گزیدهای از کتاب، شاعران حجم، شاعران دیگر:
صاحبناپذير
رانده
ميان باد ميان سالها
ديار ناپذيرا:
خيره و اشغال
بپر
چه تفاوت به كجا
از شب به شب
سیروس آتابای
در آغاز کتاب، شاعران حجم، شاعران دیگر، میخوانیم:
بیانیهی شعر حجم در حقیقت فراخوان چند صدا در یک صدا بود. شعر حجم به شاعران این امکان را میداد که با حفظ استقلال زبانی به کار خود ادامه دهند و امکان انتخاب را برای شاعر باز میگذارد. شعر حجم رفتار خود را به کسی تلقین نمیکند. هر کس میتواند به تغییر واقعیّت بپردازد و در آن تصرّف کند و کشف حجم کند.
توقّف فیزیکی از جهان اشیا موجب میشود که ما واقعیّت مفهومی شیئی را عوض کنیم وگرنه مجبور به پذیرش چیزهایی هستیم که در اطراف ما وجود دارد. شعر حجم برای گروه شدن، چهرههای درخشانی را به خود جذب کرده است. شاعر حرفهیی کسیست که در ادارهکردن کلمه مهارت داشته باشد.
امروز باید قبول کنیم که در عادتستیزی مشکل داریم همه شاعران آوانگارد اینگونهاند، ما در عبور میان فاصلههاست که خلق واقعیت میکنیم به نظر میرسد که شاعران ماندگار در ادبیات کسانی هستند که از فرصتها بهترین استفاده را به نفع شعر و به احترام مخاطبان خود دنبال میکنند. بروز و ظهور این نوع شعر، در «شعر دیگر» بیشتر خود را نشان داده است.
یک سال پس از معرفی «شعر دیگر» به جامعهی ادبی ایران (مهر ماه 1347)، اسلامپور به همراه محمود شجاعی (شاعر و نمایشنامهنویس)، بهرام اردبیلی (شاعر)، هوشنگ آزادیور (شاعر و سینماگر)، فیروز ناجی (شاعر) و یدالله رؤیایی (شاعر) بیانیه «شعر حجم» را امضا کرد.
این بیانیه پس از ماهها بحث و گفتگو سرانجام در خانه پرویز اسلامپور تأیید شد. امضای بیانیهی این جریان شعری و چند و چونهای آن مدتها محل بحث و جدل محافل ادبی در ایران بوده است.
برخی «شعر حجم» را جریانی رادیکال و متأثر از (شعر دیگر و موج نو) میدانند که بیژن الهی سرچشمهی اصلی آن بودهاست. حجم سکوی پرتاب است، و ظرفیتِ دور جهانهای ناپیدای شعر. پرش از حجم، روحانیتِ افتادن است؛ و حجم فضای این روحانیت. به مثابه آن نیروی ایمانیست که پرش سفینههای دور پرواز را در ارادهی خداوندی میآورد.
از واقعیت تا مظاهر واقعیت، از شیء تا آثار شیء، فاصلهییست، فاصلههاییست؛ فاصلههایی از واقعیت تا ماوراء آن. از هزار نقطه یک چیز هزار شعاع برمیخیزد، هر شعاع به مظهری در ماوراء آن چیز میرسد، و واقعیت با مظاهر هزارگانهاش با هزار بعد وصل میشود. شاعر حجمگرا، این فاصله را با یک جست طی میکند تند و فوری؛ و بدینگونه، از واقعیت، به سود مظهر آن میگریزد.
هر مظهری را که انتخاب کند، از بُعدی که بین واقعیت و آن مظهر منتخب است با یک جست میپرد، و از هر بُعد که میپرد، از عرض، از طول و از عمق میپرد. پس، از حجم میپرد، پس حجمگرا است؛ و چون پریدن میخواهد، به جستجوی حجم است.
به قول یدالله رؤیایی: «خود رسیدن به تکنیک حجم، ذهن را بلند پرواز میکند.»
شور کشف در شاعران حجمگرا موجب میشود تا صورت پنهان لغت را آشکار کنند و بستری برای خلق رابطه در شعر ایجاد نمایند و مناظر دیگری از شعر حجم را که: رفتار با زبان، تکوین تصویر، فاصلههای ذهنی، زیباشناسی فرم و تکنیک کارکرد کلمه محسوب میشود. برابر مخاطبان این نوع از هنر زبانی قرار دهند. تأثیری که زبان شعر شاعران دیگر بر شعر حجم داشته، خیلی بیشتر از تأثیریست که شعر حجم در ذهن و زبان آنها گذاشته است.
