«سالمون نقرهای...» سالمون نقرهای توان یافتن یک کلمه را هم در پاسخ ندارد. برای سالمونها تخم گذاشتن به معنای پایان زندگی است. سالمون نقرهای خود را لرزان از تمام افکار ترسناکی که در حال جمع شدن در ذهنش هستند، حس میکند. اما این خود مرگ نیست که او از آن میترسد. ترسناکتر این است که عشقی که با سالمون شفافچشم سهیم است، دارد به پایان نزدیک میشود. او همچنین از جدا شدن از رودخانهی سبز در هراس است. زمزمه میکند: «سالمون شفافچشم، حتی پس از رفتن ما رودخانه به جریانش ادامه میدهد، درست است؟» «این طور فکر میکنم... بله، فکر ...