کتاب مردی بالای صلیب نوشتۀ میکا والتاری به ترجمه و اقتباس ذبیحالله منصوری
گزیدهای از متن کتاب
توضیح اجمالی دربارۀ پیدایی مسیحیت و کتاب حاضر
کتابی که ترجمۀ فارسی آن در دسترس شیفتگان سرگذشت پیامبران الهی قرار گرفته اثری است تحقیقی از میکا والتاری، نویسنده و پژوهشگر مسائل تاریخی (فنلاندی)، و چنان که از عنوان آن پیداست، وقایع تاریخی که در این کتاب به رشتۀ تحریر درآمده، به دوران رسالت عیسای مسیح در سرزمین فلسطین اختصاص دارد و محتوای آن بر شالودۀ استنتاجی استوار است که نویسنده از انجیلهای چهارگانه (مرقس، لوقا، متی و یوحنا) به دست آورده و بر مبنای اسلوب داستاننویسی روایی، آن را از زبان روایتگر بیان داشته است.
بنا به روایت سرگذشت، راوی یک شهروند رومی از خانوادهای سرشناس به نام «مزنتیوس» است که خود ناظر و شاهد عینی رویدادهای آخرین روز حیات جسمانی عیسی مسیح بوده است.
راوی پس از فراغت از تحصیل، برای تکمیل مطالعات و بهرهگیری از کتابخانۀ بزرگ اسکندریه به مصر سفر میکند و مشاهدات خود را نیز ضمن نامههایی به نامزد خود در شهر روم به تفصیل شرح میداده است.
او در کتابخانۀ اسکندریه به سبب آشنایی و مراوده با برخی از دانشمندان و متفکران به این راز پی میبرد که پیشگویی منجّمان دوران گذشته تحقق یافته و علائم ستارگان نشان میدهد که جهان بدون تردید وارد دورۀ جدیدی شده و شخصیتی که «رسالت جهانی» دارد متولد شده است.
وی پس از وقوف بر چنین امری، روزی در یکی از خیابانهای اسکندریه متوجه میشود مردی با صدای بلند بانگ میزند: «سلطان جهان» در بیتالمقدس به وجود آمد.
او به آن مرد نزدیک میشود و از وی میپرسد: تو چگونه مطلع شدی که سلطان جهان در بیتالمقدس به وجود آمده؟ و آن مرد بیآنکه به سؤال او جواب دهد، همچنان با صدای بلند این جمله را تکرار میکرد که «سلطان جهان» در بیتالمقدس به وجود آمده است.
انعکاس بشارت ظهور شخصیتی که رسالت جهانی دارد، همچنین تقارن فرا رسیدن عید بزرگ یهودیان با تحقق پیشگویی منجمان و حکمیان ادوار گذشته، و تأیید آن توسط پیشگویان معاصر وی، چنان هیجان زایدالوصفی برای دیدار سرزمین فلسطین در وجود مرد جوان و سرشناس رومی به وجود آورد که او بلافاصله و بدون برنامۀ قبلی همراه گروه بسیاری از یهودیان که برای شرکت در مراسم عید بزرگ یهود عازم فلسطین بودند، راهی آن دیار مقدس شد.
حضور روایتگر در بیان وقایع تاریخی از لحظهای آغاز میشود که هنگام ورود به شهر بیتالمقدس در دروازۀ شهر جمعیتی را میبیند که در نقطهای اجتماع کردهاند. غوغای اجتماع مردم او را به سوی جمعیت میکشاند و از آنچه میبیند به هراس و وحشت میافتد؛ او با پیکر بهصلیبکشیدۀ سه مرد روبهرو میشود. مصلوب وسطی با تاجی از خار که بر سرش نهادهاند، به وضع جانگدازی بر صلیب میخکوب شده و شدت جراحات وارده مچ و پای او را خونین کرده است.
