گزیده ای از کتاب
کتاب “کتابچه پادزیبایی شناسی” نوشته آلن بدیو ترجمه علی معصومی
دربارۀ نویسنده
الن بدیو در 1937 در رباط در مراکش به دنیا آمد. مادرش استاد فلسفه و پدرش استاد ریاضیات و از سال 1944 تا 1958 شهردار سوسیالیست تولوز بود. با آغاز تربیت فلسفی از دهۀ 1950 در پاریس به فلسفۀ سارتر و فلسفۀ ناسازنمایی گروید که به گفتۀ خودش در بر گیرندۀ ” همنهاد پیچیدۀ نظریۀ تاریخ بسیار جبرگرایانۀ مارکسیستی و فلسفۀ پاد جبرگرای وجدان بود”. بدیو از 1969 تا 1999 همراه با ژیل دلوز، میشل فوکو و ژان فرانسوا لیوتار در دانشگاه پاریس به تدریس فلسفه پرداخت. از روزگار جوانی کنشگر سیاسی و یکی از بنیانگذاران حزب متحد سوسیالیست و فعال در مبارزه برای رهایی الجزایر از استعمار فرانسه بود.
بدیو از اندیشههای افلاتون، هگل، سارتر، ژاک لکان و مائوتسه دون تأثیر پذیرفت. در 1988 بودن و رویداد[1] و در 1989 کتابچۀ بیانیۀ فلسفی را منتشر کرد. یکی از آثار بعدی او یعنی اخلاق مدت ده سال جزو پرفروشترین کتابها ماند. در 1984 چهار نمایشنامه را که شخصیت اصلیشان احمد نام داشت در مجموعۀ چهار گانۀ احمد ارائه کرد. در سال 2006 بودن و رویداد 2: منطق جهانها از او منتشر شد. در 2011 بیانیۀ دوم فلسفی را عرضه کرد و با اسلاوی ژیژک به فعالیت برای زندهکردن کمونیسم در مقیاسی جهانی پرداخت. در 2015 نمایشنامۀ رادیویی او با عنوان دومین محاکمۀ سقرات از رادیو فرهنگ فرانسه پخش شد.
عنوان «پاد- زیبایی شناسی» کمی نا آشنا به نظر میرسد. این مفهوم در بینش بدیو به برداشتی از آفرینش هنری اشاره دارد که نگرۀ «بازتاب/ رابطه با دیگری»[2] را رد میکند اما در عین حال در واکنش به موضوع تقلید یا بازتاب دادن شاعرانۀ « طبیعت» به تأیید درونبودی[3] و تکبودن[4] هنر میپردازد. هنر ازآنرو درونبودی است که حقیقت آن در بیمیانجیبودنش در اثر هنری مورد نظر داده شده است؛ و ازآنرو تک است که حقیقت آن در خود هنر و تنها در خود هنر یافته میشود. زندهشدن دوبارۀ مفهوم مادهباورانۀ «زیباییشناسی» از اینجا سرچشمه میگیرد. نگاه او به پیوند میان فلسفه و هنر به بنمایۀ تعلیمگرایی بسته است که به ادعای او به گونهای کاربرد دارد که بتواند شکلهای شناخت را به شیوهای بیاراید که نوعی از حقیقت بتواند سوراخی در آن ایجاد کند.
برای بهرهگیری شایسته از این کتاب که بر خلاف کوچکی ظاهر، در بر دارندۀ مفهومهای پیچیده و گستردهای است، باید تا آنجا که ممکن است در راه شناخت مفهومها و اصطلاحهایی که در آن به کار گرفته شدهاند پیش رفت. برای دستیابی به این هدف به جای پیشگفتار مقالهای روشنگر از یک منتقد و به جای پسگفتار سه مقاله از سه منتقد دیگر را با هم میخوانیم. شمارههای درون نشانه های ] . . . [را برای یادداشتهای مترجم انگلیسی در پایان متن برگزیدهایم. بدیو در فصل نهم کتاب، “هستی” (existance) را از “بودن” (being) متمایز میکند و ما هم این نکته را با دانستن اینکه گاهی فهمِ متن را دشوار میکند، رعایت کردهایم. از دوست فرهیختهام کاوه بهبهانی که چند نکتۀ سودمند را یادآوری کردند سپاسگزاری میکنم.
رو در رو با ابهام در هر سطح
تامس میکال[5]
کتابچۀ پاد- زیباییشناسی پژوهشی نسبتاً کوتاه و بیانیهای فنی است که در آن رشتهای از اظهار نظرهای گوناگون به صورت فصلهایی مرتبط به دنبال هم میآیند و همگی نیازمند آگاهی پیشین از اصلهای بدیهی محکم و توانمند مورد نظر بدیو در اندامهای تمایز یافتۀ تولید هنری حقیقتاند. بدیو در ادعاهای خود در این مورد که فلسفه به خودی خود موّلدِ حقیقت نیست نرمشناپذیر است، اما میپذیرد که فلسفه نمیتواند آنگونه که دلوز میگوید فرآوردۀ مفهومها باشد. او به صورتی ظریف پیکرهبندی تازهای به اندیشۀ دلوز میبخشد تا بر نظر خودش تأکید کند که برپایۀ آن “چندینی”[6] بودن سفسطهآمیزْ تنها در زیرتأثیر “یکی”[7]بودن عمل نمیکند و دربر دارندۀ دلیلهای حیرتآور دیگری است.
