توضیحات
گزیده ای از کتاب جهانىسازى قتلعام اقتصادى
بهجاى دیباچه*
حدود 10 سال قبل، پیشبینى کرده بودم که در شب اول ژانویه سال 2000، آذینبندىها، چراغانىها، آتشبازىها، جشن و سرور و پایکوبى و دستارافکنى، شبزندهدارى، نعرهکشى و شادمانى و از خودبیخودى تقریبا همه محلههاى شهرهاى اروپایى و امریکایى را که به «ازدحام کوچه خوشبختى» و دارایى و آسودگى و بىخیالى تعلق دارند، و چه بسا ناداران و تهیدستان به هیجان آمده را نیز، فرا خواهد گرفت. گفته بودم که وقتى هزاران ستاره پولکى و آتشین رنگارنگ به آسمان پرتاب خواهد شد، در همان حال میلیونها مردم فقیر و گرسنه و در رنج در همه جهان، بهویژه جهان فقرنشین سوت و کور و پور «ستارهچین برکههاى بدبختى» خود خواهند بود بىپناه و بىبالاپوش و بى پختنگى در یغلاوى.
اول ژانویه سال 2000 هیچ فرقى با روزهاى دیگر و با هیچ اول ژانویه دیگر ندارد، فقط گذرگاه ویژهاى است در تقویم و نه در تاریخ. تاریخ را تقویمها معین نمىکنند. عبور به آن سوى سال 2000 بهمعناى تحولى عمیق و انتخابى کیفى یا جهشهاى کمى در ابعاد زندگى نیست. «زمان، این جارى بىرحم» خود، به راه خود مىرود، تو گو تقویم عدد 31/12/1999 را نشان بدهد یا ندهد. امروز که این یادداشت را مىنویسم درست 490 روز به پایان قرن بیستم باقى مانده است. در این 490 روز ممکن است تحولى فنى، انقلابى اجتماعى، جابهجایى سیاسى و مانند آنها که محصول فشارها و رانشهاى درونى ناپیدا بودهاند بهوقوع بپیوندد و جهان یا منطقهاى و یا کشورى را دگرگون کند و حتا نقطه عطفى باشد در تاریخ، اما بعید مىدانم در این 490 روز روندهاى خودبهخودى جامعه و میهن، ما را به آن جا بکشاند که بنابه قرارداد تقویمى در تاریخ 1/1/2000 بنشینیم و به معناى واقعى از ورود به دنیایى پیشرفته، آزاد، بى غم نان، ارزشمند و متعالى صحبت کنیم.
از حالا تا سال 2000 ما چه بخواهیم چه نخواهیم این جا و آن جا به جلو تازانده خواهیم شد، اما ناموزون، نابرابر، ناکارا، ناهمگون و تراژیک. نه راهى به جلو براى همگان و نه امکانى براى مقاومت به جلو رفتن و به تمثیل به قرن بیست و یکم پا گذاشتن، صرفا بر کردن لباسى نو، یا جا دادن اثاثیهاى جدید است بر زمینه پا در جاى بودنها.
ما مىتوانیم به خودروهاى تازهترى بیندیشیم که ممکن است جاى پیکان فعلى را بگیرند یا در کنار آن در خیابانها ظاهر شوند. ما مىتوانیم منتظر ورود نسلهاى تازهتر کامپیوتر باشیم. ما مىتوانیم وارد شدن هواپیماهاى تازهتر را در خطوط پروازهاى بینالمللىمان پیشبینى کنیم. ما مىتوانیم ببینیم نفتکشها، کشتىهاى فلهبر و تجهیزات مخابراتى و ماهوارهاى جدید وارد ناوگان دریایىمان مىشوند. ما مىتوانیم از وسایلى ارتباطى و مخابراتى و حتا گیرندههاى ماهوارهاى جدید و ساده و کم حجم مطمئن باشیم. اما نمىتوانیم با این همه بگوییم به آن معنا ما وارد قرن بیست و یکم شدهایم. ساختار اقتصاد، مناسبات اجتماعى، سطح توسعه فرهنگى، سطح تولید کالاها و خدمات با گسترش دانش و فن، توسعه سیاسى کشور، امنیت و اعتماد، بهزیستى و تأمین اجتماعى، هیچیک ما را مطمئن نمىسازند که ما در آن «نو شدن»هاى جزیى، چیزى باشیم برجسته، جز خریدار مازاد، بازارى قابل تصرف، زبالهدان کالاهاى آسیبرسان، مستقر شده در جایگاهى که شکاف مطلق و فزایندهاى را با جهان پیش رو تجربه مىکند و گیر آمده در چنبره کمتوسعگى و وابستگى.
