سیروس شاملو
هيچ چيزى بىسروصدا عبور نمىكند بىآنكه تاثيرى نهاده باشد. نياز به پيدايى نقطه پرگار هست است و آنچه در مسير فناست، گم شدن است و عبور در سكوت. گم شدن است كه من خلاف رقص برگها برقصم و بريزم خلاف باران و بغلطم خلاف جريان رودى خروشان چه مرگ و فنا تاثير مستقيم نوعى سركوب در پديدارى است و هم از آنجاست كه اساطير و لسان ايمايى در اعصار نمىتوانند سياسى نباشند زيرا قدرت و اتوريته بهعنوان بازدارندهى برملايى و حضور، سرشاخهها را مىزند و گياهِ بالنده را به شكل بوتههاى تزئينى و شمشادهاى مكعب مستطيل مسخرهى يكبار مصرفى مىبُرد كه نه گياه است نه جانور! از آنجاست كه مسير آفرينشِ هنر از مطلع و محتوا پيشى مىگيرد و چيزى مىگويد كه قابل درك نيست!