سرعت، ایجاز، بدعتهای زبانی و دیگر عواملی که در شعر حجم و در بیانیه وجود داشت. سکّوی پرتاب برای ورود در قلمرو بیان، تکنیکهای زبانی و تکوین خیال در عبور از ابعاد سهگانه بود. که اثر خود را در شعر شاعران «شعر دیگر» گذاشته است.
نگاه این شاعران به شعر، ایجاز در بیان، سرعت خیال، بدعتهای زبانی، و تصویرهای حجمگونه در شعر بود. و دیگرانی که جذبههای این حرکت نو را در سر داشتند، هرکدام از این چهرهها در شعر جستوجوهای خود را دنبال کردند. تا این حرکت را در شعر معاصر ماندگار کنند. و در تداوم آن نسل دوّم و سوّم شعر حجم در دههی ۶۰ و ۷۰ چهره نشان دادند تا سهم خود را در شگردهای زبانی و کارکرد کلمه در شکلگیری شعر برای ورود به جهان مدرن و آوانگارد ادا کنند.
آنچه، تولّد این ویژگیها را سبب میشود؛ بحران زمان، درک از پدیدههای پیرامون، نامگذاری اشیا و توانایی شاعر در کاربرد زبان جهت برقراری ارتباط محسوب میشود، چراکه زبان یک توان ذاتی و عامل تعیینکننده در شعر حجم است.
انتشار بیانیه حجمگرایی (اسپاسمانتالیسم) به همراه گروهی از شاعران «موج نو و شعر دیگر» و آوانگاردهای متمایل به حجمگرایی به خلق نگرش تازه در شعر با عنوان «شعر حجم» منجر شد، در ۱۳۴۸ (مجله بررسی کتاب، دوره جدید، شهریور ۱۳۵۰، شماره ۴، ویژهنامهی شعر حجم) نگرش حجمگرایی (اسپاسمانتالیسم) با تغذیه و تأثیری که از «پدیدارشناسی» و تفکر هوسرل (ادموند) با خود داشت، توانست در نسلهای بعدی با حس و هیجان بیشتری استقبال شود و بهعنوان بینش تازهیی در شعر معاصر ادامه بگیرد، با کهکشانی از شاعران «شعر دیگر» و حجمگرا در داخل و خارج ایران، که در واقع منظر ایرانیِ فنومنولوژی را در شعر میسازند. به عبارت دیگر «شعر حجم»، چه در تئوری، چه در عمل نوعی فنومنولوژی ایرانیست.
از شعر حجم و شاعران حجم گرا، نگاه منتقدان حرفهای را که در رد یا تأیید این نوع از هنر بیانی مطالبی پراکنده، در مطبوعات داخلی و یا خارجی نوشتهاند نشاندهندهی آن است که راهی به دل ادبیات معاصر باز کرده است. به همین دلیل دیدگاه منتقدان برجسته و شاعران خوب کشور را که در مورد شعر حجم نوشتهاند گردآوری و برابر مخاطبان قرار خواهم داد تا زمینهی تحول ذهنی برای شناخت بیشتر فراهم شود.
جوهر حرکت و سرعت در زبان شعر
اواخر دههی شصت مبانی نظری خودم و دوستانم را برای «دکتر رؤیایی» فرستادم و نوشتم که: شعر حجم را امروز پس از چند سال، نفوذهای پیدا و پنهانی میسازند که در سراسر کشور حضور دارند و از آن به سرعت هوشهای صیقلخورده یاد کردهام. که شعر حجم و شاعران حجم نفوذ خود را در عمق ابعاد سهگانه ادامه میدهند تا به پرتابهای پنهان و پیدا برسند.
ایشان جواب دادند: «من هم معتقدم که شعر حجم را امروز پس از چند سال همین نفوذهای پنهان و پیدا میسازند. وقتی به سرگذشت شعر حجم و جذبههای امروزینش میرسم به این نتیجه میرسم که شعر حجم بهجای اینکه رسم و قاعدهیی را موعظه کند خودش را رسم و قاعده میکند. اینگونه است که متعلّق به کسی یا گروهی نمیماند. چون کسی که آن را کشف میکند از طریق شعرهاست که به این معرفت پنهان میرسد نه از طریق شاعران آن. پس لزومی به ترسیم رسم و قاعده نیست یا تکلیفی بر دوش کسی یا گروهی، شعر حجم راه خود را ادامه میدهد. و آنها که شیفتهی حجمگرایی هستند و عطش کشف این هنر زبانی را دارند جوهر حرکت در خلق و آفرینش شعر را میشناسند. راهی برای ورود به قلمرو آن باز کنند که در شعاع رضایت کسانی باشد که تحوّل خود را در تعالی شعر حجم میبینند. شعر حجم، رسالتی را که در غنیکردن زبان با خود دارد، تا آخر ادامه میدهد.»
