شاه طهماسب و سلیمان خان قانونی

آلفرد لابی ار
ذبیح الله منصوری

مورخان ایرانی که تاریخ دوران سلطنت زمامداران صفویه را نوشته‌اند به روابط ایران و عثمانی در دورۀ سلطنت دو پادشاه اولیۀ صفوی (شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب اول) چندان توجه نکرده‌اند، درصورتی‌که در دوران زمامداری این دو پادشاه، که پدر و پسر بودند، روابط ایران و عثمانی جنبۀ حاد داشته است.

در دورۀ این دو پادشاه در عثمانی سلطان سلیم معروف به «یاووز» (بدخلق و دژم) و سلطان سلیمان خان قانونی سلطنت می‌کردند که هر دو به کشور ایران حمله‌ور شدند و ذکر این نکته ضرورت دارد که سلیمان خان قانونی در تواریخ اروپا با عنوان «سلیمان خان باشکوه» معرفی شده، اما مورخان ممالک شرق و ازجمله مورخان ایرانی او را «سلیمان خان قانونی» می‌نامند.

اگر مترجم بی‌مقدار این مجموعه خطا نکند تاکنون شرح مفصل پیکارهای سلیمان خان قانونی، که به ایران حمله کرد، با شاه طهماسب اول (پادشاه صفوی) در هیچ کتاب فارسی‌ای منتشر نشده و اینک مترجم حقیر با ترجمۀ تاریخ آن پیکارها {در این کتاب} شرح مفصل آن نبردها را از نظر خوانندگان می‌گذراند.

*از مقدمه مترجم

 

 

1,350,000 تومان

شناسه محصول: 1403053001 دسته: برچسب:

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

ذبیح‌الله منصوری

نوع جلد

گالینگور

قطع

وزیری

سال چاپ

1403

موضوع

تاریخ

وزن

1500

نوبت چاپ

اول

تعداد مجلد

2

تعداد صفحه

1236

کتاب «شاه طهماسب و سلیمان خان قانونی» نوشتۀ آلفرد لابی ار با ترجمه و اقتباس ذبیح‌الله منصوری

گزیده‌ای از متن کتاب

سلیمان خان در روز جمعه

در زمانی که سرگذشت ما شروع می‌شود زیباترین شهر جهان قسطنطنیه بود و آن شهر قلب امپراتوری عثمانی به شمار می‌آمد و در آن شهر عماراتی وجود داشت که مجموع آنها را «سرای» می‌خواندند و سرای قلب قسطنطنیه بود. چون نه‌فقط سلیمان خان قانونی با حرم خود در آن سرای سکونت داشت، بلکه سازمان‌های حکومتی که مجموع آنها موسوم به «دیوان» بود در آن سرای کار می‌کرد، بنابراین می‌توان گفت که سرای قلب امپراتوری عثمانی بود.

در ایام هفته، نزدیک سرای، غیر از سکنۀ آن و کسانی که با سرای کار داشتند مشاهده نمی‌شدند اما روز جمعه در پیرامون سرای و حیاط‌های آن جمعیتی انبوه به چشم می‌رسید، چون در آن روز سلیمان خان قانونی، امپراتور عثمانی، برای نماز روز جمعه به مسجد «ایاصوفیه» می‌رفت و همه می‌خواستند او را ببینند.

سرای دارای حیاط‌های متعدد بود و در روز جمعه بزرگانی که اجازه داشتند وارد سرای شوند در سه حیاط برای دیدن سلیمان خان قانونی قرار می‌گرفتند. ایلچی‌ها که فرستادگان سلاطین جهان بودند در حیاط اول، که بلافاصله بعداز کوشک مخصوص سلیمان خان قرار داشت، او را می‌دیدند و سلیمان خان که سوار بر اسب از آن حیاط می‌گذشت عنان اسب را مقابل ایلچی‌ها می‌کشید و با چند کلمه به آنها خوش‌باش می‌گفت و بعد به راه می‌افتاد و وارد حیاط دوم می‌شد. در حیاط دوم سلاطینی که دست‌نشاندۀ سلیمان خان، یعنی خراج‌گزار، او بودند یا نمایندگان آنها حضور داشتند و چون اکثر آنها دارای کیش اسلام بودند سلیمان خان چند لحظه مقابل آنها توقف می‌کرد و برای همه توفیق عبادت خداوند را می‌طلبید. بعد عازم حیاط سوم می‌گردید

در آن حیاط بزرگانی حضور داشتند که همه از رجال داخلی عثمانی بودند و بایستی تا مسجد ایاصوفیه ملازم سلیمان خان بشوند و به‌اتفاق وی از مسجد به سرای مراجعت نمایند و ناهار آن روز را در سرای بخورند. در رأس آن بزرگان وزیر اعظم بود که حتی وقتی در قفای سلیمان خان به مسجد ایاصوفیه می‌رفت دو نفر، که چماق نقره در دست داشتند، پیشاپیش وی حرکت می‌کردند.

