چهره‌ى پنهان حرف

يدالله رويايى

اما در یک تبویب موضوعی کلان‌تر می‌توان این نوشته‌ها را در سه بخش مقالات نظری، یادداشت‌ها و شطحیات ادبی تقسیم کرد. رویایی در این کتاب هم از کلمه و حرف و زبان شعر سخن به میان می‌آورد و هم از سید‌علی صالحی و نیما یوشیج و حافظ شیرازی.«چهره پنهان حرف» همان‌گونه که از نامش پیداست نوعی رفتار زبانی با حرف و کلمه است. اما در همه نوشته‌های منثور رویایی رفتار زبانی یکسانی وجود ندارد. در شطحیات به‌اقتضای موضوع، زبان شناور است و مبنایی برای استناد ادبی نیست. در یادداشت‌ها، خاطرات ادبی مرور می‌شود ولی در نوشته‌های انتقادی نویسنده به‌عنوان منتقد حضور فعالی در متن دارد.

رویایی، شاعر است و شعر را با نثر تبیین و تفسیر می‌کند. کوشش او در فهم درست شعر ستودنی است. از این رو نوشته‌های منثور رویایی هم مانند شعر او خواندنی است. تاکنون آثار منثور او شامل نقد‌ها، یادداشت‌ها، مقالات، خاطرات، شطحیات وگفت‌وگوها در کتاب‌های «هلاک عقل به وقت اندیشیدن»، «از سکوی سرخ (مسایل شعر)» و «عبارت از چیست؟ (از سکوی سرخ 2)» چاپ شده است. به تازگی کتاب «چهره پنهان حرف» شامل نوشته‌های منثور رویایی از سوی انتشارات نگاه منتشر شد که مشتمل بر نوشته‌های او در سالیان مختلف از دهه 50 تاکنون است.کتاب «چهره پنهان حرف» شامل ده بخش و یک موخره است که موخره را افشین دشتی نوشته است. اما در یک تبویب موضوعی کلان‌تر می‌توان این نوشته‌ها را در سه بخش مقالات نظری، یادداشت‌ها و شطحیات ادبی تقسیم کرد. رویایی در این کتاب هم از کلمه و حرف و زبان شعر سخن به میان می‌آورد و هم از سید‌علی صالحی و نیما یوشیج و حافظ شیرازی.«چهره پنهان حرف» همان‌گونه که از نامش پیداست نوعی رفتار زبانی با حرف و کلمه است. اما در همه نوشته‌های منثور رویایی رفتار زبانی یکسانی وجود ندارد. در شطحیات به‌اقتضای موضوع، زبان شناور است و مبنایی برای استناد ادبی نیست. در یادداشت‌ها، خاطرات ادبی مرور می‌شود ولی در نوشته‌های انتقادی نویسنده به‌عنوان منتقد حضور فعالی در متن دارد.بی‌تردید رویایی در بین منتقدان معاصر از ادراک شاعرانه و دریافت هنرمندانه خوبی برخوردار است. او همواره چند‌گام جلوتر ازدیگر منتقدان در باره شعر سخن می‌گوید. به‌عنوان نمونه درباره اهمیت شعر حافظ مقالات و کتاب‌های زیادی نوشته شده است اما رویایی زیباترین تحلیل را سال‌ها قبل به‌دست داده است. او در سال 1353، هستی حافظ را مدیون زبانش می‌داند. در اولین مقاله کتاب «چهره پنهان حرف» آمده است:
هستی حافظ سهمی از زبان داشت یا خود دخالت در زبان بود. می‌بینیم از یک سو زبان، مرگ حافظ را حیات می‌دهد و از سویی آن زبان، خود را در مرگ او حفظ می‌کند و نگاه می‌دارد. ص 12 و 13
درک این نکته که شعرحافظ با زبان او گره خورده است، سخنی است که در دهه اخیر برخی از منتقدان به آن اشاره کرده‌اند حال آنکه رویایی در دهه 50 به این حقیقت دست یافته بود. پس بیراهه نخواهد بود اگر رویایی را منتقدی پیشرو در میان شاعران نوآور بنامیم. منتقدی که به درک تازه‌ای از شعرفارسی دست یافته بود.

