گزیده اشعار فریدون مشیری

گردآورندگان: بهار مشیری – بابک مشیری

موسسه انتشارات نگاه

بى‌تو، مهتاب‌شبى باز از آن كوچه گذشتم

همه تن چشم شدم، خيره به دنبال تو گشتم

شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم

شدم آن عاشق ديوانه كه بودم.

 

در نهانخانۀ جانم، گل ياد تو، درخشيد

باغ صد خاطره خنديد

عطر صد خاطره پيچيد :

 

يادم آمد كه شبى با هم از آن كوچه گذشتيم

پر گشوديم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتيم

155,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

فریدون مشیری

نوبت چاپ

هجدهم

شابک

0_ 32_ 6174_ 964_ 978

تعداد صفحه

319

سال چاپ

1399

قطع

رقعی

جنس کاغذ

بالک (سبک)

گزیده ای از متن کتاب

کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری به گزینش بهار مشیری و بابک مشیری

 

فهرست

 

 

تشنۀ طوفان  7

گناه دریا 29

ابر  و کوچه  49

بهار را باور کن   71

از خاموشی   95

ریشه در خاک   115

مروارید مهر  141

آه، باران  157

از دیار آشتی   179

با پنج سخن‌سرا 197

لحظه‌ها و احساس    229

آواز آن پرنده غمگین   247

تا صبح تابناک اهورایی   265

از دریچه ماه 281

نوایی هم‌آهنگ باران  299

دشت بنفشه  313

 

 

 

تشنۀ طوفان

دریای خاطرات زمان  9

آواره 11

برگ‌های سپیدِ دفتر من   12

تشنه  14

گنجینه  16

کابوس… 18

آسمان  20

نوای بینوایی   22

شرمسار  24

چه پاییزی‌ست… 26

 

دریای خاطرات زمان

آهى كشيد غم‌زده پيرى سپيد موی،

افكند صبحگاه، در آيينه چون نگاه،

در لابه‌لاى موى چو كافور خويش ديد:

يك تار مو سياه!

در ديدگان مضطربش اشك حلقه زد

در خاطرات تيره و تاريك خود دويد

سى‌سال پيش، نيز، در آيينه ديده بود :

يك تار مو سپيد!

در هم شكست چهره محنت كشيده‌اش

دستى به موى خويش فرو برد و گفت: «واى!»

اشكى به روى آينه افتاد و ناگهان

بگريست هاى هاى!

درياى خاطرات زمان گذشته بود،

هر قطره‌اى كه بر رخ آيينه مى‌چكيد

در كام موج، ضجه مرگ غريق را

از دور مى‌شنيد؛

طوفان فرو نشست، ولى ديدگان پير،

مى‌رفت باز در دل دريا به جستجو:

در آب‌هاى تيره اعماق، خفته بود،

يك مشت آرزو!

 

آواره

نیمه‌شب بود و غمی تازه‌ نفس

ره خوابم زد و ماندم بیدار،

ریخت از پرتو لرزندۀ شمع

سایۀ دسته گلی بر دیوار،

 

همه گل بود ولی روح نداشت

سایه‌ای مضطرب و لرزان بود،

چهره‌ای سرد و غم‌انگیز و سیاه

گوییا: مردۀ سرگردان بود،

 

شمع خاموش شد از تندی باد

اثر از سایه به دیوار نماند!

کس نپرسید کجا رفت؟ که بود؟

که دمی چند در اینجا گذراند؟

 

این منم خسته در این کلبۀ تنگ

جسم درمانده‌ام از روح جداست؟

من اگر سایه خویشم یا رب!

روح آوارۀ من کیست؟ کجاست؟

 

برگ‌های سپیدِ دفتر من

در دل خسته‌ام چه می‌گذرد؟

این چه شوری‌ست باز در سر من؟

باز از جان من چه می‌خواهند؟

برگ‌های سپید دفتر من؟

 

من به ویرانه‌های دل چون بوم

روزگاری‌ست های‌وهو دارم

شیونی دردناک و روح‌گداز

بر سر گور آرزو دارم

 

این خطوط سیاه سر در گم

دل من، روح من، روان من است

آنچه از عشق او رقم زده‌ام

شیرۀ جان ناتوان من است

 

سوز آهم اثر نمی‌بخشد

دفتری را چرا سیاه کنم؟

شمع بالین مرگ خود باشم

کاهش جان خود نگاه کنم؟

بس کنم این سیاهکاری، بس!

گرچه دل ناله می‌کند: «بس نیست»!

برگ‌های سپید دفتر من!

از شما روسیاه‌تر کس نیست.

 

موسسه انتشارات نگاه

کتاب گزیده اشعار فریدون مشیری به گزینش بهار مشیری و بابک مشیری

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “گزیده اشعار فریدون مشیری”