تلاش برای خلق تشکلهای ذهنی در شعر
در حلقهی فکری شاعران شعر حجم، شاعران و منتقدانی حضور دارند که معتقدند وابسته به «شعر دیگر» هستند و نه «شعر حجم». کسانی حضور دارند که رؤیایی معتقد است که به کشف شعر آنها رسیده است. شاعرانی که با فرم، ترکیبهای کلامی، تخیل، تصویر و ارکان سازندهی شعر آشنا هستند و شاعر در تلفیق و ترکیب اشیا با قدرت بیشتری داشتههای ذهنی خود را به سمت شعر عرضه میکند و میدانند که حافظهی شاعر در حفظ و تداوم این عوامل در یک مجموعه شعر حتمی و قطعی است.
این دستهبندی از آنجا ناشی میشود که در همان شرایط شاعرانی بودند که به محتوا گرایش بیشتری داشتند تا به فرم و شکل شعر و به اعتقاد برخی منتقدان اگر شاعری نیت آن دارد که بدون در نظر گرفتن فرم در شعر مضمونآفرینی کند بهتر آن است که با نثر آن را بنویسد، زیرا شکل شعر و فرم، محتوا را در خود رشد میدهد.
اگر شاعری بخواهد با انتخاب مضمون، شعری برابر مخاطبان خود قرار دهد یعنی از شکل شعر دور میافتد زیرا بیان مشروح یک مضمون یعنی روایت و توصیف در شعر هرچه مفصلتر و صریحتر بیان شود فرم شعر قربانی مضمون شاعرانه میشود.
تعالی موازی و همترازی فرم و محتوا در یک شعر از نظر برخی منتقدان امکان ندارد و انتخاب یکی از این دو لذت خواننده را از شعر بیشتر میکند. شعر اگر با فرم تکوین پیدا کند مضمون را در درون خود دارد. کیفیت تکوینی شعر با فرم، زمینهی تحول معنا را برای ایجاد محتوا در شعر فراهم میسازد تا شاعر گرفتار تکرار مضمون نشود.
شور و هیجان ناشی از احساس و عاطفه در یک لحظه اشیای موجود را منطبق با موازین شاعرانه گسترش میدهد. حتا واژههایی که در ظاهر هیچگونه قرابتی با هم ندارند. تکنیک شاعرانه کمک میکند تا آنچه در تخیل شاعر و در حافظهی او وجود دارد تناسبی بین آنها ایجاد کند. این تناسب را فرم شعر قدرت میبخشد.
جهانی که در این همنشینی ایجاد میشود. استحکام شعر را بیشتر و دریافت شاعر را از ترکیب کلمات و تعاملی که با خلق تصاویر بین آنها برقرار میشود بهتر عرضه میکند. تکنیک شعر در همین جا قدرت و قوت ذهن شاعر را نشان میدهد. اگر در شعر شاعران کلاسیک خود دقیق شویم میبینیم هر کدام از شاعرانی که در ذهن مخاطب ماندگار شدند تلاش کردند تا در قالبهای متفاوت حرکتی تازه در شعر خود ایجاد کنند.
هر چه تکنیک بیان قویتر باشد مضمون حاصل از آن مانور بیشتری در ذهن شاعر و در زبان شاعر دارد. القای حروف نحوهی ترکیب کلمات و خلق تصاویر و شکلگیری همهی عوامل برای بروز و ظهور یک قطعه شعر زمینهی بارزتری از مضمون شاعرانه را برابر خوانندهی شعر مینشاند.
برخی تصور میکنند که وزن و قافیه، کوتاهی و بلندی مصراع تأثیر بهسزابی در ساخت شعر دارند. تصور میکنم اینگونه نباشد مگر نیت آن در ذهن شاعر باشد که یکی از قالبهای شعر سنتی را عرضه کند که اساس آن را وزن و قافیه میسازد.
