سیگار و سیاست

سارا میلاو

کیانوش امیری

نویسنده در این اثر روایتی خواندنی از حضور پررنگ صنعت دخانیات در سیاست آمریکا، حضور فراگیر محصولات دخانی و تأثیر این صنعت بر شعور سیاسی و اجتماعی مردم ارائه می کند. او می کوشد با استناد به مدارک موجود نشان دهد صنعت دخانیات برخلاف تصور معمول بی رقیب و دور از کشاکشها و تحديدها نبوده است و این یکی از مضمونهای اصلی کتاب سیگار و سیاست است که آن را اثری مهم و خواندنی می کند.

150,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

سارا میلاو, کیانوش امیری

نوع جلد

سخت

نوبت چاپ

اول

شابک

5_152_267_622_ 978

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

463

موضوع

تاریخ سیاسی, تاریخ سیگار

سال چاپ

1400

کتاب “سیگار و سیاست” نوشتۀ سارا میلاو ترجمۀ کیانوش امیری

گزیده ای از متن کتاب:

 

مقدمه

در سال 1964، صبح یکی از شنبه‌ها‌ی سرد ژانویه‌، مصاحبه‌ای مطبوعاتی توجه جهانیان را به خود جلب کرد. پیش از انتشار گزارش مدیرکل بهداشت آمریکا دربارۀ تأثیر مصرف دخانیات بر سلامت، در حرکتی که خاطر برخی روزنامه‌نگاران حاضر را مکدر کرد، علامت «سیگار نکشید» را شبانه و با عجله بر دیوارهای سالن کنفرانس چسبانده بودند. درهای سالن قفل بود و نگهبانان با لباس متحدالشکل محل ورود به دیگر قسمت‌های ساختمان را سد کرده بودند.(1) داخل سالن، لوتر تری[1]، گزینۀ جان اف کندی[2] برای مدیرکلی بهداشت که فعلاً در خدمت لیندون جانسون[3] بود، و دیگر اعضای کمیتۀ تدوین گزارش، به پرسش‌های صدها خبرنگار که تازه گزارش را دریافت کرده بودند، پاسخ می‌دادند. جمع‌بندی گزارش تقریباً چهارصدصفحه‌ای آن بود که سیگار کُشنده است و سیگاری‌ها براثر سرطان ریه، برونشیت، آمفیزم[4] و بیماری عروق کرونری می‌میرند. دو نفر از اعضای کمیتۀ تدوین گزارش، پس از بررسی شواهد گردآوری‌شده دربارۀ رابطۀ سیگار و بیماری، سیگار را ترک کرده بودند. تِری خود نیز دیگر سیگار نمی‌کشید و تفننی گاهی سراغ سیگار برگ یا پیپ می‌رفت. برخی خبرنگاران نگرانی خود از این یافته‌های دولت را ‌با بروز حس شرمساری از سیگار کشیدن در سالن‌ ابراز کردند.

هدف از ادا‌و‌اصول‌های همراه با انتشار گزارش ، مثل حبس کردن داخل سالن و مصاحبۀ مطبوعاتی صبح شنبه‌، به حداقل رساندن اثرگذاری گزارش یادشده بر بازار بورس بود. کمیتۀ تدوین نگران نبود. کالج سلطنتی پزشکان نیز دو سال قبل گزارش مشابهی منتشر کرده بود.(2) در آستانۀ انتشار گزارش، تحلیلگران بازار بورس توصیه می‌کردند سرمایه‌گذاران سهام شرکت‌های دخانی را بخرند، چراکه انتشار خبر مذکور قیمت‌ها را تکان می‌داد و در آینده بالاتر هم می‌رفت. توصیۀ تحلیلگران منطقی بود.(3) در ماه‌های پس از انتشار گزارش در آمریکا فروش سهام 20 درصد افت کرد و فقط در سال 1965 رشد قابل‌توجهی داشت؛ یعنی وقتی شرکت‌ها بیشترین درآمد تا آن زمان را کسب کردند.(4) سیاسی‌ها، کارشناسان و مردم عادی آمریکا هر روز بیشتر و بیشتر به این نکته پی می‌بردند که سیگار کشنده است؛ بااین‌حال 42 درصد آمریکایی‌ها همچنان سیگاری بودند.(5) سیگاری‌ها همه‌جا سیگار می‌کشیدند، سرِ کار یا موقع تفریح: داخل ادارات، اماکن دولتی، خرده‌فروشی‌ها، اماکن ورزشی و حتی بیمارستان‌ها سیگار کشیدن آزاد بود.(6) برخی دبیرستان‌ها حتی به دانش‌آموزان اجازه می‌دادند در محوطۀ مدرسه سیگار بکشند. اما روشنگری صرف به تغییر چشمگیر در رفتار منجر نمی‌شود؛ باید مردم را مجبور به تغییر کرد.