وی درمییابد این صحنۀ دلخراش که دژخیمان رومی در اجرای حکم تکفیر شورای عالی یهود و فرمان والی حکومت روم به وجود آوردهاند همان شخصیتی است که بشارت ظهور او را در اسکندریه از زبان مرد یهودی شنیده بود.
روایتگر این داستان، یعنی همان جوان رومی که به تبعیت از سنّت مذهبی رومیان به پرستش خدایان ساختگی اعتقاد داشته، تحت تأثیر مظلومیت و بیگناهی مصلوب و نورانیّت و صفای چهرۀ تابناک وی و رفتار موقرانه و برخورد شجاعانه در برابر مرگ، همچنین وقار گرویدگان او که پیرامون محل اعدام اشکریزان نظارهگر قساوت دژخیمان رومی بودند، پرتوی از ایمان الهی بر دلش میتابد و او را شیفتۀ بیقرار حقیقتِ رسالتی میکند که عیسای مصلوب دعوت آن را از جانب حق برعهده داشته است؛ و بر آن میشود تا پایان کار در همانجا بماند و برای کشف حقیقت و آشنایی با رموز رسالت و اسرار ملکوت عیسی به تلاش گستردهای دست بزند.
***
او به سبب سابقۀ دیرین خانوادگی با نمایندۀ دولت روم به دیدار وی میشتابد و از سخنان همسر حکمران درمییابد که او نیز عمیقاً دل در گرو محبت عیسای مسیح دارد و از اینکه شوهرش نسنجیده تسلیم تصمیم شورای عالی یهود شده و دستور اجرای حکم اعدام بیگناهی را داده، بهسختی افسرده و غمگین است و شوهرش را بدین سبب که به عواقب چنین زشتکاریای نیندیشیده و نفرین ابدی را نصیب خود و خانوادهاش کرده سرزنش میکند.
در جریان این دیدار، افسر مسئول اجرای حکم به حضور حکمران رومی میرسد و گزارشی میدهد که سخت ناباورانه و حیرتانگیز به نظر میآید.
گزارش افسر مسئول حاکی از این بود که نگهبانان مراقب محل دفن مرد مصلوب پست نگهبانی را رها کرده و احتمالاً هواداران عیسی جنازه را از محل دفن ربوده و به نقطۀ نامعلومی بردهاند!
حکمران که از چنین واقعهای یکّه خورده و نگران اغتشاش عمومی بود، از جوان رومی میخواهد همراه افسر مسئول و چند سرباز به محل دفن جنازه برود و شخصاً داخل قبر را ببیند، صحّت و سقم این شایعه را دریابد و محل اختفای دو نگهبان فراری را پیدا کند و نتیجه را به اطلاع وی برساند.
جوان رومی همین که به محل دفن جنازه میرسد، داخل گور میشود؛ آنچه میبیند به نظرش عجیب و باورنکردنی میآید؛ زیرا کفن مصلوب دست نخورده در کفِ قبر بود، بیآنکه جنازهای در جوفِ آن باشد. او برای تأیید مشاهدات خود افسر رومی را نیز به داخل قبر فرا میخواند تا او نیز آنچه را که وی دیده از نزدیک ببیند. مشاهدۀ این وضع غیرعادی و اعجابانگیز او را متقاعد میسازد که شایعۀ ربودن جسد پایه و اساس معقولی ندارد و چهبسا که ساخته و پرداختۀ اعضای شورای یهود است که حکم تکفیر را صادر کردهاند. وضع دستنخوردۀ کفن نشان میداد که عیسی به گونهای معجزهآسا حیات جسمانی دوباره یافته و از قبر خارج شده است!
درک این نکته اوج هیجان و تجلی ایمان باطنی به مسیح را در وجودش بارور میسازد و او را در این اعتقاد راسختر میکند که او فرستادۀ خدا و همان مسیحی است که منجمان و حکیمان ادوار گذشته ظهور وی را پیشگویی کردهاند و رستاخیز جسمانی او بعد از مرگ معجزۀ الهی و امری حتمی و واقعی است.