برای گرفتار نشدن در دام تکرار نیازمند ایجاد فرم در شعر هستیم. شما به مضمون واحد عشق، مرگ و زندگی دقت کنید. هرکدام که از انسجام کلی برخوردار نیستند و به دور از عوامل زمان و مکان، سرعت و حرکت، تصویر و عاطفه که ترکیب سازندهی یک قطعه شعر هستند اگر در کار شاعری دیده نشود برد معنایی کمتری دارد نسبت به شعری که این عناصر را در خود دارند.
در کار شاعران شعر دیگر و شاعران حجم به وضوح خلق فضاهای مختلف و تغییر زاویهی دید در ارکان شکلدهندهی شعر به شدت دیده میشود. حتا در کاربرد نحو زبان و تجمع تصویرها به دنبال کشف نگفتهها در شعر جستوجوی خود را آغاز میکنند. تا در فاصلهی زمانی و مکانی به شعر قویتری دست پیدا کنند.
در حالتهای مختلف شاعر به این درک میرسد که هر چیزی موجب درهمریزی تناسبها در خیال و تفکر شاعر میشود و احساس و عواطف او را درگیر امور ناممکن میکند.
معماری واحدهای حجمگونهی زبان
پرشهای ذهنی، خلق تصویرهای سهبعدی، ایجاز در بیان و معماری واحدهای حجمگونهی زبان، از ویژگیهای شعر حجم و آوانگارد محسوب میشود. تأکیدی که شاعر به نقش واژگان در شعر دارد تلاش او را برای ارائهی یک زبان آهنگین مضاعف میکند تا از همهی ظرفیتهای کلامی به نفع شعر بهره بگیرد.
هر عامل دیگری میتواند در ذهن شاعر خلق حادثه کند و اتفاق همزمان صورت بگیرد. در این حالت شاعر نگاه تند و فوری به آن بیندازد، از بارش تند باران. تا افتادن بچهیی از پلکان، عبور این اتفاقها در ذهن شاعر و در ضمیر او شکل میگیرد. و طبیعت شاعر را برای ثبت لحظهها آماده میکند.
حضور ناگهانی تصویر در شعر انفجاری در سرشت شاعر ایجاد میکند که قدرت آن گسترهی خیال را شقه کرده و تفکر شاعر را در محاصرهی حیرت قرار میدهد. نیمهی دوم دههی چهل شروع یک حرکت جدید در تفکر شاعران بود که در دو مجموعهی «شعر دیگر» حضور خود را اعلام کرد. زمینهای که منجر به ایجاد سبک جدید در شعر معاصر ایران با نام «شعر حجم» شد
کتابهای چاپ شده و شعرهای منتشر شده از شاعران شعر دیگر و شعر حجم نشاندهندهی آن است که زمینهی نوعی از شعر متفاوت بعد از نیما عرضه شده است که دارای استحکام زبانیست و هرکدام از این شاعران بیان متفاوتی در زبان دارند که شعر یکی را با دیگری بسیار متفاوت نشان میدهد!
موسیقیی کلام و بُرد نیرومند استعاره، مجاز و ایهام تناسب ریشه در اصالت زبانی این گروه از شاعران دارد. فرایند ذهنی و عینی در جهان اطراف شاعران با تصویر تکوین پیدا میکند و در انتقال معنا نقش اساسی دارد. درک این همه تقارب و تضارب میان دو واقعیت از دو جای متفاوت را تصویر واقعی و گاه ورای واقعیت در ذهن و زبان شاعران این نوع از هنر زبانی رقم میزند.
شناخت طبیعت کلمه زمینهی بروز خلاقیتهای شاعرانه را برای سرودن یک قطعه شعر فراهم میکند. آنچه موجب میشود تا شاعر به راز و رمز اشیا که به وسیلهی کلمه نامگذاری میشود دست پیدا کند درک درست کارکردهای کلامی در سرشت شاعران است.
تحول بیرونی که از راه تجربه در طبیعت اشیا برای شاعر ایجاد میشود موجب میگردد تا به تحول درونیی «سهم پنهان زندگی» برسد. و زمینهی چیرگی تفکر را فراهم نماید تا مجذوب شود و بتواند جذب کند. آنگاه خیال را چون پرندهیی در آسمان شعر رها کند تا به شکار هر آنچه برابر چشم قرار دارد یا با تفکر نیرومند خود امور نامرئی را که در گسترهی پهناور خیال دور میزند به نفع شعر مصادره کند.