ما مجبور به برخى نو شدنها و حضورهاى مقطعى در قرن بیست و یکم هستیم. براى وارد کردن کشور به قرن بیستم آن چنان که تغییر در الگوهاى مصرف و زیست مادى حکم مىکرد، رضاشاه با بیست سالى تأخیر از راه رسید. جنگ جهانى دوم و ضرورتهاى پس از کودتاى 28 مرداد و اصلاحات ارضى، ما را به حضور کمتوسعه در قرن بیستم کشانیدند. براى ورود به قرن بیست و یکم شمارى از اجبارهاى فنى ـ اقتصادى ظاهر شدهاند.
زمانى هواپیماهاى کهنه صدادار و دودزا که دیگر در قد و قامت اقتصاد رفاه اروپایى و امریکایى نبود به کشورهاى کمتوسعه فروخته مىشد. این، به نوعى قبول فنشناسى و تجهیزات جدیدى بود که به سالهاى انتهایى قرن بیستم روى مىکرد. اما کمى بعد همین هواپیماها اجازه فرود در فرودگاههاى پیشرفتهى کشورهاى فروشنده را نیافتند زیرا آزاررسان بودند. سپس نوبت به عدم اجازه عبور از آسمان بالاى پیشرفتهها نیز خواهد رسید. بله ما به این معنا نو مىشویم، که بر خود وصلههاى نو یا نیمدار مىچسبانیم.
ما به قرن بیست و یکم مىآییم اما نه به داخل و مرکز شهر و دانشگاه و خیابانهاى خوشبختى، بل در پس کوچههاى حاشیهاى. باز در زمینههایى مانند مخابرات، مجبور به استفاده و قبول تجهیزات و فنشناسى صادراتى جهان پیشرفته هستیم، در این جا شاید بیشتر از زمینه هواپیمایى. بارى تولید و فنشناسى به طرز حیرتآورى در جهان رشد مىکنند. امکان برقرارى رابطه پیامرسانانه، تجارت، انتقال دانش و فن، حمل و نقل هوایى و دریایى، استفاده از شبکههاى رایانهاى و جز آن، بى وجود این تجهیزات و فنشناسىها مفهوم ندارد. با این وصف و بهرغم شعار وزیر سابق پست و تلگراف و تلفن دایر بر یک مساوى است با پنجاه و پنج (یعنى من کارى کردهام که در یک سال برابر با پنجاه و پنج سال کار رژیم شاهنشاهى گذشته اثرزا بوده است) باز ما فقط اندکى پا به آن سوى قرن خود مىگذاریم. ما هنوز در مخابرات توان گستردگى مناسب، درونزایى، کارآمدى، همگانى کردن و اتکاى به خویشتن را، حتا به کمترین میزان لازم نداریم. ما باید با پرداختهاى میلیاردى بپذیریم که در حوزههایى باید به گونهاى انفعالى وارد قرن بیست و یکم بشویم، وگرنه تجارت ما، گردش دهها کشتى ما در آبهاى جهان، نفتکشهاى ما و روابط بانکى ما فلج مىشوند. اما ما وارد آن قرن بیست و یکم، به آن معنا که همگان در تصور ذهنى خود از جهان رفاه و آزادى دارند نمىشویم.
هم سازماندهى مبتنى بر خرد و تجربه و اراده و هوشیارى و آزادى و هم دانش و فن درونزا شده و سازگار شده و پویا و هم پیوند با جهان، چیزهایى هستند که حضور مکانى ـ زمانى ما را در قرن بیست و یکم تضمین مىکنند.
در مثل با خرید کشتىهاى نو ـ که بهنوعى مشغول آن هستیم ـ درحالى که هنوز با مقررات مخابراتى تجارى و با سازمان و مدیریت و مأموران بى ارتباط با تحول کار مىکنیم، چیزى جز تن دادن[1] ناگزیر به واردات از جهان پیشرفته را براى بقاى خود در سطح حداقل ممکن،
بهدست نمىآوریم. براى رفتن به مکان ـ زمان بیست و یکم، باید تحول در سیستم اجتماعى ـ اقتصادى کشور را، هرچند با تأخیرى که وقت تنگ 490 روز باقیمانده به ما تحمیل مىکند، بپذیریم. حتا نظامهاى مبتنى بر منافع تنگنظرانه این و آن قشر انحصارطلب و قدرتجو شاید با «نو شدن»هاى جزیى و مقطعى هم کنار بیاید، اما تحول در سیستم نیاز به یک انقلاب واقعى دارد؛ انقلاب در اندیشه و باور و ارزشها فرودارنده و ناانسانى.
[1] * ستارهها در آغاز قرن بیست و یکم، از کتاب ناموزونىها نوشته فریبرز رئیسدانا، تهران، نشر سرم، 1371.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.