وزیر اعظم از عمامه‌ای به‌شکل مخروط که بر سر داشت و دو زنجیر طلا که مقابل عمامه به‌شکل دو قوس نصب کرده بودند شناخته می‌شد و غیر از وزیر اعظم هیچ‌یک از رجال کشور مجاز نبودند که عمامه‌ای به آن شکل بر سر بگذارند.

وقتی عنوان وزیر اعظم به چشم یا به گوش می‌رسد خواننده یا شنونده انتظار دارد که از مرتبۀ وزرای دیگر هم اطلاع حاصل نماید. اما در عثمانی بسیار اتفاق می‌افتاد که پادشاه، غیر از وزیر اعظم، وزیری دیگر نداشت و وزیر اعظم برجسته‌ترین عضو دیوان بود و سلیمان خان در بین امرای کشور وزیر اعظم را از همه محترم‌تر می‌شمرد. لیکن دو صاحب‌منصب دیگر در عثمانی بود که برتر از وزیر اعظم به شمار می‌آمد یا از حیث مرتبه با وی برابری می‌کرد.

یکی «قزلر آقا» به معنای تحت‌اللفظی، یعنی فرمانده بانوان (یا) فرمانده دخترها) و او سیاه‌پوستی بود خواجه و بلندقامت که یک لبادۀ بلند به رنگ سبز می‌پوشید که دو آستین آن تا نزدیک زمین می‌رسید و هرگز دست‌ها را از آستین بیرون نمی‌آورد و در فصل زمستان یک لبادۀ پوستین از پوست خز یا سنجاب، که به‌مقدار زیاد از روسیه وارد می‌شد، در بر می‌کرد و آن لباده هم دارای دو آستین بلند بود که به زمین می‌رسید و قزلر آقا هرگز دست‌ها را در آستین لبادۀ زمستانی نمی‌کرد. علامت مشخص قزلر آقا یک عمامۀ مرتفع به‌شکل کله‌قند و به رنگ ارغوانی بود که او را بلندتر از آنچه بود نشان می‌داد. قزلر آقا بر یک فوج از خواجگان حرم فرماندهی می‌کرد و در امپراتوری عثمانی جز سلیمان خان قانونی کسی نمی‌توانست بر او فرماندهی کند.

اگر قزلر آقا با یکی از امرای مملکت خصومت پیدا می‌کرد موجبات فنای او را فراهم می‌نمود و چون مردی عامی و بی‌اطلاع بود دشمنی‌اش خیلی خطر داشت. قزلر آقا هم روز جمعه مثل امرای دیگر با سلیمان خان قانونی به مسجد ایاصوفیه می‌رفت و بعداز نمازجمعه با او مراجعت می‌کرد.

صاحب‌منصب دیگر که از حیث مقام در ردیف وزیر اعظم قرار می‌گرفت «کاپیتن پاشا» فرمانده کل نیروی دریایی عثمانی به شمار می‌آمد و بعضی از کاپیتن پاشاها از مردان برجستۀ عصر خود بودند و اثری بزرگ در حفظ و تقویت قدرت پادشاهان عثمانی در اروپا داشتند.

لباس تشریفات رجال دربار عثمانی، که روز جمعه و روزهای رسمی دیگر بایستی در برگنند، به‌طور دقیق معلوم شده بود و لباس‌ها، به‌ اقتضای فصل، از ابریشم یا پارچه‌های پشمی به رنگ‌های مختلف انتخاب می‌شد. رجال دربار سلیمان خان لباس تشریفات زیبای خود را فقط در روزهای رسمی می‌پوشیدند، ولی در تمام ایام سال بایستی عمامۀ مخصوص خود را، که معرف شغل و مقام آنها بود، بر سر داشته باشند و هرکس هریک از رجال دربار عثمانی را هرموقع از سال که می‌دید از عمامه‌اش می‌فهمید که دارای چه شغل و مرتبه است.

