چنین به نظر میرسد که دانش هنرهای تجسمی به رغم گسترش نسبی این هنرها هنوز در جامعه ما از وسعت و عمق لازم برخوردار نیست. تاثیر منفی این کاستی را در عرصههای مختلف نقد هنری از تحلیل و نقد تا فعالیتهای خلاقه میتوان ملاحظه کرد. خصوصا در آنجا که هنرمند یا منتقد و یا تماشاگر به هنر نوین میپردازد، اهمیت توسعه و تعمیق شناخت هنری آشکارتر میشود. زیرا در این مورد روشی معین در «دیدن»، و مساله زبانی جدید پیش میآید که دستکم دانشی مناسب را در زمینههای تاریخی، زیباییشناسی، و فنی میطلبد. انگیزه تدوین کتاب حاضر از همین نیاز...