بدیو رابطۀ حقیقت با زیبایی را در درون حوزۀ رقابتآمیز زیباییشناسی از نو تعریف میکند و تکچشم کوکلوپسی[8] هموارهگشودۀ خود را به مدرنیسم در هنر میدوزد، تا طرحوارهای نو برای “پاد- زیباییشناسی”، به معنی آنچه پس از زیباییشناسی میآید، تعریف کند:
” پاد- زیباییشناسی نوعی رابطۀ فلسفه با هنر است که بر پایۀ آن، هنرْ خود موّلد حقیقتهاست. پاد- زیباییشناسی هنر را به صورت شیء یا موضوع فلسفه در نمیآورد و به جای پرداختن به تأملات زیباییشناختی دقیقاً به توصیف تأثیرهای درون فلسفهای میپردازد که هستی مستقل اثرهای معیّن هنری را از خود به جا میگذارد.”
زیباییشناسی بهشیوهای تاریخی، فلسفه را بهسوی هنر کشانده است؛ اما بدیو این رابطه را وارون میکند _ هنرْ استاد گفتمان است (یا به قول لکان، بیشتر به گفتمان فردی هیستریک میماند) که به غلط از راه پیکرهبندی آثار، نوعی “حقیقت” میآفریند (“مجتمع بیکرانی از آثار” هنرمندی منفرد)، حقیقتی که فلسفه باید آن را نشخوار کند. شعر بر شرح و بیان او که دنبالهرو سنت زنجیرۀ تغذیۀ زیباییشناختی است چیرگی دارد، فصلهایی هم دربارۀ رقص و نمایش و سینما دارد، اما دربارۀ نقاشی و معماری یا موسیقی خاموش میماند. حقیقت رویداد هنر در درون طرحوارۀ بدیو معیاری برای تمیز دادن محتوای آثار ضعیف “واقعگرایی سوسیالیستی ” از آثار “فرا واقعگرا” ارائه نمیکند، هرچند در آثار پیشین خود به “رویدادهای ساختگی”ای مانند فاشیسم پرداخته است و با طرح ادعاهایی مانند “پیشتازان به هدف آگاهانۀ خود برای رهبری جبههای متحد در برابر کلاسیسیسم دست نیافتهاند”، از پیشتاز مدرنیست، کاریکاتوری بهمنزلۀ شرایط یکنواخت عرضه میکند _ اما آیا این واقعاً مدرنیسم است؟
فصل اول با عنوان “هنر و فلسفه” واقعاً مرکز متن است، چون هنر و فلسفه بهشیوهای روشمند از هم شکافته شدهاند. در اینجا بدیو سه طرحواره برای نظمدادن به رابطۀ هنر، فلسفه و حقیقت در درون مدرنیته پایهگذاری میکند: طرحوارۀ تعلیمگرا (مارکسگرا)، رمانتیک (هرمنوتیک _ پدیدارشناختی) و کلاسیک (دربرگیرندۀ اندیشههای ارستو و روانکاوی). سپس “امر پاد-زیباییشناسیک” را بهمنزلۀ توانش تازهای عرضه میکند که در آن، آثار هنری در پیکرهبندیهای زنجیرهوار فیلمساز مؤلفگونۀ خود، نوعی رویداد حقیقت را در پیشرو میگذارند.
بدیو همواره ادعا کرده است که فلسفه به جای آفریدن حقیقتهایی که اصل (بنیاد) شان در فراسوی فلسفه و بهصورت مشخص، در یکی از چهار گفتمان سیاست، علم، عشق و هنر نهفته باشد، به “تسخیرکردن” یا “مصادرهکردن” آن حقیقتها میپردازد. اینها و تنها همین چهار مقوله حالتهای تمایزیافتۀ حقیقتهای ممکنی را شکل میدهند که از “رویداد”ی فورانکننده جریان مییابد و پیش میرود. “رویداد”ی که بدیو از آن یاد میکند چیست؟ این پرسش همواره الزامیترین و دشوارترین پرسش فلسفۀ او بوده است، چون رویداد در ژرفا از موقعیتها متمایز بوده است: موقعیتها بهگونهای گاهگاهی روی میدهند (مانند انقلابِ فرانسه) و بخت برای رویداد عاملی سرشتی است. رویداد، همانگونه که در گفتمان عشق میبینیم، بازگردنده به گذشته است _ من تو را دیدم… تو را میخواستم… درحالیکه در گفتمان اصلی سیاست آنچه شبح وار درنظمِ نمادینِ پابرجا (یا ایدئولوژی) آشکار می شود ابیراهی اجتماعی _ سیاسی در فضای (ایجادشده) در مقام گونهای تهیِ بیرون از هستی است.
