پنج درس در تئوری روان‌کاوی ژک لکان

خوان دیوید نازیو

آرمین دارابی نژاد

پنج درس نازیو خوانشی است نو، سایه شکن و خیره کننده از تئوری روان‌کاوی ژک لکان برپایهٔ دو اصل «ناآگاه ساختاری همچون زبان دارد» و ژوئیسانس -و نیز مفهوم پردازی‌های منتج  از این دو همچون نقش دال، جایگاه سوژه‌ی ناآگاه و نیز ابژه a- در جهت ترسیم طرحی کلی از اندیشهٔ روان‌کاو فرانسوی. آنچه «لکانِ نازیو» را از دیگر نسخه‌های لکان متمایز می‌کند نقش تخیل او در «دراماتیزه» کردن گفتمان لکانی است تا بتواند تأثیرات و تأثراتِ بالینی آن را با برانگیختن توامان تخیل خوانندگانش، نشان دهد. این همان چیزی است که او آزادی بازآفرینی مؤلف» مینامد و صمیمانه از خوانندگان ایرانی خود میخواهد تا با بهره جستن از قوه تخیل خود، این کتاب را بی آنکه به نحوۀ نگارش آن فکر کنند بخوانند و غرق در متن به موسیقی این واژگان راه دهند تا ایشان را با خود ببرد؛ با این احساس که این کتاب راجع به ایشان سخن میگوید

225,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

آرمین دارابی نژاد, خوان دیوید نازیو

نوبت چاپ

سوم

تعداد صفحه

241

سال چاپ

1402

وزن

200

قطع

رقعی

جنس کاغذ

تحریر (سفید)

کتاب پنج درس در تئوری روان‌کاوی ژک لکان نوشتۀ خوان دیوید نازیو ترجمۀ آرمین دارابی‌نژاد

گزیده ای از متن کتاب

پیشگفتار نویسنده

صفحاتی که پیش رو دارید، به هیچ عنوان هدفشان جامعیت بخشیدن به کارهای لکان یا به زبان آوردن حقیقتِ حقیقتِ[1] آن‌ها نیست. این درس‌ها، به زعم من، دو ستون اصلی سازندۀ تئوری لکان را بازگو می‌کنند؛ یعنی ناآگاه و ژوئیسانس و نیز مفاهیم منتج از آن‌ها، از جمله دال، سوژۀ ناآگاه و ابژۀ a. باید در اینجا از بررسی وجوه متعدد تئوری لکان بگذرم تا بتوانم بر این مفاهیم تمرکز کنم؛ مفاهیمی که منطق مستتر در اندیشه لکان را به بهترین شکل برایم نمایان می‌کنند. در واقع، این لکانِ «من» است که در این صفحات به شما نشان می‌دهم. تصویری که در اینجا از لکان ارائه می‌شود نه از شخصِ او، نه از نوشته‌ها و یا سبک و سیاقش، بلکه از نوعی منطق سخن می‌گوید؛ طرحی کلی از اندیشۀ او که هماره در کار با مراجعینم یاری‌رسان من بوده است.

بهترین آموزۀ لکان برای من آزادیِ درگیرشدن با مؤلف است؛ چنان‌که ماحصل به  بازآفرینش وی بیانجامد.

درس نخست: ناآگاه و ژوئیسانس

سرفصل‌ها:

_ نشانگان

_ نشانه و دال

_ ناآگاه و تکرار

_ ژوئیسانس چیست؟

_ ژوئیسانس فالیک، مازاد ژوئیسانس و ژوئیسانس دیگری بزرگ

_ لذت

قصد دارم دو اصل بنیادی تئوری لکان را برای شما بازگو کنم؛ یکی در رابطه با ناآگاه و آن دیگر در رابطه با ژوئیسانس. اصل نخست می‌گوید: «ناآگاه ساختاری همچون زبان دارد» و اصل دوم: «رابطۀ جنسی وجود ندارد». می‌خواهم بگویم که این دو اصل همان ستون‌هایی هستند که عمارت روان‌کاوی بر ایشان استوار است؛ دو فرض که همه چیز از آن‌ها آغاز می‌شود و به آن‌ها برمی‌گردد و در آن‌ها است که روان‌کاو مجموعه اصولی اخلاقی برای خود می‌یابد. در واقع، چنانچه روان‌کاوان این گزاره‌ها را دریابند و به کار گیرند، شنیدار ایشان به طرزِ بی‌مانندی دگرگون خواهد شد. برای روشن ساختن این منظور، از مفهوم نشانگان بهره خواهم جست؛ مفهومی که ما را نخست به اصلی مرتبط با ناآگاه و سپس به اصلی مرتبط با ژوئیسانس رهنمون می‌سازد. بیایید درحال‏حاضر سه‌گانۀ نشانگان، ناآگاه و ژوئیسانس را بپذیریم و بی‌درنگ پرسشی مطرح کنیم: نشانگان برای ما چیست؟

اصل اول: «ناآگاه ساختاری همچون زبان دارد»

نشانگان به بیان صریح رخدادی در [فرایند] تحلیل ا‌ست؛ یکی از صورت‌هایی که تجربه در آن رخ می‌دهد. تمامی تجارب تحلیلی نشانگان نیستند؛ اما هر نشانگانِ ظاهر شده در مسیرِ درمان، نوعی تجربۀ تحلیلی است. تجربه نوعی نقطه گذاری[2] است، لحظه‌آی منحصر‌به‌فرد و متمایز که مسیر تحلیل را [نخست] مشخص کرده و [سپس] تعریف می‌کند. تجربه، مجموعه لحظات زنجیروار‌ی است که توسط روان‌کاو پیش‌بینی می‌شوند، لحظاتی گذرا و به کل آرمانی، چنان آرمانی که گویی نقطه‌هایی [در فضای] هندسی [اقلیدسی] اند.[3] و به رغم این، تجربه تنها نوعی نقطۀ انتزاعی هندسی نیست؛ بلکه وجهه‌ا‌ی تجربی دارد و من حتی می‌خواهم بگویم وجهه‏‌آی حسانی نیز دارد که از طریق حواس ادراک می‌شود و می‌توان آن را در آن لحظه‌ای که مراجع سخن می‌گوید و نمی‌داند چه می‌گوید دید. این همان لحظۀ لکنت است، همان لحظه‌ای که مراجع زبانش می‌گیرد، همان لحظه‌ای که او تردید می‌کند و سخن شکست می‌خورد. مشهور است که روان‌کاوان لکانی به زبان توجه خاص دارند و ایشان را به اشتباه در زمرۀ زبان‌شناسان طبقه‏ بندی کرده‌اند. این [طبقه بندی] نابه‌جا است، زیرا روان‌کاوان زبان‌شناس نیستند. بی‌تردید روان‌کاوان به زبان توجه خاص دارند؛ ولیکن ایشان تنها به حدودی که در آن، زبان شکست می‌خورد علاقمند هستند. ما به لحظاتی توجه داریم که زبان می‌لغزد و سخن به بیراهه می‌رود. بگذارید برای نمونه رؤیا را بررسی کنیم. ما برای شیو‏ۀ بازگویی رؤیا اهمیتی بیش از خود رؤیا قائلیم و نه‌تنها به شیوۀ بازگویی رؤیا علاقه‌مندیم، بلکه مهم‌تر از هر چیز دیگری، به آن نقاطی از روایت علاقه‌مندیم که مراجع [از گفته‌ی خویش] مطمئن نیست و می‌گوید: «نمی‌دانم… بیش از این چیزی به خاطر ندارم… یحتمل… شاید… .» این همان نقطه‌ای است که از آن به‌عنوان تجربه یاد می‌کنیم؛ همان وجهۀ قابل ادراک تجربه: لکنت، نبوداطمینان یا اظهار عقیده‌ای که به چشم ما نمی‌اید.

