در آغاز کتاب عهد عتیق می خوانیم :
پیشگفتار
فارسیزبانانِ غیرِیهودی یا غیرِمسیحی، عموماً، از طریقِ ترجمههایِ فارسیِ «کتابِ مقدسِ» مسیحیان با « عهدِ عتیق» آشنایی دارند. معتبرترین ترجمهیِ این کتاب نیز، تا امروز، ترجمهیی شناختهشده است که در سالِ 1904 به سرمایهیِ « انجمنِ کتابِ مقدسِ» انگلیس بهچاپ رسیده است. اما شاید اکثرِ فارسیزبانان ندانند که تمامِ ترجمههایِ فارسیِ موجود، از رویِ « عهدِ عتیقِ» کلیسایِ انگلیس صورت گرفته و کلیسایِ انگلیس، یا در واقع کلیسایِ انگلیکان، فرقهیی ست از مذهبِ پرتستان؛ و « عهدِ عتیقِ» موردِ قبولِ مسیحیانِ پرتستان ( یا کلیسایِ پرتستان ) با « عهدِ عتیقِ» موردِ قبولِ کاتولیکها ( یا کلیسایِ کاتولیکِ رُم ) و « عهدِ عتیقِ» موردِ قبولِ کلیساهایِ ارتدکسِ شرقی، فرقِ بسیار دارد. در « عهدِ عتیقِ» موردِ قبولِ دو شاخهیِ دیگرِ دینِ مسیحی ( یعنی، کلیسایِ کاتولیک و کلیساهایِ ارتدکسِ شرقی ) کتابهایِ بسیاری هست که در « عهدِ عتیقِ» کلیسایِ انگلیکان نیست.
این پیشگفتار، جایِ پرداختن به تفاوتهایِ سه مذهبِ پرتستان و کاتولیک و ارتدکس نیست؛ اما برایِ درکِ تفاوتهایِ « عهدِ عتیقِ» مثلاً دو مذهبِ پرتستان و کاتولیک، توضیحِ این نکته لازم است که « عهدِ عتیقِ» پرتستانها به « مجموعه کتبِ مقدسِ یهودیان»، که « تاناخ» نام دارد، بسیار نزدیکتر است. در واقع، هدفِ بخشی از « اصلاحاتِ دینیِ» پرتستانهایِ قرنِ 16 میلادی، احیایِ احکامِ دینِ صدرِ مسیحیت بود، دینی که در بدوِ پیدایش، فرقهیی از فِرقِ دینِ یهود بود و پائولوس ( یا پُلُسِ ) یهودی با نامِ یهودیِ شائول بانیِ آن. در واقع، نخستین گامی که اصلاحطلبان در جهتِ اصلاحِ دین برداشتنـد، جدا کردنِ «کتبِ آسمانیِ عهدِ عتیق» از «کتبِ غیرِآسمانیِ» آن بود و تدوینِ یک « عهدِ عتیقِ» اصیل از «کتبِ آسمانی».
اگر «کتابِ مقدسِ» مسیحیان را بگشایید، میبینید این کتاب خود از دو کتاب تشکیل شده است. بخشِ اولِ این کتاب « عهدِ عتیق» نام دارد و بخشِ دومِ آن « عهدِ جدید». مجموعهیِ « عهدِ جدید» که از چهار انجیل و مراسلاتِ رسولانِ مسیحی تشکیل شده، برایِ فارسیزبانان، تا حدودی آشنا و نسبتاً قابلِ فهم است؛ اما مجموعهکتبِ « عهدِ عتیق»، غیر از یکیدو بابِ اولِ « سفرِ تکوین» ( که در ظاهر کتابی ست در شرحِ « پیدایشِ بشر» بر کرهیِ خاکی، ولی در واقع کتابی ست در شرحِ تکوین و گسترشِ « قومِ عبری» در کرهیِ خاکی ) بقیهیِ کتاب ناآشنا و غیرِ قابلِ فهم است. واقعیت این است که کتبِ این مجموعه، بهتنهایی، برایِ مسیحیان و یهودیان نیز غیرِ قابل فهم است و از این حیث چندان توفیری میانِ مسلمانان و غیرِ مسلمانان نیست.