دخانیات در طول قرن بیستم میلادی نقشی محوری در نهادهای سیاسی آمریکا داشت. دولت آمریکا همۀ مردم داخل و خارج از این کشور را به سیگار کشیدن تشویق می‌کرد. و به مدت چهار دهه پس از آنکه مدیرکل بهداشت آمریکا خطرآفرین بودن سیگار را اعلام کرده بود، دولت همچنان به تولیدات دخانی یارانه می‌داد. در میانۀ این قرن، شرکت‌های بزرگ سیگارسازی در زمرۀ بانفوذترین شرکت‌های آمریکایی بودند، اما امتیاز سیاسی توتون بیشتر به اقدامات روزانۀ دولت آمریکا مرتبط بود تا به دسیسه‌چینی‌های صنایع. برای درک اهمیت این محصول برای دولت آمریکا، کافی است به سالن بزرگ موسوم به «سالن ستون» در ساختمان کاخ کنگرۀ آمریکا نگاهی بیندازید. روی ستون‌های با معماری کورنتینی برگ‌های توتون گذاشته بودند.

بااین‌حال، در میانۀ دهۀ 1970، سیگار کشیدن آمریکایی‌ها کمتر شد. حدود سال 1974، درصد افراد بزرگسال سیگاری به 37 درصد کاهش یافت، و این روند کاهشی پیوسته تا به امروز ادامه یافته ‌است.(7) ‌تحول در درک آمریکایی‌ها و تقاضای تخصیص فضای عمومی این تغییر رفتاری را شتاب داد. از میانۀ دهۀ 1970، هر روز تعداد آمریکایی‌هایی که سیگار را کنار می‌گذاشتند بیشتر می‌شد. گروهی از کنشگران غیرسیگاری با الگوگیری از جنبش‌های حقوق مدنی و زیست‌محیطی، علاقه به سیگار در بین عموم را خاموش کردند و بدین ترتیب موفق شدند از سیگار کشیدن چهره‌ای ناموجه در سطح اجتماع ارائه دهند. کنشگرانی از طبقۀ مردم عادی موفق شدند محدودیت‌های موردنظرشان در برخی اماکن عمومی را قانونی کنند.

غیرسیگاری‌ها که زمانی به گفتۀ جِسی استاینفلد[5]، مدیرکل بهداشت ریچارد نیکسون، اکثریت ساکت بودند، لب به سخن گشودند. آنان نه‌تنها در کنگره به موفقیت دست یافتند (کنگره‌ای ‌که به گفتۀ خبرنگاری به نام الیزابت درو[6] بهترین «فیلتر» تا آن زمان بود)، بلکه کارفرمایان را به اعمال بخشنامه‌های داخلی و مقررات داوطلبانه قانع کردند.(8) قدرت لابی دخانیات در کنگرۀ آمریکا کنشگران حقوق غیرسیگاری‌ها را بر آن داشت تا درصدد یافتن راهکارهای نظارتی در سطوح پایین‌تر دولت باشند که صنعت دخانیات در آن قدرت کمتری دارد.(9) از اوایل دهۀ 1970، شوراهای شهر در سراسر کشور گذراندن مصوباتی برای وضع مقررات مصرف دخانیات در اماکن عمومی را شروع کردند. هم‌زمان، گروهی از وکلا در واشینگتن علیه نهادهای نظارتی دست به دادخواهی زدند و متذکر شدند تعمیم حیطۀ اختیارات نهادهای اداری احتمال نتیجه‌بخشی تلاش‌هایشان را بیشتر می‌کند.(10) حوالی سال 1974، هیئت هوانوردی غیرنظامی و کمیسیون بارزگانی بین‌ایالتی، با اعمال قوانینی، مصرف دخانیات را در اتوبوس‌های بین‌ایالتی و پروازها ممنوع کردند. داستان سیگار داستان ساختار پیچیدۀ دولت و اهرم‌های قدرتی است که اصناف تجاری، زارعان و کنشگران با درجات مختلف از آن بهره‌مند ‌بودند.