روششناسی فلسفۀ بدیو، آنگونه که منتقدان سادهاندیش او گاهی ادعا میکنند، جانبخشیدنِ دوباره به افلاتونگرایی نیست، اما در تأیید بیچونوچرای روششناسیهای ویژۀ تفریق و کسر کردن عنصرها از مجموعههای شرایط در تشخیص همانی[9] و تأثیرهای آنها، برخلاف سازوکارهای از رونقافتادۀ نفی متافیزیکی (که پیتر برگر[10] یکبار آن را برنامۀ شناختی مدرنیست پیشتاز تشخیص داده بود)، دقیق است. بدیو غالباً تفریق را در راستای چیرهشدن بر بنبستهای کمبود و ناپدیدی و تهیگی در درون گفتمان زیباییشناختی به حرکت در میآورد، چون تفریق همواره مشروط و موقت و تقریب روشنگر چیزی است که “نامناپذیر” است و هرگز مطلق نیست. مانورهای “امر پاد- زیباییشناسیک” را هم باید در پرتو همین نکته خواند _ نه بهعنوان “نفیِ نفی”، بلکه بهمنزلۀ تعلیق یا کنارنهادن خطا: کار فلسفه “فراخوانی است برای نگهداری چیزهایی که ناپدید میشوند”، چون “هرگونه نامیدن رویداد یا حضور رویدادی در ذات خود شاعرانه است.”
بدیو بیش از آنکه دربارۀ سبک سخن بگوید دربارۀ حقیقت شاعرانه گفتوگو میکند، اما نوشتههای او سبک ویژهای در پیش میگذارند _ گونهای فنِ برش. “سبک ” بدیو از مسلمدانستن اما گشودهنگهداشتنِ ادعاهای انکارناپذیر برای خواست درگیر کردن خواننده و تکمیل اندیشه / متن تشکیل شده است که غالباً بهمنزلۀ گزینگویههای شاعرانه بازگفته میشوند. او به این شیوه، فرایند شکلگیری موضوع پیرامون حقیقت تسخیرشدۀ یک رویداد را نشان میدهد (مانند “بازخواست” مورد نظر آلتوسر[11]) که موضوع تکرارشوندهای در آثار منتشرشدۀ اوست. ادعاهای گوناگون او در مورد هنر، مانند گلهای چیدهشده و ازحرکتبازماندۀ سنجاقشده به یک صفحه، خواننده را برمیانگیزد تا بهسوی جنبشها و حرکتهای اصلی ممکن واپس ـــ فرافکنی کند و به برهمنهی تکمیل مورد نظرخود در مورد صفآرایی ناتمام بپردازد. این استعاره دلبخواهی نیست _ و به صورت توصیف ضعیف بدیو از تصویرهای ساکنشده در سینما در میآید، هرچند این فصل آشکارا نکتههای اندکی به فلسفۀ سینما یا پژوهش در مورد فیلم عرضه میکند؛ فلسفۀ فیلم به صورت 1. سینمای ژیل دلوز : ” تصویر _ حرکت “ و 2″ . سینما: زمان _ تصویر” مطرح میشود. هرچه بهسوی شکلهای امروزی رسانههای پس از سینما پیشتر میرویم، خاموشی بدیو بیشتر میشود.
[1] . با آن که ” رویداد” باید نابودکردن نظام موجود و تعریف کردن نظام نو باشد، بدیو الزاماً به نابودی به معنای بیرونی معتقد نیست و نظر او تفریق کردن یا واپس کشیدن ساختار بخشیدن به واقعیت است برای آن که واقعیت بتواند پایگاه رویدادی خود را آشکار کند.
[2] . reflection /Object relations
[3] . immanent
[4] . singular
[5]. Thomas Mical
[6]. multiple
[7] . Oneness
[8]. Cyclops : در اسطورههای یونانی و رومی غولی تکچشم است که اودیسه با کورکردن چشماو از مرگ میرهد.
[9] . identification
[11].Louis Pierre Althusser : فیلسوف مارکسیست فرانسوی
کتاب “کتابچه پادزیبایی شناسی” نوشته آلن بدیو ترجمه علی معصومی
کتاب “کتابچه پادزیبایی شناسی” نوشته آلن بدیو ترجمه علی معصومی
کتاب “کتابچه پادزیبایی شناسی” نوشته آلن بدیو ترجمه علی معصومی
کتاب “کتابچه پادزیبایی شناسی” نوشته آلن بدیو ترجمه علی معصومی
کتاب “کتابچه پادزیبایی شناسی” نوشته آلن بدیو ترجمه علی معصومی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.