داستان چند نسل از یک خانواده درباره ی رمان سال درخت اثر ضحی کاظمی تکه ای از رمان سال درخت اثر ضحی کاظمی: نامه را درآورد تا با شعلهی چراغ لامپا بسوزاند و از بیناش ببرد. میترسید که خود اولین قربانی این نفریننامه شود. احساس گناه میکرد که تمام مدت نامزدیاش با محمود به فکر جمال بوده، درحالیکه جمال از او و خانوادهاش متنفر بوده است. صدای پایی که از توی حیاط رد میشد حواسش را پرت کرد. چراغ لامپا از دستش افتاد و همینطور که پایین میافتاد تا به زمین برسد و حباب شیشهایاش هزار تکه شود، نفت آن...
ذوقورزی کلمهی زیبایی است
ضحی کاظمی همیشه درحال چابک دویدن است. همهی بدیها و خوبیهای این صفت لایتغیر را دارد. از خوبیهایش تمرکز بالا در نوشتن است. فکر نکنم هیچ غم بشریای بتواند او را از نوشتن بازدارد. و این، در میان بانوان نویسنده، واقعاً کمنظیر و غنیمت است. و خصوصیت دیگرش سرک کشیدن است. به خاطر سرعت تندش، میتواند به جاهای زیادی سر بکشد. اما منفیها هم کم نیستند. همین که فکر کنی سرعت بهترین صفتِ نیک نویسنده است، اینطور میشود که گمان میکنی برای «معتبر شدن» هم باید مسیر «مشهور شدن» را طی کنی. به نظرم ضحی کاظمی از این جهت یکی...