آقای فرزاد به فکر فرو رفت. این حدس که دختر جوان احتمالا براى او نامهاى نوشته و لاى صفحات دفتر نهاده است یک لحظه سر تا پاى وجودش را لرزاند. آن را گشود. از ابتدا تا به انتها، پشت و روى همه صفحات، با خودکار آبى از نوشتههائى که به خط خود او بود پر بود. دیگر جاى شک و شبههاى نبود که خانم فلاحى براى او نامه نوشته بود. آن هم یک چنین نامه پربرکت و گرانبارى که هر چه بود کمتر از کتاب ارمیاى نبى حکایت از روح بردبار و الهام شده نویسنده آن نمىکرد. اینطور آغاز شده...