اجرای خوب یک شعر در کارکرد تکنیکی کلمه نشان داده میشود و با فرم نمود و بود خود را بروز میدهد در این حالت بازیهای زبانی برای خلق محتوا شاعر را از کشف و شهود دور میکند و تأثیری روی ذهن مخاطب حرفهیی شعر ندارد. به همین دلیل است که تکرار در ذهن و زبان شاعران شعر دیگر و شعر حجم دیده نمیشود و از بازیهای زبانی دور ماندند چرا که زبان را عامل تحول و تعیینکننده برای شعر به حساب میآورند.
در اجرای مضمونهای عاشقانه و عارفانه در برخی از شاعران این گروه نیز بر اساس بنیادهای زیباشناسانه و درک شاعر از طبیعت زبان که میتواند همه جنبهها و عبارتها و حتا شطح عارفانه را در درون خود جای دهد به صورت تصویرهای واقعی و گاه فرای واقعیتهای موجود بیان کند.
معناي آشکار و نهان گاهي در پشت يك تصوير نهفته است كه درتلمیح، نماد و گاه اسطوره حضور خود را بيشتر نشان میدهد. نمودار مادي واقعيتها در ادبیات داستانی از راه تجزيه به عناصر كوچكتر در شعر راه پیدا میکند. تغيير در شمار عناصر كلامي موجب تغيير در محتواي شعر میشود که زمینهی درک آن را برای مخاطب اندکی آسانتر نشان میدهد.
اين ضرورت را فضا سازي در شعر قوت و قدرت میبخشد تا زمينهی بروز خلاقيتها فراهم شود. تكوين فرم نيز شعر را در برابر واقعيتهای موجود در مكان جديدتري مستقر میسازد. و راه را براي درك درست از کارکرد کلمه در شعر باز میگذارد.
اسکلههای تأنی برای پرتاب ذهن
همیشه زبانی برای حرف ناگفته در دهان شاعر میماند. چیزهای که گفته نمیشوند دیده نمیشوند. اما صدای آن از این سو تا آن سوی هستی در گوش مخاطب شعر طنین میاندازد. صدای جهانی که زبان نگفتن دارد با معنای بسیار از دل تصویرهای نامرئی و نادیده خیز برمیدارد تا اعلام حضور کند!
در جهان اشیا و چیزها سیستم نمادین وجود دارد که رابطهی مستقیم با ذهن شاعر و جهان پدیدهها دارد. معنای تمام ملکوت را در چشمها میریزد. گریز رندانهی شاعر از سطح و افتادن در عمق متن نیازمند تصویرهای ماورایی است، شاعر در این شرایط از سطح اشیا اسکلههای تأنی برای پرتاب ذهن میسازد!
ودر برخوردهای تند و صریح تصویری ناممکن از احجام ذهنی بر جای میگذارد، برای خلق موقعیتهای تازه که ریشه در نامرئی دارد. اینجا در تصادم اشیا کشف جادوی زبان در دهان شاعر اتفاق میشود و خلق حادثه میکند.
شاعرانی که به اعماق کلام راه پیدا کردند ذهن خود را میان لایههای تو در توی شعر پراکنده میکنند تا معنای نهان آشکار شود. در کلمههایی که شکار شاعر میشود تا با کشف آن جهان تازهیی به واقعیت اشیا در موقعیتهای متفاوت اضافه شود.
هستی انسان شاعر در گرو معرفتیست که فلسفهی نگاه او را در بالاترین شکل ممکن نشان دهد تا در شعر او ظهور کند. واقعیتی که شاعران حرفهیی قادر به حلق موقعیتهای جدید در عرصهی کلام هستند.
پرداختن به درون متن که روان شاعر در آن مستتر است، بیان و درک احوال شاعر، فراز و فرودهای زندگی، از ملاکهای ظاهری شعرمحسوب میشود و در دل شعر راه باز میکند تا رازهای خود را بی روایت و توصیف آنچه در اطراف او میگذرد بیان کند.
هماهنگی و تناسب واژگان. جستجوی شاعر را در رسیدن به معانی دلخواه سرعت میبخشد. خلق حادثه در شعر و هماهنگي بين جهان بيرون و درون و رسيدن به فضاي سومي كه در تكوين شعر نقش اساسي دارد.
وقتی شعر از توسّع کلمات و زبان ساخته میشود، شاعر نیز جستجوهای خود را روی عوامل ناهمگون زبان تمرکز میبخشد تا به معرفت پارادوکسهای متغیر برسد و جهتهای همسو که به سمت وحدت سیر میکند، ملاک تعین شاعر واقع شود.