سیگار، شهروندی و کشور

تغییر جایگاه دخانیات از دل حیات سیاسی آمریکا به پیرامون آن دو مفهوم متضاد از حاکمیت را طی قرن بیستم تداعی می‌کند: یک مفهوم به امتیازات و حقوق اقتصادی تولیدکنندگان مربوط بود، و دیگری به هزینه‌های اجتماعی سنگین تولیدگرایی.(11) دولت فدرال قسمت عمدۀ قرن بیستم را صرف تقویت اقتصاد دخانیات‌محور کرد: سهمیۀ سیگار برای سربازان در زمان جنگ از آن چهرۀ محبوبی ساخت، برنامه‌های صادرات مازاد تولید دخانیات درآمد زارعان و همچنین مصرف جهانی سیگار را بالا برد و نظام سخاوتمندانۀ تثبیت قیمت توتون، اقتصاد کشاورزی مناطق جنوب‌شرق را تا سال 2004، و مدت‌ها بعد از اعلام مرگبار بودن سیگار از سوی مدیرکل بهداشت آمریکا، به ثبات رساند.

اقتصاد سیاسی تولید و مصرف دخانیات در چشم‌انداز مدیریت عرضه به سبک دورۀ «نیو دیل» ریشه دارد[7] که شروع قانون‌گذاری وسیع در بخش کشاورزی بود. و هیچ محصولی به اندازۀ توتون مشمول مقررات نبود.(12) دولت فدرال در پاسخ به خواسته‌های توتون‌کاران خاص و نهادهای ذی‌نفعشان، یک برنامۀ سختگیرانۀ نظارت بر تولید اعمال کرد که به موجب آن بخش‌های مربوط به کشت توتون مشمول مقررات سختی می‌شد.(13) طرح تثبیت قیمت توتون از دیگر اقدامات حوزۀ کشاورزی دورۀ اصلاحات روزولت دوام بیشتری داشت.(14) این واقعیت چارچوب‌های مربوط به تاریخ سیاسی را که بر افول اصلاحات روزولت در خلال خفقان دهۀ 1980 تأکید دارند به چالش می‌کشد.(15) قدرت ماندگاری طرح دخانیات اساساً در این واقعیت نهفته است که عملیات مرتبط با آن از دید عموم پنهان مانده و مسئولان قدیمی و باسابقه‌ای اداره‌شان می‌کردند که اقتصاد دخانیات‌محور را هم‌زمان در بخش دولتی و بخش خصوصی پیش می‌بردند.(16)

«انجمن‌گرایی»[8] لفظی است که اندیشمندان در توصیف دستیابی به اهداف سیاسی دولتی از طریق ابزارهای بخش خصوصی به کار می‌برند.(17) از زمان آغاز تلاش‌های ناکام تولیدکنندگان توتون برای ایجاد شرکت‌های تعاونی در دهۀ 1920 تا کمک تولیدکنندگان سیگار به توتون‌کاران در دهۀ 1990، اقتصاد دخانیات‌محور در دست گروه‌های ذی‌نفوذ و صاحبان قدرت مطلق و تصمیم‌گیری بوده است. رشد جهانی تولید دخانیات پس از‌ جنگ جهانی دوم این موضوع را روشن می‌کند. گروهی از توتون‌کاران بانفوذ در مواجهه با مازاد تولید پس از‌ جنگ و ظهور فرصتی بی‌نظیر برای گسترش بازار محصولشان موفق شدند مصوبه‌ای ویژه را به تصویب شورای قانون‌گذاری عمومی کارولینای شمالی برسانند. مصوبۀ یادشده مبتنی بر تأسیس نهادی خصوصی برای توسعۀ صادرات تحت عنوان «همکارْ توتون» بود. مأموریت این نهاد تازه‌تأسیس تبلیغ فروش توتون تولید آمریکا در سراسر جهان بود. همکارْ توتون هزینه‌های خود را با وضع مالیات برای توتون‌کاران تأمین می‌کرد که در نتیجۀ آن، بخش‌های دولتی و خصوصی در هم آمیخت‌اند. طی نیمۀ دوم قرن بیستم، همکارْ توتون برای حفظ یکپارچگی طرح تثبیت قیمت توتون، به‌جای افزایش هزینه‌های مؤدیان در داخل، به سراغ تأمین موجودی مازاد توتون در خارج رفت. بدین ترتیب، همکارْ توتون و صدها هزار توتون‌کار که هزینۀ آن را تأمین می‌کردند، به شیوع امراض مربوط به سیگار در سراسر جهان دامن زدند.(18) نقش سازمان‌هایی همچون همکارْ توتون در تاریخ سیگار به میزان زیادی تحت‌الشعاع این واقعیت قرار گرفته که دولت انجمنی در سایه است و چهرۀ عمومی آن زیر سایۀ وسیع حمایت بخش خصوصی پنهان است.(19)