یک قسمت از رجالی که روز جمعه با سلیمان خان به مسجد می‌رفتند و در تمام سال از عمامه‌شان شناخته می‌شدند ازاین‌قرار بودند:

1_ میرشکار: دارای عمامۀ مربع‌شکل به رنگ راه‌راه سفید و سبز و بالای عمامه‌اش یک تاج خروس دیده می‌شد.

2_ میرمطبخ: دارای عمامۀ لوزی‌شکل به رنگ سفید، ولی دارای خال‌هایی چون ستاره و در روزهای رسمی میرمطبخ یک قاشق بزرگ به بزرگی یک پارو بر دوش می‌نهاد.

3_ میراسلحه یا اسلحه‌دارباشی: دارای عمامۀ مدور به رنگ قرمز و سفید و در روزهای رسمی شمشیر پادشاه عثمانی را حمل می‌کرد.

4_ میربلبل: یعنی امیری که عهده‌دار نگاهداری تمام پرندگان خوانندۀ پادشاه می‌باشد و او یک عمامه کثیرالاضلاع هشت‌ضلعی به رنگ زرد و سبز بر سر می‌نهاد.

5_ میرقوش‌خانه: یعنی امیری که عهده‌دار ادارۀ امور نگاهداری طیور شکاری پادشاه می‌باشد و او عمامه‌ای به‌شکل مثلث به رنگ طوسى[1] بر سر داشت.

٦_  میرعطرها: یعنی امیری که بایستی نظارت به تقطیر عطرها نماید و مواظبت کند که همواره عطرهای مطلوب پادشاه در دسترس وی قرار بگیرد و دارای عمامه‌ای مربع‌شکل با راه‌های سفید و سبز و قرمز بدون تاج خروس بود.

7_  میرپرها: یعنی امیری که بایستی پرهای موردعلاقۀ پادشاه را آماده داشته باشد و سلیمان خان قانونی آن پرها را به عمامۀ خود نصب می‌کرد و عمامۀ میرپرها استوانه‌شکل و به رنگ سفید و دارای راه‌های قهوه‌ای بود.

در بین رجال کشور عثمانی فقط یک نفر می‌توانست عمامۀ خود را برطبق دل‌خواه عوض کند و او خود سلیمان خان قانونی بود و به همین جهت تصاویری که از او موجود است سلیمان را با عمامه‌های گوناگون نشان می‌دهد.

مع‌هذا حتى سلیمان خان در هرموقع به اقتضای روز یک شکل عمامه بر سر می‌گذاشت و آن را تغییر نمی‌داد. فی‌المثل روزهای جمعه که سلیمان خان برای نماز روز جمعه به مسجد می‌رفت عمامۀ بیضوی بر سر می‌نهاد و درازی بیضی از جلو به عقب، یعنی از پیشانی به قفای سر، بود. در آن روز عمامۀ سلیمان خان را با یک نوع پارچۀ ابریشمی به رنگ زرد و ارغوانی می‌بستند و جلوی عمامه یک جیقۀ مرصع نصب می‌شد و در دو طرف آن جیقه دو قطعه زمرد بزرگ نصب می‌کردند و تا روزی که سلیمان خان زنده بود و روزهای جمعه به مسجد می‌رفت (چون گاهی براثر مسافرت یا جنگ در پایتخت نبود تا اینکه برای نماز روز جمعه به مسجد برود) همان عمامۀ بیضوی‌شکل را برای رفتن به مسجد بر سر می‌نهاد.

علاوه‌بر امرای کشوری، روزهای جمعه، یک عده از امرای لشکری نیز که عمامه بر سر داشتند و عمامه‌های آنها معرف درجۀ نظامی آنها بود و نشان می‌داد که از کدام سپاه هستند با سلیمان خان به مسجد می‌رفتند. در سپاه‌های عثمانی به‌استثنای سپاه «ینی‌چری»، که در سال ۱۳۳۰ میلادی به وجود آمد _ و لذا در آغاز سلطنت سلیمان خان دویست سال از عمر آن سپاه می‌گذشت_ افسران و سربازان عمامه بر سر نمی‌نهادند، مگر افسرانی که درجۀ آنها «بش‌مین‌باشی» بود و اگر یک «مین‌باشی» کفالت مقام افسری از درجۀ بش‌مین‌باشی را بر عهده می‌گرفت، در روزهای رسمی، بایستی عمامه بر سر بگذارد.

