گزیده ای از مجموعه اشعار فدریکو گارسیا لورکا
رؤياىِ پارچههاىِ الجزاير و دَمشق
خشونتِ قلب ما عطرآگين مىكرد
گیسوان تو مىنواخت
هماهنگ با ستارگانِ رنجات سُترگ.
مجموعه اشعار فدریکو گارسیا لورکا
پيشگفتار
هزار اسبِ پارسى مىخسبد
با ماهِ پيشانى تو به ميدان
آنگاه كه من در تلاشم تا پيوند زنم
چهار شب را به كمرگاهات خصم برف.
]غزال عشق نا منتظر، ديوان تاماريت: 1936[
مجموعهى حاضر دربرگيرندهى مراحل رشد و شكوفايى شعر فدريكو گارسيا لوركاست. به همين دليل نيز بيشتر شعرها تاريخ سرايش خود را همراه دارد.
اولين بخش از اين مجموعه شعرهايى را شامل مىشود كه لوركا به تقريب طى 1920- 1918 سروده است. اين شعرها كه خاستگاه عرب ـ گرانادايى شعر لوركا را نمايان مىسازد، عمدتاً در «كتاب شعر» كه از نظر ساختارى متعلق به دوران پر شور و شرّ جوانى لوركاست، خلاصه مىگردد. بنابر اين، شايد از نظر زمانى بتوان شعرهاى اين دوره را كنكاشى براى پالايش زبان شعرى وى قلمداد كرد :
…
بر پيكرت رنج بود و گُل سرخ.
چشمانات مرگ بود و دريا
دهانات، لبانات، قفاىات، گريبانات.
من به كُهَن سايهى ديرينهى عُمَر ماننده بودم.
رؤياىِ پارچههاىِ الجزاير و دَمشق
خشونتِ قلب ما عطرآگين مىكرد
گيسوان تو مىنواخت هماهنگ
با ستارگانِ رنجات سُترگ.
]اولين آوازها: 1917[
شعرهاى كانته خوندو (1921) نيز كه نشانگر دستيابى شاعر به نوعى خاص از سبك است، همچنان ادامهى تأثير ديرينهترين سنتهاى شعرى آندولس را نمايان مىسازد :
…
بر بلنداى كوه عريان
جايگاه صليب.
آب زلال و
درختان زيتون صد ساله.
به كوره راهها
مردان رداپوش،
و به برجها
بادنماهاى گردان
تا ابد چرخان
آه، دهكدهى متروك
در آندولس سوگوار!
]دهكده، كانته خوندو: 1921[
بخش بعدى شامل شعرهاى پراكنده لوركاست كه سالها پس از مرگ شاعر با گردآورى دست نوشتههاى لوركا از سوى بنياد فدريكو گارسيا لوركا به چاپ رسيده است.
…
گروه مردمان به باغها نمايان
تن تو و احتضار من در انتظار
بر اسبان نور و با بالهاى سبز.
]عشق به سينهى شاعر بيارمد، غزلهاى عاشقانه: اولين انتشار 1984[
…
به كجا خواهى شد، عشق من،
همدم و هستى من،
با نسيم در قدح
و دريا در بلور؟
]…[
]به كجا خواهى شد، عشق من؟، چنين گذشت پنج سال: 1930[
مجموعه آوازها شامل اولين آوازهاى لوركا (1921) و آوازها (1924-1922) حاوى شعرهاى برجستهاى از لوركاست كه جزو ماندگارترين آثار او نيز محسوب مىشود. در واقع، اين مجموعه نقطه عطفى در شعر اوست، چرا كه هم به لحاظ شكل و هم به لحاظ محتوا دورهى جديدى را در شعر او رقم مىزند :
ساقهى صدا و چهره،
بارى و ديگر بار
مىلرزد نوميد
در هواى ديروز.