از این به بعد تمام اندیشۀ جوان رومی مصروفِ کشف حقیقت و درک معمای رسالت مسیح میشود، با بسیاری از شفایافتگان مسیح ملاقات میکند، سراغ حواریون مسیح را میگیرد، حتی دو بار نیز مسیح خود را به او مینمایاند، بیآنکه در آن لحظه قادر به شناسایی فرستادۀ خدا باشد.
سرانجام نیز هدایت معنوی و ایمان باطنی جوان رومی را به همراه عدهای از اصدقا (صادقترین پیروان مسیح) به سوی شهر طبریه در منطقۀ جلیله رهنمون میشود و در همانجا بشارت حضور جسمانی را در «کوه میعاد» در جمع پیروان پیش از عروج به آسمان میشنود و از مسرت چنین بشارتی سر از پا نمیشناسد؛ در روز معین به سوی «کوه میعاد» حرکت میکند و شبانگاه به قلّۀ «کوه میعاد» میرسد و در جمع یاران مسیح و پیروان از جان گذشتۀ وی در سکوت معنوی و روحانی به انتظار لحظۀ موعود میماند و در نیمههای شب به آخرین و مهمترین آرزوی قلبی خود که آیتی از مهر خدایی و رستگاری ابدی داشت، میرسد؛ دستیابی به چنین معنویتی نقطۀ اوج داستان است.
***
نویسندۀ کتاب کوشیده با ارائۀ شواهد معتبر تاریخی و بر پایۀ اقوال حواریون و متون اناجیل، تصویر روشنی از سرگذشت دوران رسالت عیسای مسیح را بدان گونه که در منابع مسیحیت وجود دارد، در قالب داستانی دلکش و گیرا و با زبانی ساده و عاری از پیرایه و آرایۀ ادبی ارائه دهد.
لیکن گفتنی است دربارۀ نبوت مسیح و رسالت او کتابهای بسیاری نوشته شده و هر نویسنده و پژوهشگری بر مبنای بینش و برداشت و دانش و باور خود داوری ویژهای کرده است.
مطالعۀ سرگذشت فرستادگان الهی بهویژه پیامبران مرسل مؤید آن است که آنان در ابلاغ رسالت خود و تحقق بخشیدن به فرامین الهی صدمات و مشقات سختی را متحمل شدهاند و راههای دشواری را پیمودهاند و از آنجا که رسالت جدید ناسخ ادیان پیشین بوده، با عناد، سرسختی و خصومت پیروان ادیان قبلی روبهرو بودهاند. سرگذشت حضرت مسیح نیز از این دشواریها، ناکامیها و دشمنیها به دور نبوده است؛ بهویژه آنکه دوران رسالت این پیامبر الهی بسیار کوتاه بوده و پیش از آنکه بنیاد دین مسیح و تعالیم وی در حیات جسمانی او بر نظام دقیق و اصول محکمی استوار شود، به دستور شورای یهود و حکمران رومی فلسطین از قید حیات رسته و به ملکوت اعلی پیوسته است.
***
به چنین جهاتی دوران اولیۀ پیدایی مسیحیت و زندگانی حضرت عیسی با هالهای از ابهامات و تناقضات پوشیده است؛ بهویژه که حواریون مسیح تنها دوازده تن بوده و یکی از آنها با نام «یهودا اسخریوطی» در حیات جسمانی راه خیانت پیش گرفته و پنهانی با شورای یهود سروسری پیدا کرده بود؛ بقیه نیز با تعقیب و پیگرد دائمی حکومت محلی و ایذاء و آزار یهودیان متعصب مواجه بودهاند و آنچه که به نام مسیح در اناجیل عرضه شده بعدها از راه تقریر چند تن از حواریون یا نقلقول شاگردان بلافصل آنها تدوین یافته است.