روز جمعه برای مردم شهر قسطنطنیه روز تفریح و تماشا بود. آنهایی که در منطقۀ سرای بودند، بعداز خروج از خانه‌ها، به‌سهولت در راه موکب پادشاه قرار می‌گرفتند تا عبور او را به‌سوی مسجد و مراجعتش را ازآنجا تماشا کنند.

آنهایی که در «اسکوتاری» یا «پرا» سکونت داشتند، اگر می‌خواستند که موکب پادشاه را تماشا کنند، با قایق خود را به منطقۀ سرای که می‌توان گفت قسمت اصلی قسطنطنیه بود می‌رسانیدند. برای فهم مطلب این را باید گفت که در قسطنطنیه در گذشته و امروز (که موسوم به استانبول است) سه قسمت می‌باشد.

اول قسطنطنیه واقع در جنوب خلیج شاخ‌طلا که ازطرف مشرق محدود بود و هست به دریای مرمره و سرای و مسجد ایاصوفیه، که روزهای جمعه سلیمان خان برای نماز به آنجا می‌رفت، در این قسمت بود. دوم قسمتی از پایتخت عثمانی موسوم به «پرا» که در شمال خلیج شاخ‌طلا قرار داشت (و دارد) و این قسمت هم از مشرق محدود بود و هست به دریای مرمره. این دو قسمت جزو قارۀ اروپا به شمار می‌آید و سومین قسمت پایتخت عثمانی (و استانبول امروزی) منطقۀ «اسکوتاری» واقع در مشرق بغاز بوسفور، یعنی در قارۀ آسیا است. لذا از سه قسمت پایتخت عثمانی (و استانبول امروزی) دو قسمت در قارۀ اروپا می‌باشد و یک قسمت در قارۀ آسیا و آنهایی که در پرا یا اسکوتاری سکونت داشتند، برای‌اینکه بتوانند موکب پادشاه را ببینند، بایستی با قایق خود را به منطقه‌ای که سرای و مسجد ایاصوفیه در آن بود برسانند و در راه پادشاه قرار بگیرند.

موکب سلیمان خان قانونی، هنگام رفتن به مسجد و مراجعت ازآنجا، طبق آنچه ایلچی‌های دول خارجی و بازرگانان اروپایی نوشتند و به یادگار گذاشتند به‌راستی تماشایی بوده و هیچ‌یک از پادشاهان شرق و غرب شکوه و زیبایی مراسم تشریفات رسمی سلیمان خان را نداشته‌اند، برای‌اینکه هیچ‌یک از آنها دارای ثروت سلیمان خان نبودند و استعداد سازمان دادن او را با وضع مقررات خاص و همیشگی نداشتند.

در پیشاپیش موکب پادشاه عثمانی چاووش‌ها حرکت می‌کردند که لباس‌های سبز و قرمز در بر و ابلق‌های بزرگ به سر داشتند و بعداز آنها، از هر سپاه مقیم قسطنطنیه، پنجاه نفر با لباس تشریفات حرکت می‌نمودند و در آخر آنها، نزدیک به سلیمان خان، پنجاه تن از سربازان سپاه ینی‌چری با لباس تشریفات راه می‌پیمودند و فرمانده هر سپاه با لباس تشریفات در رأس افراد او بود. بعد یک فاصله به طول ده ذرع به وجود می‌آمد که در آن کسی حرکت نمی‌کرد و آن‌گاه دو نفر از رجال دربار با البسۀ تشریفات، یکی در طرف راست معبر و دیگری در طرف چپِ آن، یک عمامه را که بر یک تشک ارغوانی و زرین نهاده شده بود حمل می‌کرد.

آن دو عمامه از عمامه‌های مخصوص سلیمان خان بود و آن دو نفر عمامه‌ها را به‌طرزی مخصوص به‌سوی مردم تماشاچی تکان می‌دادند تا اینکه به احساسات مردم تماشاچی پاسخ گویند و عمامه‌ها مظهر سلیمان خان بود برای پاسخ دادن به احساسات مردم شهر.

[1]. راجع به املاى رنگ طوسی تردید دارم و در کتب لغت هم ندیدم که املای آن رانوشته باشند. مترجم

انتشارات نگاه

کتاب «شاه طهماسب و سلیمان خان قانونی» نوشتۀ آلفرد لابی ار با ترجمه و اقتباس ذبیح‌الله منصوری

اینستاگرام انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شاه طهماسب و سلیمان خان قانونی”