به جرئت میتوان گفت که در تاریخِ فرهنگ و تمدنِ بشر متنی به قدمتِ « عهدِ عتیق»، با این تفصیل و با این جزئیاتِ تاریخی، بسیار نادر است. کتبِ « عهدِ عتیق»، با تاریخ، رابطهیی جداییناپذیر دارد. این کتاب را باید در متنِ تاریخ خواند، وگرنه، چیزی از خواندنِ این کتاب دستگیرِ خواننده نمیشود. اما، در عینِ حال، نمیتوان از این واقعیت چشم پوشید که ترجمههایِ فارسیِ موجود نیز بر بغرنج شدنِ این کتاب بسی افزوده اَند. ایرادهایِ این ترجمهها به حدّی ست که برشمردنِ آنها خود به کتابی جداگانه نیاز دارد. از سویِ دیگر، فهمِ « عهدِ جدید» نیز بدونِ داشتنِ درکِ درستی از « عهدِ عتیق» ممکن نیست. ما در این کتاب، کوشیده ایم حداقلِ دانشِ لازم برایِ فهمِ « عهدِ عتیق» را فراهم آوریم. این کار، تنها با ترجمهیِ مجددِ آیاتِ موردِ استناد میسر بود. پس باید توجه داشت که، در این کتاب، تمامیِ آیاتِ نقلشده از کتبِ « عهدِ عتیق» ترجمهیِ خودِ من، و تمامِ توضیحاتی نیز که در این گفتآوردها داخلِ کروشه آمده اَند، یا گیومههایی که برخی از واژهها و عبارات را در بر گرفته اَند، از من است.
این دو کتاب ( جدا از تحقیقات و مطالعاتی که زمینهیِ نگارشِ آنها بوده است )، حاصلِ شش سال کارِ مداوم و روزمرهیِ من بوده است، که حدودِ یک سالِ آن صرفِ ترجمهیِ متنِ مؤلف، و پنج سالِ آن صرفِ تألیفِ «کتابِ اول» و نگارشِ « حواشیِ مترجم» شده است. نگارشِ «کتابِ اول» و « حواشیِ مترجم»، برایِ فهمِ متنِ مؤلف الزامی بود و میتوان گفت خوانندگان، بدونِ این کتاب و این حواشی، قادر به فهمِ کتابِ اصلی نبودند.
در خاتمه، تذکرِ دو نکته ضروری ست. نخست آن که «کتابِ اول» در عینِ حال که برایِ آشناییِ مسلمانان با « عهدِ عتیق» و «کتابِ مقدس» و مفاهیمِ بنیادینِ آن نوشته شده، تحلیلی کلّی از « عهدِ عتیق» نیز ارائه کرده است. فهمِ «کتابِ دوم» بدونِ مطالعهیِ «کتابِ اول» برایِ خوانندگانِ غیرِیهودی یا غیرِمسیحی بسیار دشوارتر خواهد بود. دوم آن که بر محققان مسلم شده است که، از 200 سال پیش از میلادِ مسیح تا کنون، در مجموعهکتبی که امروز با نامِ « تاناخ» یا « عهدِ عتیق» در اختیارِ ما ست، حتّا یک کلمه حذف، یا اضافه، یا پس و پیش، یا دستکاری نشده است. پس، دستِ عیسایِ مسیح نیز همین « عهدِ عتیق» بوده است که امروز دستِ ما ست. و تکیهیِ عیسایِ مسیح، بیش از هر چیز، بر « توراتِ موسا» بوده است. او در بابِ همین « تورات» ی که امروز دستِ ماست گفته بود : « بدانید، تا آسمان و زمین برپاست، یک نقطه یا یک حرفِ شریعت باطل نشود مگر آن روز که جملگی متحقق شده باشد.»
اصغر رستگار
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.