درمورد انجیلها جای سخن بسیار است. چهار انجیلی که در دست مسیحیان است، بازماندههای انجیلهای بسیار بیشتری هستند که در دو قرن اول میلادی میان مسیحیان اولیه رواج داشته است. واژه انگلیسی “GOSPEL” (به انگلیسی باستان “GODSPEL” = بشارت) برگردان واژۀ یونانی “EUANGELION”، نخستین کلمۀ انجیل مرقس به معنی «بشارت، خبر خوش» است، یعنی مسیح آمده است و ملکوت خداوند در دسترس است. انجیل مرقس، متی و لوقا «اناجیل نظیر» هستند. محتوا و شرح آنها را میتوان در سه ستون موازی قرار داد و با هم به آنها نظر افکند. اصل آنها به زبان یونانی عامیانۀ «کوینه» نوشته شده است و از لحاظ دستور زبان یا از جهت ادبی، نمونههای کاملی نیستند؛ با این وصف، سبک سادۀ قوی و صریحشان، نیروی زندۀ صحنهها و امثالشان، عمق احساس و جذابیت ژرف داستانهایی که روایت میکنند، حتی به متن اصلی ناسفتۀ آنها لطف بینظیری میدهد.
قدیمیترین نسخههای خطی محفوظماندۀ اناجیل مربوط به قرن سوم است، خود نسخههای اصلی ظاهراً بین سالهای 60 و 120 میلادی نوشته شدهاند. بنابراین، مدت دو قرن در معرض اشتباهات استنساخ و تغییرات احتمالی برای وفق دادن متن با نظرات یا نیات و اصول خداشناسی فرقه یا دورۀ ناسخ بوده است.[1]
صاحبنظران «انجیل مرقس» را بر اناجیل دیگر مقدم میدانند و در تدوین تاریخ آن حدود سالهای 65 _ 70 میلادی همداستانند. در «انجیل مرقس» غالباً مطلب واحدی به چند صورت تکرار میشود. «انجیل مرقس» به همین صورتی که در دست مسیحیان است ظاهراً در حیات چند تن از حواریون یا هفتاد و دو تن از شاگردان بلافصل آنها موجود بوده است و تصور نمیرود که خاطرات و تفسیرات این حواریون از مسیح اختلاف اساسی داشته باشد، به همین سبب محققان سرشناس جهان مسیحیت در این نکته همآوازند که قسمت اصلی «انجیل مرقس» متضمن «تاریخ اصیل» است.
لیکن آبای کلیسای ارتدوکس تقدم را به «انجیل متی» میدهند، و بر این نظرند که اصل آن به «عبری» یعنی به زبان آرامی بوده، ولی آنچه به دست مسیحیان رسیده، فقط به زبان یونانی بوده است.
هدف انجیل متی گروانیدن یهودیان به دین مسیح بوده، لیکن انجیلنویسان دیگر بیشتر روی معجزات منتسب به حضرت عیسی تکیه میکنند و به گونۀ مشتاقانه در اثبات این نکته میکوشند که بسیاری از پیشگوییهای «عهد قدیم» در وجود مسیح تحقق یافته است. با وجود این، «انجیل متی» مهیّجترین انجیلهای چهارگانه است، صرفنظر از تشریع مسیحیت، آن را در عداد شاهکارهای ناشناختۀ ادبیات جهان به شمار میآورند.
«انجیل لوقا» که تاریخ تدوین آن را عموماً به دهۀ پایانی قرن اول نسبت میدهند، در صدد برآمده شرحهای سابق را دربارۀ حضرت عیسی با یکدیگر هماهنگ کند و سازش دهد. هدف انجیل لوقا گروانیدن یهودیان نیست، بلکه گروانیدن مشرکان به آیین مسیحیت است.
[1]. تاریخ تمدن، شباب مسیحیت، کتاب پنجم _ م.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.