]درخت آواز، آوازها: 1924- 1922[
ترانههاى عاميانه (گردآورى ) نيز حاصل سالها تحقيق در فرهنگ و ادبيات عامه اسپانياست كه در ادامه خواهد آمد.
اشعار كولى آوازخوان[1] (1927-1924) دربرگيرنده شعرهايى است
برخاسته از فرهنگ عامه و اسطورههايش كه عمدتآ ريشه در باورهاى قومى و مذهبى اين سرزمين دارد. وجه مشخصهى شعرهاى اين بخش را بايد در شيوهى بيان روايى آن جستجو كرد. هرچند اين خصوصيت را مىتوان در ديگر بخشها، بهويژه در ترانههاى عاميانه، تعميم داد :
…
به دروازهى بيت اللحم
كولىها گرد آيند.
سَن خوِسه، زخم آلود
بر باكره كفن پوشد.
سلا ح گستاخ
به تمام شب غُرََّد.
باكره به بزاقِ ستاره
كودكان شفا دهد.
]آواز پليس شهرى اسپانيا، كولى آوازخوان: 1927- 1924[
شاعر در نيويورك (1930-1929) نيز بخش ديگر اين مجموعه است. شعرهايى كه لوركا در طول اقامت خويش در دانشگاه كولومبيا مىسرايد كه خود آينهى تمامنماى تضاد فرهنگى است. اين شعرها در كل گرايش خاص شاعر را كه كمتر در سرودههاى پيشين وى مىتوان سراغ گرفت، آشكار مىسازد. شعرهايى به مفهوم واقعى كلمه فرا واقعگرا (سوررئاليستى) كه بهنوعى، درك عميق شاعر را از وضع موجود نشان مىدهد :
…
آنان هستند كه ويسكى نقره نوشند
به كنار آتشفشانها
و پارههاى قلب بلعند از كوههاى يخينِ خرس.
بدان شب شاهِ هارلم با يكى قاشق سخت
چشم كروكوديلها بيرون مىكشيد
و به نشيمنگاه ميمونها مىزد
با يكى قاشق.
]سياهان (شاه هارلم)، شاعر در نيويورك: 1930- 1929[
…
ماهى در ماه غوطه ور.
آب ساعتى خسبد
و دريا ساعتها.
بانو بر سر شاخ مرده.
راهبه
به درون ترنج مىخواند.
دختر
از كاج به سَندروس مىرفت.
و كاج پَرِ چكاوك مىجست.
اما بلبل بر زخمهاى پيرامونش مىگريست.
و من نيز.
]گريز از نيويورك (والسى بهسوى تمدن)، شاعر در نيويورك: 1930- 1929[
شعرهاى ديوان تاماريت (1936) ــ ديوان به معناى كتاب شعر و تاماريت نام ناحيهاى واقع در گراناداــ نيز پايان بخش اين مجموعه خواهد بود. شعرهايى كه به نوعى نمايانگر رويكرد دوباره شاعر در بهكارگيرى همان سنتهاى ديرينهى شعر اسپانيايى، بهويژه غزلسرايى، است.
…
نه بَر باد پايد نه بر پَرِ چَكاوك
آنگاه كه تو را يابم به سردابِ شراب.
نه بر خاك پايد نه بر پاره ابرى
وقتى كه تو به رود مىشدى غرقاب.
كى ديوِ آب فرو افتاد بر كوهها
و دَرغلتيد دَرّه با سگان و سوسنها.
و تنِ تو با سايهى بنفشهى دستانم.
به كرانه سَرد مُرد فرشتهى درگاه.
]غزال كودك مرده، ديوان تاماريت: 1936[
دونالد ام. آلن[2]
مجموعهى حاضر داراى شعرهاى پراكنده و چاپ نشدهى لوركاست كه خواهرش، كونچيتا گارسيا لوركا پس از مرگ او گردآورى و منتشر كرده است ـ م.
[1] ترجمهى نام كتاب به آوازهاى كولى درست نيست.
[2] . Donald M. Allen
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.