کتاب «روانشناسی اندوه» نوشتۀ ریچارد گروس ترجمۀ رضا ستوده
گزیدهای از کتن تاب
وقتی برای عزیزی غصه میخوریم، از نظر عاطفی چه اتفاقی میافتد؟ آیا شیوۀ درستی برای غصه خوردن وجود دارد؟ اندوه بر نحوۀ نگرش ما نسبت به خودمان چه تأثیری میگذارد؟
روانشناسی اندوه برداشتی انسانی و هوشمندانه است که بر طیف وسیعی از واکنشهای ما در برابر از دست دادن عزیزانمان تأکید میکند و توضیح میدهد که روانشناسان برای تشریح این تجربه چه تلاشهایی کردهاند؛ کتاب از روانکاوی پیشرو فروید و عقایدی بیاعتبار که میگویند ما باید از «مراحل» اندوه عبور کنیم، گرفته تا آن هنجارهای اجتماعی و فرهنگی که درک ما را از روند داغداری شکل داده یا محدودش کردهاند، همه را بهدقت بررسی میکند. همچنین نگاهی میاندازد به زبانی که ما برای توصیف اندوه بهکار میبریم.
همه در مقطعی از زندگی، داغدیدگی را تجربه میکنند. روانشناسی اندوه به خوانندگان کمک خواهد کرد تا هم احساسات خود را درک کنند و هم احساس اندوهِ حاصل از داغدیدگی دیگران را.
ریچارد گروس کارمند مرکز مراقبتهای داغدیدگی کروز است. این مرکز بزرگترین سازمان ارائهکنندۀ خدمات حمایتی به سوگواران بریتانیا است و گروس نیز بیش از سی سال است که در حوزۀ روانشناسی قلم میزند.
1
ضایعه، داغدیدگی و اندوه؛
مفهوم آنها چیست؟
درآمد
وقتی دورۀ مقدماتی آموزشم را برای مرکز مراقبتهای داغدیدگی کروز[1] میگذراندم، برای اولینبار به فکر نوشتن کتابی دربارۀ اندوه[2] افتادم. دورۀ مذکور دورهای پژوهشی است دربارۀ طبیعت اندوه، نحوۀ تجربه و اشکال گوناگون آن و اینکه چه باورها و رویکردهایی دربارۀ اندوهِ «سالم» و «طبیعی» وجود دارد. در این دورهها رویکردهای فرهنگی و اجتماعی مربوط به مرگ و اندوه بررسی میشود و نیز مهمترین نظریههای مربوط به اندوه که درصدد ارائۀ شرح و توضیحی دربارۀ این مسئلهاند که اصلاً چرا و به چه دلیل دچار اندوه میشویم؟
تعمیمدهی یکی از محدودیتهای مهم نظریهها است؛ یعنی این نظریهها قصد دارند برای تکتک افراد بهطور مساوی اِعمال شوند. ولی زمانیکه با مردم داغدیده کار میکردم، خیلی زود برایم روشن شد که اندوه هر فرد مختص خود اوست. تعمیمدهی شاید بتواند چارچوبی تدارک ببیند، ولی آدمهای واقعی چندان هم مرتب و منظم در جعبهها و مدلهای نظری جای نمیگیرند.
با توجه به تجربۀ شخصیام دربارۀ «از دست دادنِ» عزیزی که به من نزدیک بود، میتوانم بگویم وجه یگانۀ اندوه هر شخص این است که هرگز نخواهیم دانست مرگ دیگری چه تأثیری بر زندگی ما میگذارد، مگر اینکه واقعاً اتفاق بیفتد! نظریههای «معین» واکنش احتمالی ما را پیشبینی میکنند، اما غالباً واکنش واقعی ما با واکنشی که نظریهها پیشبینی میکنند، یک دنیا فاصله دارد. احتمالاً تازه پس از مرگ عزیزی قدر واقعی رابطۀ خود با آن مرد یا زن را خواهیم دانست. شاید بیشتر برای رابطهای دچار اندوه شویم که «فکر میکنیم» داشتهایم یا «آرزو میکنیم» ای کاش میداشتیم، تا رابطهای که در واقعیت داشتهایم. بنابراین اندوه میتواند به اندازۀ روابط پیچیده باشد.
در این فصل و شش فصل بعدی تلاش خواهم کرد هم تجربیات شخصی و هم وجوه نظری اندوه را در بوتۀ آزمایش بگذارم. هرکدام از جهتی ارزشمندند، ولی من فکر میکنم قبل از خواندن باید این اصل راهنما را بپذیرید که برای عزاداری فقط یک راه «صحیح» وجود ندارد و این یعنی اینکه نمیتوانیم برای اندوه بازۀ زمانی تعیین کنیم: گاهی اندوه ممکن است یک عمر طول بکشد. چون گاهی اوقات همچنان به دوست داشتن شخص ازدسترفته ادامه میدهیم. مشهور است مرگ و مالیات تنها امور محتوم زندگیاند، اما میتوانیم اندوه را نیز به این فهرست اضافه کنیم. نقطۀ اتصال مرگ و اندوه، عشق است (بعضی وقتها هم دلبستگی[3]): ما برای کسانی اندوهگین هستیم که زمانی دوستشان داشتهایم و حالا درگذشتهاند.
«از ضایعۀ پیشآمده متأسفم»
در کشورهای غربی (مخصوصاً ایالات متحدۀ آمریکا و بریتانیا) جملۀ «از ضایعۀ [فقدان] پیشآمده متأسفم»[4] به نوعی تسلیت گفتنِ آشنا و تقریباً کلیشهای بدل شده است. این جمله پس از مرگ شخصی بیان میشود که نزد مخاطب ما جایگاه مهمی داشته است. اگر سعی کنیم جملۀ فوق را «وارسی» کنیم، مُشتی کلمات __ فرضیات __ کلیدی را تشخیص خواهیم داد که در سراسر طول این کتاب تکرار خواهند شد. (شاید دوست داشته باشید خودتان هم این کار را انجام دهید.)
