعر از ناموزونی شرایط دشوار زندگی است که به حوزه شعر راه میجوید.
با این همه گسیل باد غارتی
به سرشاخههای بید
گیسو به دست تطاول نمیدهد
مگر نه جسته پناهی
در کناره بن شاخهاش
گنجشگکی لرزان
دیگر نمیلرزد در این بید… (بخشی از شعر «گلایه»/ص49)
در چشمانداز «یادی از خیالی» جای پا و تاثیر زبانی از نیما تا شاملو، تا اخوان، تا مختاری و… در اینجا و آنجا شنیده میشود زیرا شاعر در مقاطع مختلف تاریخی در نگرشهای شاعرانهاش، گاه در ترکیببندی و فرمهای زبانی، از یافتههای دیگران به شیوههایی بهره گرفته است اما حضور اندیشه و دریافتهای اجتماعی و برخوردهای جامعهشناختی از جمله دستمایههایی است که فریبرز رییسدانا، از این شرایط فراوان یاد میکند و در گذر زمان، در لایهبندی شعرهایش از تاریخ و طبیعت و عشق در وضعیتی اعلام شده، در پیوند با نگرشی آسیبشناسانه از سرشت و سرنوشت انسانها و موقعیتهای مختلف آنها همواره سخن میگوید.
«بر آشیان خیالت، اگر کبود است خشم و بیپروا
از آسمان خزانی، اگر هراس میبارد
اگر شقاوت است کشیده پنجه بر آشیانه گنجشک
شگفتی مکن
تلنگری بزن به آدم دشتهای رنگارنگ
که آسمان سپید است و هنوز
عندلیب ناآرام…» (بخشی از شعر «شورش شادمانه»/ص89)
شاعر در فضاهای بومی و در «گفتوآمدهایی در ادبیات» پیوسته سعی کرده، میان ادبیات و اندیشههایش و گاه گزینههای عاشقانه و اندکی هم طبیعتگرایانه، نقبی بزند تا حضور محسوسات از یکسو و دنیای لغزنده احساس از جهت دیگر، در آینه شعرها، فرصتی برای داوری مخاطب فراهم شود. بیشک، مقوله شناخت و منظر پدیدارشناسی، در مجموعه «یادی از خیالی» گاه با حسآمیزی و در حرکتی شاعرانه بسیاری از دلهرههای دیروز و امروز را در کنار هم به خدمت گرفته است و این بستر، با ریشهای دیرساله، همواره با نوعی نشانهشناسی تقدم و ارزشهای اجتماعی درهم تنیده شدهاند. منظومهای از عشق و مرگ در موقعیتی تراژیک و چندصدایی!
«مرگ آمد و ما کمشمار شدیم
شما آمدید، پرشمار شدیم
راهگیران هم آمدهاند
اما گمان میکنم
صدای اختران از زیر خاک
رعد و برق خواهد شد.»
(بخشی از شعر «ما و راهگیران»/ ص 142)
نکته دیگری که گاه در اینجا و آنجای این مجموعه محل داوری است، نشانههایی از فضاهای رندی، حس میخانگی، دانش اعتراض و خم شدن به روزگار آشفته فقر و بازتاب دنیای کار و کارگیری هم، در آن به چشم میخورد و این فضاسازیها، بخش دیگری از دغدغههای شاعر در حوزه معنایی این دفتر است.
گفتنی است سعی شاعر در به کارگیری واژههای سرکش و ترکیبات خودساخته کمتر موسیقایی و گاه کلاسیک که بعضا تازه هم به نظر میرسند و اینکه تا چه حد میتوانند کاربرد و ریشه در واژهسازی این روزگار داشته باشد؟ خود محل پرسش و داوری است.
با این همه «یادی از خیالی» نوعی بازاندیشی و بازتاب نگرش شعری واقعگرا و اجتماعی است که بر بنیاد نوعی روایت از دانایی از فضاهای اجتماعی و فرهنگی شکل یافته است. فریبرز رییسدانا، در این دفتر سعی کرده فضای شاعرانگی را به حوزه اندیشههای بیرونی و جامعهشناسی نزدیک کند.
«یادی از خیالی» صدای پای خیال شعر و اندیشه را به مخاطب یادآور میشود؛ خیالی که فضاهای عاطفی در آن محل شنیده میشود.
*تاملی بر مجموعه شعر «یادی از خیالی» سروده فریبرز رییسدانا، انتشارات نگاه، 1392
منبع: روزنامه بهار امروز