225,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 220 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
وزن

220

پدیدآورندگان

یدالله رویایی

نوع جلد

شومیز

SKU

94451

نوبت چاپ

دوم

شابک

978-964-351-676-5

قطع

رقعی

سال چاپ

1391

تعداد صفحه

240

تعداد مجلد

یک

موضوع

شعر فارسی

گزیده ای از کتاب چهره‌ى پنهان حرف

سخن از مرده‌اى مى‌گوييم كه سهمى از سخن داشته است. يعنى مرده از هستى فيزيكى‌اش جدا شده امّا نتوانسته است از آن قسمت از هستى‌اش كه زبان ساخته است جدا شود. چراكه زبان، منظومه‌ى كلامى حرف، خود در آن موقع چيزى جدا شده از واقعيّت بود و حياتى ماورايى داشت. پس نام مردگانى را بر زبان مى‌آوريم كه هستى‌شان جزئى از زبان بوده است. و زبان، حياتِ مرگ است.

در آغاز کتاب چهره‌ى پنهان حرف ، می خوانیم

فهرست

            حضور درهم دهان و زبان …………….      9

            كلمه حياتِ مرگ   11

            عبور از نماها   14

            جادو   17

            حضورِ حدس   18

            هرچه بيشتر مى‌خواندم بيشتر مى‌مردم   20

            جاى كتاب   21

            تنِ نوشتن   22

            غيرت غيريّت نيست   28

            نويسش …………………………………   29

            تبخير بنفش خون ……………………….   45

            آن‌چه مى‌دانم اتّفاقاً مى‌دانم   47

            خونريزى علامت و افزار   49

            از كلمه تا حس   51

            استادِ بازى   53

            تصويرى از نديدن دنيا…………………   55

            ضلع سوّم ديدن   57

            از غايت نگاه   60

            حقيقت آن سو   62

            نوعى ديدن   64

            شعر، رؤيت جهان از ذهن   66

            تكان به ستون زبان …………………….   67

            عبور زاويه از حد   69

            شعرِ بى چيز   71

            منطق و معنا در شعر   72

            ظرفيّت زبان   74

            حرفِ آخرِ شعر   76

            از تئورى تا خلق   78

            خطاب شعر   80

            زبان غيب   81

            حضور دوّمِ برتر   83

            «قطه ـشعر»ها در شعر   84

            امكان‌هاى بى حدِّ انتخاب در بازى …..     87

            تربيت ذهنى حجم     89

            فنومنِ هستى و نه هستى     94

            مبادله‌ى ابعاد     99

            ما چيزيم     100

            عبارت از چيست؟     101

            استبداد منظور     102

            حقيقت محجوب   104

            انسان، فاصله‌ى ناجور   106

            شعر حجم: شعر حركت   108

            با چهره‌هاى ديگرم …………………….   119

            در ميان مردگان   121

            شاهد هميشه‌ى دنيا   123

            فروغِ آخرين روزها   124

            مرگ ساده   128

            من از تمام بزرگان عالم تأثير گرفته‌ام   137

            يا خدايى يا انسانى   139

            با شاملو در رم، نوروز 1354   145

            مرگ چهره   148

            از قبيله‌ى حرف   154

            اعلم علماى جهان   158

            سه زندان براى يك نگاه ……………….   161

            تئاتر ديوار چهارم   163

            فرار از صحنه   165