من متوجه میشوم که X درگذشته است و میدانم که وی نقش مهمی در زندگی شما داشته است. داغدیدگی احتمالاً دشوارترین تجربهای است که هریک از ما در زندگی ناچاریم تجربه کنیم و شما ناگزیر وارد روند عزاداری برای خاطر X خواهید شد. دشوار خواهد بود؛ اما جزئی جدانشدنی از تلاش شما برای کنار آمدن با مرگ X است تا بتوانید به زندگی خود ادامه دهید.
این «وارسی» پرده از چهچیزی برداشته است؟ داغدیدگی به فقدان [ضایعه] حاصل از مرگ شخصی اشاره دارد که از نظر عاطفی به او خیلی نزدیک (وابسته) بودهایم یا کسی که از بعضیجهات نقش مهمی در زندگی ما بازی کرده است (معشوق یا شخص مهم دیگری). اندوه به روش برخورد ما با داغدیدگی اشاره دارد. خواهیم دید که اندوه میتواند اشکال متفاوتی بگیرد، ولی فرض بر این است که به هر شکلی هم که باشد، امری اجتنابناپذیر است. اندوه را معمولاً واکنشی همهشمول در مقابل داغدیدگی تعریف میکنند (یعنی در همۀ فرهنگها و در طول تاریخ بشر مشاهده شده است) که شامل تجارب جسمی/فیزیکی، عاطفی، شناختی و روحی است و به صورت طیف گستردهای از رفتارهای قابلمشاهده ابراز میشود. شرح تفصیلی این تجربیات و رفتارها در فصل دوم آمده است.
اندوه نهتنها اجتنابناپذیر است، بلکه بدان «نیاز» هم داریم. این روش ما («روشِ طبیعت؟») است که کمکمان میکند تا با حقیقت کنار بیاییم و بپذیریم آن که عاشقش بودهایم، اینک درگذشته است. ناگزیری و ضرورت اندوه، هر دو باهم، به مفهوم «کار اندوه»[5] اشاره دارند. (یعنی روندی که طی آن خود را از نظر عاطفی از فرد درگذشته جدا میکنیم تا دلبستگیها/روابط جدیدی پدید آوریم و به بقیۀ زندگیمان بپردازیم.)
فقدان اولیه و ثانویه
در مثالی که «وارسی» کردیم، کاربرد کلمۀ ضایعه[6] [فقدان] نه تحتاللفظی، بلکه استعاری بود: وقتی کسی میمیرد، ما او را آنطور که ممکن است دستهکلید یا موبایلمان را گم کرده باشیم (معمولاً دقیقتر آنکه جایی گذاشته و فراموش کرده باشیم)، از دست ندادهایم. (در واقع ما معمولاً در مرگ آن فرد هیچ نقشی __ چه فعال و چه منفعل __ بازی نمیکنیم.) استفاده از کلمۀ «فقدان» برای مرگ فقط استعاری نیست، بلکه نوعی«حسن تعبیر» هم هست. درحالیکه کلمۀ «مُرده» «همیشگی» است، کلمۀ «مفقود»[7] دستکم بر امکان پیداشدن نیز دلالت ضمنی دارد. به عبارت دیگر «ازدستدادن» خیلی «نرمتر» و خیلی»مهرآمیزتر» از مرگ است؛ روشی بسیار «ملایمتر» و «انسانیتر» برای اذعان به چیزی که واقعاً رخ داده است.
در عین حال واژۀ «فقدان» در جملۀ «از ضایعۀ [فقدان] پیشآمده متأسفم»، حاکی از فقدان اولیه است: این عبارت نهتنها به شخص مُرده اشاره دارد، بلکه فقدان جسمی او (چون واقعاً جسم متوفی آنجا نیست) و فقدان رابطه (گسست رابطه یا وابستگی [پیوند عاطفی]) با آن شخص را نیز شامل میشود.([i]) نکتۀ حائز اهمیت آنکه در این نمایش همدردی __ حتی به صورت ناآگاه یا ضمنی __ به فقدانهای ثانویۀ (اغلب چندجانبه) حاصل از فقدان اولیه اذعان نمیشود، بلکه به «آنچه» از دست رفته، اشاره میکند: یعنی به پیامدها یا محرومیتهای پس از مرگ عزیز ازدسترفته و روند کنارآمدن با آن. مثلاً وقتی همسرتان را از دست میدهید، از موقعیت اجتماعی متأهلبودن محروم میشوید. بدل به مرد یا زنی بیوه میشوید؛ هویتی جدید و ناخوشایند که جامعه شما را با آن (باز)تعریف میکند. این تغییر هویت پس از مرگ پدرخوانده یا مادرخوانده کمتر آشکار و کمتر رسمی است: آنها که سن بیشتری دارند و اینطور داغدار شدهاند، خود را یتیم معرفی میکنند. (در فصل پنجم به تأثیرات حاصل از مرگ بستگان مختلف __ خویشاوندان __ پرداختهام.)
[1]. Cruse Bereavement Care
[2]. grief
[3]. attachment
[4]. I’m sorry for your loss
[5]. grief work
[6]. loss
[7]. lost
([i]) Doka & Martin (2010)
کتاب «روانشناسی اندوه» نوشتۀ ریچارد گروس ترجمۀ رضا ستوده
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.