عوامل دیداری سمت مشاهده را با نگاه شاعر پیوند میزند تا شکل ساختاری عبارتها با یکدیگر مألوف شوند، انس و الفتی که در هم تنیده میشوند تا حجمی معادل فضا بسازند. آزاد و رها تا در تعلق تفکری نباشد. توصیف نشود و ارجاعناپذیر باشد تا شاعر مغلوب شرایط نشود و رفتاری تازه به شعر ببخشد.
سرعت و حرکت در زبان شعر
كسب تجربه از زمان، آن هم در زمان حال موجب تحول در خلق يك قطعه شعر میشود كه زمينه تحول معنا را در ساختمان شعر ايجاد میكند. کار ذهن در خلق تصویر، کشف حرکت است و رسیدن به بُعد سوم حرف در تصویر و خلق موقعیت در یک حجم فضایی، برای گریز از توقف و تحریک تفکر هنگام عبور از سطح و رسیدن به عمق تصویرهایی که در تصادم دو پدیده به وجود میآید تا شور کشف و دریافت را در شاعر و مخاطب شعر مضاعف کند.
زبان شعر در يك ساخت هدفمند با فضاي عاشقانه و اجتماعي كه حُسن همجواري با طبيعت را در خود داشته باشد استقلال زبان را به سمت استحكام در بيان سوق میدهد.
شعرهايی با فضاي مصور و منسجم در مسير زبان حركت و سرعت خود را نشان میدهد و در آستانهی آفرينش نوسان ذهني در كار ديده نمیشود و داراي استقلال زباني هستند.
دريافت مفاهيم انتزاعي در ميان تصاوير عيني فضاي فكري شاعر را با ابعاد ديگر عوامل دخيل در شعر پيوند میزند تا امكانات زبان در افق ذهني او تلنگري براي بيداري در تحول زباني گردد. در اين مرحله مرز و مانع از متن برداشته، و راه به سمت توسّع زباني باز میشود.
آنچه شاعر را حول محور طبيعت برانگيخته میكند تلاشي براي كسب رنگ، نور و صداي موجود در پيرامون اوست. شاعر در اين مرحله خطر كردن را تجربه میكند تا به درك واقعيت موجود جهت هماهنگي بين فرم و مضمون حاصل از آن گام بردارد.
شاعر در سير منطقي و پيوستهی اين حركت و در گذر از تخيل و احساس نفس تازه میكند تا از اصل خود و از علت غایي دور نماند و براي رسيدن به تمام خواستههای ذهني، تفكر خود را براي كسب زيبايي، حقيقت، عشق در طبيعت سرعت و حركت ببخشد.
تجلي شعر در سرشت شاعر است. و در كلام او جاري میشود و در عبور از عوامل ساختاري و سازندهی شعر با تأمل وارد مرحله جديدتري از بيان میشود كه به يك قطعه شعر جان میبخشد.
هنر كلامي در جهان ذهنی شاعر
هر شاعري با دو جهان دروني و بيروني خود در رابطه است. تصويرهای بصري از طريق تجربههای بيروني شاعر به جهان ذهني او راه پيدا میكند. وقتی درونی شود مفاهيمي تازه در اين دريافتها نصيب شاعر میشود. این از ويژگيهای هنر زبانيست كه پيوندي بين جهان بيروني و دروني شاعر بر قرار میكند.
در شرايط زماني و مكاني نوع دريافتهای شاعر متفاوت است. تصرفي كه شاعردر پديدههای پيراموني خود میكند گاهي نوع بيان را تغيير میدهد. عواملي كه در فرايند تغيير دخالت دارند. و آن روحيهی شاعر و دريافتي كه از جهان اشيا دارد.
روابط اجزای درونی شعر را دخالت ذهن حفظ میکند. استقرار اشیا در روابط بیرونی موجب میشود که تعاملی بین آنها ایجاد گردد. شاعری که با مکانیزم ذهنی آشناست عرصه را برای بازآفرینی تصویرها و خلق فضاها بهویژه معماری کلام در ساختمان قطعه و ترکیبهای خیالانگیز آماده میسازد.
شاعرانی که عواطف و احساسات خود را ابزاری برای بیان قلمداد میکنند فقط ذهن خوانندگان شعر را برای دریافت تصویرهای بصری و تجسمی به همدلی و همزبانی فرا میخوانند.
قدرت شاعر از همین نقطه آغاز میشود یعنی حضور هویت خود در زبان شعر و خلق اتفاق در موقعیتهای متفاوت جهت ابراز بیان، تا سهمی از تفکر خواننده را از آن خود کند.
منصور خورشیدی
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.