            قابى بر قابى در قابى   167

            پرنده‌اى كه در هوا   169

            بيدارى عصب ……………………………   171

            ترس از نيامده   173

            موهبت عبور از فاصله‌هاى ذهنى   180

            زبانِ داخلِ شعر   187

            مدار 360 درجه يا درجه‌ى صفرِ نوشتن؟   193

            اين هيچ‌كسان   199

            خوانش‌ها …………………………………   201

            اسطوره‌ى هول   203

            ما براى فاضل شدن وقت نداريم   210

            مؤخّره / افشين دشتى …………………..   221

            نمايه‌ها  …………………………………..   227

            حضور درهم دهان و زبان

      كلمه حياتِ مرگ

آن‌كه مرده است زمانى واقعيّتى بوده است و حالا كه نيست و اصلاً نيست، يك چهره‌ى خيالى از او داريم، يك طرح انتزاعى كه خود وامى‌ست از همان واقعيّتى كه زمانى وجود داشته است. يعنى كسى كه هستى واقعى‌اش را، و يا واقعيّتِ بودنش را ترك كرده تا موجود ديگرى باشد، تا در ميان ما نوع ديگرى از بودن را ادامه دهد.

مثل شعر، كه پيش از شعر بودن يا شعر شدن، يعنى پيش از آن‌كه به دفتر من بيايد، جايى ميان واقعيّت‌ها، وجود داشت، ديده مى‌شد، لمس مى‌شد و جابه‌جا مى‌شد. عينى بود و ذات داشت. هستى واقعى‌اش را كه ترك كرد و به عبارتى، دنياى واقعيّت‌ها را كه ترك كرد، چهره‌اى ديگر گرفت و چيزى ديگر شد؛ آمد روى كاغذ و ميان كلمه‌ها. مثل كلمه، و آن‌چه كلمه و صورت مادّى‌اش را ساخته است. مثل آب كه به خاطر زندگى لغتى‌اش، زندگى دريايى‌اش را ترك مى‌كند.

اين هرسه در ماورا مسكن دارند؛ مرده، شعر، كلمه. هرسه براى اين‌كه موجود ديگرى بشوند از وجود قبلى‌شان جدا شده‌اند. هرسه ماورايى شده‌اند، هرسه در زندگى تازه‌شان خطر مرگ دارند.

وقتى كه ديگر از مرده‌اى حرف نمى‌زنيم، مثل كلمه‌اى‌ست كه ديگر مصرفش نمى‌كنيم، مثل شعرى كه ديگر خوانده نمى‌شود. و اتّفاقاً از مردگانى مدام حرف مى‌زنيم كه قسمتى از هستى‌شان حرف‌هايى زده است و يا تمام هستى‌شان را حرف‌هايى ساخته است.

سخن از مرده‌اى مى‌گوييم كه سهمى از سخن داشته است. يعنى مرده از هستى فيزيكى‌اش جدا شده امّا نتوانسته است از آن قسمت از هستى‌اش كه زبان ساخته است جدا شود. چراكه زبان، منظومه‌ى كلامى حرف، خود در آن موقع چيزى جدا شده از واقعيّت بود و حياتى ماورايى داشت. پس نام مردگانى را بر زبان مى‌آوريم كه هستى‌شان جزئى از زبان بوده است. و زبان، حياتِ مرگ است.

براى مثال، هستىِ حافظ را زبان مى‌ساخت، و يا درست‌تر بگوييم، هستىِ حافظ سهمى از زبان داشت و يا خود دخالتِ در زبان بود. مى‌بينيم كه از يك سو زبان، مرگِ حافظ را حيات مى‌دهد و از سويى آن زبان، خود را در مرگِ او
حفظ مى‌كند و نگاه مى‌دارد. يعنى اين مرده در دهان ما همان‌طور زندگى مى‌كند كه كلمه‌ها در آن زندگى مى‌كنند، و هردو در دهانِ ما مثل علامت هستند، كه حالا ديگر به كار مى‌آيند (مى‌روند) و متعلّق به زبان مى‌شوند.

ديگر تلفّظ كلمه‌ى «حافظ» تلفّظ يك نام نيست كه ما را به يك جسم يا هيأتى انسانى راهنمايى كند كه زمانى واقعيّتى بوده است، بلكه ما را به يك منظومه‌ى زبانى و به يك مجموعه‌ى كلام مى‌برد، به يك مفهوم، نه به يك نام.

            اسفند  1355

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “چهره‌ى پنهان حرف”