23
سه شنبه های نشر نگاه
شاهکار
شاهکار در میان سلسله رمانهاى “روگون ماکار” تنها داستانى است که تا حدودى رنگ و بوى سرگذشت نامه ى شخصى دارد. در این کتاب بسیارى از دوستان زولا مثلا بایل، والابرگ، الکسیس، سولارى، بابا تانگى، (خود زولا در قالب شخصیت ساندور) و سرانجام بسیارى از خصایص سزان را در شخصیت اول داستان یعنى کلود لانتیه ى نقاش مىتوان باز شناخت .شاهکار داستان مرد جوان نقاشی است که در یک شب بارانی با دختری روبرو می شود که در باران مانده و پناهی ندارد او را به خانه می برد و صبحگاه دختر از خانه اش می رود در تمام این...
سایه های شب
سِوِرین با همهى جوانى و سرخوشى خود در را باز کرد و به درون آمد. ــ من آمدم… لابد فکر کردى گُم شدهام. زن در بشاشت و طراوت بیست و پنج سالگى خود بلندبالا، باریک و بسیار نرم و نازک و با این همه پروار و کماستخوان مىنمود. در نگاه اول با آن چهرهى کشیده و دهان بزرگ که با یک رج دندانِ زیبا مىدرخشید قشنگ مىنمود. اما همچنان که نگاهش مىکردى با جادو و غرابتِ چشمهاى آبى درشتش زیر خرمنِ گیسوانى انبوه و سیاه افسونت مىکرد.وقتى شوهرش هیچ جوابى نداد و همچنان با همان نگاه پریشان و شکآمیز که...