کتاب “قرارهای سوخته” سرودۀ عباس عبادی
گزیده ای از متن کتاب
تردید نکن
تردید نکن
همهچیز بهموقع تمام میشود
و میوههای نشسته توی عکس
_ بر دیوار آشپزخانه _
پلاسیده
حتی کسی که تعارف میکند
به من
و منهای من
که گازشان بزنم
با پوست چروکیده
تردید نکن
درون هر میوه هستهای هست
و کرمهایی به کار مشغول،
تا در ساعت مناسب
لبهای چروکیده از کار بیفتند
میگویند یأس میوهی شصتسالگی است
اما تو تردید نکن
راه را درست آمدهای
و یکروز همهچیز تمام میشود
برای من
و منهای در من.
برو بخواب، خستهای
برای عُصارهی رنج و صبوری، پدرم
كودكیهايم
ابريشم كه نبود
هرچه بود
زير سايهی تو گذشت
به هيچ ضريحی دخيل نبستی
كه خدا
از لای انگشتهايت
چكه میكرد
گفتی كه:
شب، نفرتانگيز است
مرفين هم
ديگر زبان درد را نمیفهمد
خواستم
امّا نگفتم:
اين سكوت طولانی را
بر لبهای ما نشكن
صبوری را آيت ناتوانی نكن
تا پيامها
نارسيده نمانند
و چشمهات
روزبهروز درشتتر
كمفروغ نشوند
«من خسته نيستمِ» نگاهت
تعارف بود
بخواب، خستهای
حقيقت
رگهای لزج
كه: نمیشود رگش را گرفت
و ديگر بیفايده…
فقط
تا سرد شدن يک چای
فرصت میخواست
دوندهی استقامت!
هرچه به پايان نزديکتر
نمیرسيدی
با پيغامی مبهم
يا سيبی كال بر شاخه
دور از دسترسهای معمول
شرابی هفتادوچندساله
ساختی
كه مستیاش دوچندان
متولّد ماه رنج!
در سراسر كتابهای طالعبينی
كلامی هم
از مردگان ماه مهر
نوشته نيست
چه آرام
اتفاق را ساده كردی
يعنی تمام عمر
برای نرسيدن دويده بودی؟
بازیِ باختباخت
به میم موریانه قسم
قاب چوبی
آینه میخواهد و
آدم و تصویر
که شوخیبردار نیست
به حق صاحب این وقت
_ ساعت دیواری دیجیتال _
به عکس روی دیوار
که قاب را به چوب
و چوب را به درخت
و درخت را به جنگل
پیوند میزند
اگر بچه، ها بکند
پسر، ها بکند
دختر، ها
هی ها ها ها
توی دست ها ها
بازارگرمی گلدان مصنوعی
با شرطبندی روی قیمت گل
و چیزهای جدیتر
قاب چوبیتر
میم موریانهتر
شرطبندی تبر روی دستهی چوبی
پدر روی پای چوبی
مردهشورخانه روی تخت چوبی
و بازی دوسرباختی
که تنها برندهاش موریانه
و بازنده
تصویرت را ببیند هر صبح
توی قاب چوبی آیینه.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.