کیمیاگر تلاش های یازده ساله نویسنده برای رسیدن به اکسیر جوانی است. ولی پس از قبول شکست در یافتن اکسیر جوانی، مسئله برای نویسنده به امری نمادین تبدیل می شود و حاصل آن کتاب پیش رو. حاصل این غوغا و تلاش بدانجا ختم می شود که اکسیر را باید در روح خود بیابیم؛ فقط هنگامی حقیقتی را می پذیریم که نخست در ژرفای روحمان انکارش کرده باشیم. نباید از سرنوشت خود بگریزیم، زیرا دست خداوند بی نهایت سخاوتمند است.
در روند اسطورهسازی از شخصیت موسولینی محصلی پرسیده بود: ” چگونه قدرت را کسب کردند؟” دیگری پاسخداده بود: ” از بس مطالعه میکردند. هرگز نمیخوابیدند. هر ده دقیقه یکبار پلکها را بازو بسته میکردند و باز مثل دستهگل سرکارشان میرفتند. ماندولین هم میزدند! ”
زمانی که مخالفاناش میکوشیدند به مدد اطلاعرسانی شهری مانع فرهنگی برای پیروزی او دستوپا کنند، آن فرزند خلف کلیسا زیرپیراهنی چرک و پارهپوره به تن کرد، روی تراکتور پرید و جهت خشک کردن برنجزارهای منطقهی ورچلی و مبارزه با آفتِ پشه، گازش را گرفته بود. چند میلیون روستایی را به سوی پیراهنهای سیاه فاشیسم کشید!
تاریخ ایدهها همواره جذابترین وجه گذشته ما بوده است؛ کشف اینکه مردم چگونه با سؤالات اساسی خود درباره جهان مواجه میشدند و چگونه بخشی از این ایدهها نادیده گرفته شده است. دغدغه نویسنده نیز همین مسئله اخیر است، یعنی در آن هزار سال مابین دوران کلاسیک و رنسانس علم کجا بود؟ نقشه دانش نقشه جغرافیا و شهرهای دانش است که همواره آنها را در پرده کشیدهاند.
سال ۱۹۰۱ در بیست و نهمین ولایت امپراتوری رو به زوال عثمانی، جزیره مینگر، طاعون شایع میشود. پادشاه عبدالحمید برای جلوگیری از شیوع طاعون از مینگر به اروپا، سربازرس بهداشت و سلامت، بونکوفسکی پاشا، و پس از او دکتر نوری جوان ولی با تجربه را که به تازگی با برادرزاده پادشاه، پاکیزه سلطان، ازدواج کرده، به جزیره می فرستد. پاکیزه سلطان دختر پادشاه قبلی، مراد پنجم، است و کل زندگی اش را در کاخ زندانی بوده؛ به همراه پدر و خواهران و برادر و زنان حرمسرا و حالا برای اولین بار از کاخ بیرون می آید و به همراه همسرش به مینگر می رود. در جزیره، سرگرد جوان و میهن پرستی به نام کامیل که عاشق دختری به نام زینب می شود، با والی جزیره، سامی پاشا، و دکتر نوری هم پیمان می شود برای مبارزه با طاعون، سنت های غلط، خانقاههای عصیانگر، تندروهای مذهبی و آنانی که قدرت علم و ضرورت قرنطینه را باور ندارند. شبهای طاعون حکایت عشق و دلدادگی، کوشش و مبارزه، امیدواری و ناامیدی، میهن پرستی و تلاش برای زنده ماندن در تاریک ترین روزهای مینگر است.
ظاهراً زندهیاد فریدون رهنما نخستین کسی است که الوار را به جمع شاعران جوان نیمایی معرفی کرده است و از میان این شاعران، زندهیاد احمد شاملو بیش از همه به مکاشفه در جوهر و زبان شعری، موسیقی درونی کلام، ارزشهای صوتی کلمه و… در شعر الوار پرداخته و در این رهگذر بیشترین تاثیر را از الوار پذیرفته است. شاملو به ترجمهی اشعار الوار نیز همت گماشته و برگردان نه قطعه شعر شناخته شدهی الوار را در سال 1353 در نخستین چاپ کتاب «همچون کوچهای بیانتها» آورده است. تعداد این اشعار در تجدید چاپ سال 1381 همان کتاب به شانزده قطعه افزایش یافته است. آقای محمدتقی غیاثی در زمستان 1357 و در گرماگرم انقلاب، ترجمهای از چهل و چهار قطعه شعر الوار را با عنوان «ای آزادی» منتشر کرده است. این مجموعه بر اساس جنگی که لویی پارو و ژان مارسناک از اشعار الوار فراهم آوردهاند، تنظیم شده است. آقای حشمت جزنی در سال 1373 درکتاب «ده شاعر نامدار قرن بیستم»، جایگاه ویژهای را برای الوار قایل شده و ترجمهی بیست و دو شعر غالبا کوتاه الوار را در آن آورده است. آقای محمدرضا پارسایار متن دوزبانهی منقحی از اشعار پل الوار را با عنوان «تنهایی جهان» در سال 1382 به چاپ داده است که شناختهشدهترین اشعار الوار را در بر میگیرد. آقای قاسم صنعوی در سال 1384، در کتابی با عنوان «کلام را برای شاعران بگذارید» که گزیدهای از شعر شاعران فرانسوی دوران اشغال و نهضت مقاومت را در بر میگیرد، ترجمهی سیزده شعر از الوار را آورده است که مرجع اصلی شعرها مجموعهی شعری میعاد آلمانی الوار است. علاوه بر کتابهایی که ذکرشان رفت در مجلات ادبی نیز گاهی به مقالهای دربارهی الوار و یا به ترجمهی شعری از او برخورد میشود که برای نمونه میتوان به مقالهی «یادی از پل الوار و چند شعر از او» از زندهیاد رضا سیدحسینی مندرج در شمارهی سوم مجلهی فرهنگی و هنری بخارا (آذر و دی 1377) اشاره کرد که ترجمهی هشت شعر کوتاه الوار را در بر دارد.
نگاه: «مجموعه اشعار پل الوار»، برگردانی از جواد فرید از سوی انتشارات نگاه منتشر شد. پل الوار یکی از شاعران نامآور نیمهی اول قرن بیستم فرانسه است. مجموعهی اشعار الوار همچون منشوری است که هر یک از وجوه آن، نوری ویژه را میتاباند. این منشور فقط نشانگر تحول اندیشه و گسترش دنیای شعری شاعر نیست، بلکه در عین حال پژواک جنبشهای ادبی، اجتماعی و حتا سیاسی زمانهی شاعر را نشان میدهد. شعر الوار حرکت به سوی جهان است. شعری است بیکرانه و بیمرز. اما در این سفر چشمان تیزبین شاعر در جستجوی بلندیها است با دستانی دراز شده به سوی...