نهادهای انجمن‌گرایی توتون در دهه‌های 1960 و 1970 هدف هجمۀ بی‌امان جنبش مصالح عمومی قرار گرفتند. کنشگران طبقات فرودست، به رهبری زنان، و وکلای مستقر در واشینگتن، غیرسیگاری‌ها را چون طبقۀ سیاسی محقی مطرح کردند. از نگاه این کنشگران، حقوق افراد ابزاری بدیع بود که پس از انقلاب‌های مطالبه‌گرایانۀ دهۀ 1960، بار اخلاقی نیز یافته بود.(20) این کنشگران بر این باور بودند که حقوق غیرسیگاری‌ها مشتمل بر انتقاد از انتشار دود در فضاهای عمومی و همچنین اتاق‌های پردودی بود که به توتون قدرت سیاسی می‌بخشید. در همین راستا بود که سیاست‌دانی همچون آیرا کاتزنلسون[9]، نام ماندگار «قفس جنوبی» را طرح کرد که به سیاست‌گذاری براساس اختیارات ویژه‌ای اشاره داشت که دموکرات‌های ایالات جنوب از آن بهره‌مند بودند و همه نژادپرستانه و تبعیض‌آمیز بود.(21) از نظر کنشگران غیرسیگاری، کنار زدن دخانیات از عرصۀ سیاست جزء جدانشدنی مبارزات آنان برای کسب سهم بیشتر در سیاست بود.

زبان حق‌جویان با نقادی‌های نوظهور مصالح عمومی برآمده از جنبش‌های حفظ محیط‌زیست و مصرف‌کنندگان در دهه‌های 1960 و 1970 هماهنگ بود. اصلاحگران مصالح عمومی در توانایی دولت برای فراتر رفتن از منافع اقتصادی کسب‌وکار تردید داشتند. آنان می‌کوشیدند به آنچه تحت عنوان بنگاه‌محوری شناخته می‌شد ساختاری دموکرات بدهند، و این کار را با پافشاری بر دادن فرصت‌های بیشتر به شهروندان با هدف مشارکت در ادارۀ امور پیش بردند:(22) مثلاً با اعمال نظارت، با تبلیغ مفهومی فراگیرتر از جایگاه دستگاه قضا و با دادخواهی.(23) مقررات جدید اجتماعی دهۀ 1970 که به شکل‌گیری «سازمان حفاظت محیط‌زیست»، «کمیسیون ایمنی محصولات مصرف‌کننده» و «ادارۀ ایمنی و بهداشت حرفه‌ای» منجر شد، بیان‌گر درک هوشمندانه از مخاطرات نامشهود و پنهان یک جامعۀ مدرن بود؛ نوعی حساسیت پیشگیرانه که خصوصاً در جنبش‌های زیست‌محیطی رایج است.(24)

جنبش حقوق غیرسیگاری‌ها نیز همانند جنبش‌های یادشده توجهات را نه‌تنها به جنبه‌های ظاهری زندگی مدرن آمریکایی (آلودگی، مسمومیت صنعتی، سرطان ریه و بیماری قلبی) که به ساختارهای متصلّب تصمیم‌گیری معطوف کرد که اقلیت بابرنامه را بر اکثریت بی‌برنامه مرحج می‌دانست. این جنبش می‌خواست حقوق غیرسیگاری‌ها را در قالب مبارزه‌ای گسترده‌تر سازمان دهد تا فرایندهای سیاسی را فراگیرتر کند. ازاین‌رو، تاریخ سیاسی سیگار مؤکدِ ارتباطات بین سیاست اجتماع و اجتماع سیاسی است.

[1]. Luther Terry

[2]. John F. Kennedy

[3]. Lyndon B. Johnson

[4]. نابودی پارانشیم ریوی.

[5]. Jesse Steinfeld

[6]. Elizabeth Drew

[7]. (به انگلیسی: New Deal) به برنامۀ اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت، رئیس‌جمهور آمریکا، بعد از بروز رکود بزرگ در این کشور در سال ۱۹۲۹ اطلاق می‌شود (در این متن، از این پس برای ترجمۀ نیو دیل از عبارت اصلاحات روزولت استفاده می‌شود).

[8]. Associationalism

[9]. Ira Katznelson

موسسه انتشارات نگاه

کتاب “سیگار و سیاست” نوشتۀ سارا میلاو ترجمۀ کیانوش امیری

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “سیگار و سیاست”