در آغاز کتاب نامه ها نوشتۀ صمد بهرنگی می خوانیم :
“نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی
اشاره
نامههایی که در این مجموعه میآید، مربوط به دورانهای مختلف زندگی صمد است. او این نامهها را برای افراد مختلف نوشته است.
قسمت اول: این مجموعه، شامل نامههای اوست برای شاگردان و دوستانش، این نامهها قبلاً در جنگهای مختلف چاپ شده و در اینجا، از همان جُنگها، عیناً نقل میشود – بدون هیچگونه دخل و تصرفی. از بابت محفوظ ماندن این نامهها باید ممنون دستاندرکاران آن جُنگها بود. از سایر دوستان صمد انتظار میرود چنانچه نامه و یادداشتی از او نزد خود دارند، به نشانی ناشر بفرستند تا در چاپهای بعد، به مجموعۀ حاضر افزوده شود.
قسمت دوم: چند نامۀ اداری است که صمد، به عناوین مختلف، نوشته و نسخهای از آنها را برای خود نگاه داشته است. این نامهها از نظر این که شاید در شناسایی صمد و محیط و زمان او کمک کند، آورده میشوند. برای پرهیز از هر نوع جنجال و تاکید بر این واقعیت که نامههای صمد، در عین خصوصی بودن، میتوانند جنبۀ خطابی عام نیز داشته باشند، در این نامهها نام اشخاص و ادارات حذف شده و به جای آنها «…» گذاشته شده است.
قسمت سوم: را نامههایی تشکیل میدهند که صمد برای برادرش، اسد، نوشته است. در این نامهها نیز پارهای مطالب، و حتی چند سطر و صفحه که بیشتر مربوط به مسائل خصوصی و خانوادگی بود، حذف شده و اینگونه حذفها با «……» نشان داده شده است.
قسمت چهارم: شامل نامههایی است که صمد برای یوسف، دوست ایام کودکی و بچه محل خود – که درمیان دوستان او جای بخصوصی داشت و من حیفم آمد و ضرورتی ندیدم که نام او را از نامهها حذف کنم – نوشته است. او از دوستان همقلم صمد نبود و همانطوری که از فحوای نامههای صمد نیز برمیآید، فقط دوست داشت که صمد را دوست بدارد؛ و عجیب این که، هر آن دو، سرنوشت مشابهی یافتند؛ صمد را آب شمال غرق کرد و یوسف را آب جنوب – درست دو نقطۀ مقابل هم و بسیار دور از هم: کلالۀ ارس و چاهبهار. شاید بیشتر دوستان صمد، تاکنون نام یوسف را نشنیدهاند – یوسفی که شیدای صمد بود. حقش این است که – اگر بشود چنین کاری را کرد – این کتاب را از طرف صمد، به یوسف تقدیم کنم؛ چون میدانم که اگر صمد بود، خود، همین کار را میکرد.
در قسمت ضمائم: مقالهای است که فقط یک بار، در جُنگی چاپ شده، به علاوۀ «وقایع نگاری مشروطه» که در آدینه چاپ شده بود، و دو افسانۀ چاپ نشدۀ آذربایجانی، که بنا به عللی، در افسانههای آذربایجان درج نشده بود. در ضمن، دو نامه از خیل نامههای شاگردان صمد و یک نامه از جمله نامههای بچههای جنوب کشور، به عنوان نمونه، آورده میشود تا شاید مختصری از چگونگی روابط صمیمانۀ صمد با شاگردانش و بچههای دیگر، و خوانندگان کتابهایش معلوم گردد و دانسته شود که اینهمه محبت مردم _ به ویژه کوچولوها و نوجوانها _ به صمد، بیجا نیست.
1
دوست عزیزم
سلام. نامهات رسید. باور کن کلی خوشحالم کرد. چه خوب کاری کردی که برایم نامه نوشتی. ممنون برادر. باور کن تنها بهرهای که من از معلمی میبرم و راست راستی خوشحالم میکند و برایم لذتّبخش است، همین دوستیهاست که از اینجا و آنجا برایم جمع میشود: یکی از آخیرجان، دیگری از ممقان و دیگری از جای دیگری. حال پدر و مادر خوبت چطور است؟ برادرت؟ سلام مرا به همهشان برسان؛ به آنها و دوستان دیگرمان که دیگر نمیخواهم، یکییکی، اسم ببرمشان. اما تو هرکی را دیدی بش بگو فلانی نوشته اگر فرصت دارید دو کلمه احوالتان را برایم بنویسید. مثلاً به این …. گردن کلفت بگو: نامرد، مگر وقت نمیکنی دو خط برای معلمت بنویسی و احوالت را بگویی؟ اگر شد، نامه را بده خودش بخواند.
…. ، مخصوصاً به کلاس نهمیها سفارش مرا برسان. مثل اینکه آنها دیگر ما را پسند نمیکنند. آخر، دیگر دبیرستان را تمام کردهاند و شدهاند مرد. بگذریم از اینها. گلایه و شکایت موردی ندارد. حتماً سرشان زیادی گرم کار و زحمت است؛ روز کار میکنند و شب هم که خسته و کوفته میآیند و میخوابند. حق دارند. اما تو هرکدام را دیدی سلام مرا برسان. ممنون تو.
نوشته بودی که کتاب زیاد میخوانی، ساغ اول[1]! از دوست خوب و هوشیاری مثل تو همین انتظار را داشتم. باور کن، … جان، به خودم میبالم که مثل تو شاگردی دارم. نامهات را دادم برادرم، جعفر، خواند و پیش او پز دادم که: جعفر، میبینی من چه شاگردهای مهربانی دارم!
از نوشتن هم دست برندار. حتی اگر توانستی، خاطرات خودت را بنویس. مخصوصاً اگر توانستی، شب و روز، دقت کن ببینی بچههای مدرسه از کلاس اوّل تا نهم تعطیلات خودشان را چگونه میگذرانند. سرگرمیهایشان چیست. راضی هستند یا نه؟ اینها را یک مقاله کن؛ در مهرماه، در اوّلین جلسۀ انشاء، بخوان تا بچهها گوش کنند. عنوان مقاله هم این باشد: «سرگرمیها و وقت گذرانی دانشآموزان ممقان در تابستان» چطور است؟
این روزها کتاب خوب خیلی کم منتشر میشود. مثلاً از شروع تعطیلات به این طرف، فقط یکی دو کتاب خوب به تبریز رسیده که البته سال دیگر از آنها برای کتابخانۀ دبیرستان تهیه میشود. اما کتاب مزخرف و توخالی البته فراوان است. با اجازهات، نامه را تمام میکنم. باز هم نامه بنویس. ساغ اول!
ص.بهرنگی
14/4/46- تبریز
[1]. زنده باشی!
“نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی “نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی “نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی “نامه ها” نوشتۀ صمد بهرنگی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.