گزیده ای از کتاب مرگ آرتیمو کروز
من، بیدار میشوم. تماس این جسم سرد با اندامم بیدارم میکند. نمیدانستم که آدم گاهی بیاختیار ادرار میکند. چشمانم را بسته نگه میدارم. نزدیکترین صداها را هم نمیشنوم. اگر چشمانم را باز کنم میتوانم بشنوم؟… اما پلکهایم سنگین و انگار از سرب است، گویی لایهای از مس روی زبانم نشسته، در گوشهایم انگار چکش میکوبند. هوایی که فرو میبرم آکنده از نوعی… نوعی نقرهی زنگزده است. این همه، فلزیاست. معدنیاست. بیاراده ادرار میکنم.
در آغاز کتاب مرگ آرتیمو کروز می خوانیم
كارلوس فوئنتس، سرشناسترين چهره ادبيات معاصر مكزيك، در سال 1928 ميلادى به دنيا آمد. در شيلى، آرژانتين و امريكا تحصيل كرد و مانند پدرش چند سالى ديپلمات بود. از جمله چند سالى سفير مكزيك در فرانسه بود و گويا اكنون نيز در آن كشور بهسر مىبرد. آثار عمده او عبارتند از: زلالترين آسمان، مرگ آرتميو كروز، آئورا، پوست نو ]تغيير پوست[، آسوده خاطر ]وجدان پاك[. از آنجا كه رويدادهاى كتاب «مرگ آرتميو كروز» پيوند نزديكى با تاريخ معاصر مكزيك دارد، مترجم چكيدهاى از تاريخ اين كشور را فراهم آورده كه به پايان كتاب افزوده شده است.
انديشه مرگ، انديشه رهايى است
مونتنى. رسالات
اى انسان
كه بر گهوارهاى از يخ به جهان مىآيى،
و خفته در گور از آن مىروى.
بكوش تا نقش خود را خوب بازى كنى
كالدرون. تماشاخانه بزرگ دنيا
تنها خود من مىدانم كه چه مىتوانستم كرد. براى ديگران، در نهايت، «شايد»ى بيش نيستم
استاندال. سرخ و سياه
… از من، از ا و و از ما سه نفر، هميشه ما سه نفر!
گورو ستيزا. مرگ بىپايان
زندگى هيچ است، هيچ است زندگى
ترانه عاميانه مكزيكى
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.