این مسئله وجهۀ آروینی تجربه را به ما نشان می‌دهد. حال نوبت به وجهۀ انتزاعی تجربۀ تحلیلی می‌رسد تا  تعریفمان را کامل کنیم. چنان که گفتم، تجربه حدود سخن را می‌سازد؛ لحظه‌ای که سخن شکست می‌خورد. حال اضافه می‌کنم که وقتی سخن شکست می‌خورد، ژوئیسانس نمایان می‌شود. ما تغییر کرده‌ایم. ما اینک در بافتاری سراسر متفاوت فعالیت می‌کنیم. حال ساحت آروینیِ حسانیت[4] را ترک می‌کنیم تا وارد تفصیل تئوریکال بشویم. تئوری روان‌کاوی این فرض را مسلم می‌داند که در لحظه‌ای که مراجع فراتر از سخن خود ‌رود، ژوئیسانس به پیش می‌اید. از چه رو؟ ژوئیسانس چیست؟ اجازه بدهید در حال حاضر این پرسش را کنار بگذاریم تا بار دیگر در اثنای صحبت راجع به اصل دوم و عدم وجود رابطۀ جنسی، بدان بازگردیم. در حال حاضر می‌توانیم مفهوم نشانگان را بررسی کنیم و به تشریح اصل نخست بپردازیم که همانطور که خواهیم دید، ادعا می‌کند ناآگاه دانشی‏ است که ساختاری همچون زبان دارد.

***

می‌توانیم بار دیگر پرسشمان را مطرح کنیم: نشانگان چیست؟ ما می‌دانیم که به‏طور کلی نشانگان، اختلالی رنج‌افرین است و خود را به صورت بیان وضعیتی آسیب‌شناسانه[5] آشکار می‌کند؛ اما در روان‌کاوی نشانگان متفاوت از اختلالی رنج‌افرین دیده می‌شود. [نشانگان] بیش از هر چیز، کسالتی[6] است که از فراسوی ما بر ما تحمیل می‌شود و ما را به چالش می‌کشد. ما این کسالت را با کلمات غریب و استعاره‌های دور از انتظار توصیف می‌کنیم؛ ولیکن چه رنج بدانیمش و چه کلمه‌ای غریب برای توصیف رنج، نشانگان در واقع کنشی غیرداوطلبانه است که به دور از هر مقصود و دانش آگاهانه‌ای تولید می‌شود. نشانگان کنشی ا‌ست که چنان که می‌پنداریم، نه به وضعیتی آسیب‌شناسانه، بلکه به فرایندی موسوم به ناآگاه اشاره می‌کند. نشانگان برای ما تجلی ناآگاه است.

نشانگان سه خصیصه دارد (شکل 1). نخست، شیوه‌ای است که مراجع با آن از رنجش سخن می‌گوید یا جزئیات دور از انتظارِ روایتی را برای ما برملا می‌کند و به‏طور اخص، صحبتی فی‌البداهه. برای مثال، آنالیزانی را به یاد می‌اورم که دربارۀ اضطرابش حین گذشتن از پل می‌گفت: «برایم سخت است از پل رد بشوم؛ اغلب از پسش برنمی‌ایم، مگر اینکه کسی همراهم باشد. اوقاتی که توانسته‌ام تنها رد بشوم، بدین سبب بوده که سایه‌ی افسر پلیس یا نگهبان یونیفرم به تنی را دیده‌ام که در آن‏ سوی پل ایستاده است.» خب، در اینجا همین جزئیات مرد یونیفرم به تن است که توجه مرا برمی‌انگیزد، نه اضطرابِ فوبیایی.

[1]. dire le vrai sur le vrai

[2]. A punctual phenomenon

[3]. Geometric points

[4]. The empirical order of sensibility

[5]. A pathological state

[6]. A malaise

موسسه انتشارات نگاه

کتاب پنج درس در تئوری روان‌کاوی ژک لکان نوشتۀ خوان دیوید نازیو ترجمۀ آرمین دارابی‌نژاد

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “پنج درس در تئوری روان‌کاوی ژک لکان”