رستاخیز کامو

‎نوشتۀ تولگا بلدا اوز
ترجمۀ صحرا روح‌نواز

«رستاخیز کامو» کتابی است برای هر کسی که می‌خواهد کامو را فراتر از نام آثار مشهورش چون «بیگانه» یا «افسانه سیزیف» بشناسد؛ کتابی که او را در متن جهان پرتلاطم قرن بیستم قرار می‌دهد و نشان می‌دهد چرا هنوز هم اندیشه‌هایش با دغدغه‌های امروز ما هم‌صداست.

 

150,000 تومان

شناسه محصول: 1404060103 دسته: برچسب:

جزئیات کتاب

سال چاپ

1404

نوبت چاپ

اول

پدیدآورندگان

تولگا بلدا اوز, صحرا روح نواز

تعداد صفحه

120

قطع

رقعی

موضوع

نمایشنامه

کتاب «رستاخیز کامو» نوشتۀ تولگا بلدا اوز ترجمۀ زهرا روح‌نواز گرمه‌چشمه

 

گزیده‌ای از متن کتاب

 

الگرون برنل در طبقۀ ششم دفتری کاملاً مبله و در ساختمانی مدرن در مرکز پاریس با خستگی از پنجره به بیرون نگاه می‏کرد، محل کارش شبکه‏ای تلویزیونی بود، واقع در نقطه‏ای که می‏توان آن را مرکز پاریس نامید. موقعیت این ساختمان به آنها امکان می‏داد با دریافت هر خبر، سریع به هر نقطه‏ای از پاریس برسند.

 

اما این‏بار خبر از راه دور بود و به هیچ‏وجه خبر خوبی نبود. الگرون به آسمان پوشیده از ابر نگاه می‏کرد، دمای هوا حتی در ژانویه بسیار سرد بود و خورشید مدت‏ها چهرۀ خود را از آسمان شهر پوشانده بود. آسمان پوشیده از ابرهای تیره را تماشا می‏کرد که گفت: «حتی آسمان هم غمگین است.»

 

 

به فکر مدیر تلویزیون بود که از او خواسته بود تاریخ آماده شدن برنامه را به او اطلاع دهد، اما الگرون حال‏وحوصلۀ ساخت این برنامه را نداشت و آهسته رویش را از پنجره‏ای که به آن چشم دوخته بود برگرداند.

فکر می‏کرد اگر از نگاه به آسمان پوشیده از ابر دست بردارد احساس آرامش می‏کند، اما وقتی این خبر را در روزنامۀ روی میزش می‏دید میخکوب می‏شد، گویی حسی غم‏انگیز از درون و به آرامی ذهنش را در خود فرو می‏برد.

خبری که همۀ صفحۀ روزنامه را پر کرده بود، غم درونش را بیشتر می‏کرد. در این‏حال با دستان قدرتمند و پنجۀ آهن‏وارش گلوی خود را از شدت ناراحتی می‏فشرد.

در همان حال ناگهان به راست چرخید و مقابل قفسۀ نوشیدنی‏ها ایستاد، در قفسه را باز کرد و‏ قبل از اینکه تصمیم بگیرد بطری را بردارد لحظه‏ای کوتاه به شیشه‏های رنگی نوشیدنی‏ها نگاه کرد، بعد لیوان را تقریباً پر کرد و پس از چند لحظه مکث، همه را یکجا سر کشید، بدنش برای این حرکت ناگهانی آماده نبود و اشک از چشمانش جاری شد و حس خفگی سراسر وجودش را گرفت.

ناگهان در اتاق باز شد و کسی وارد اتاق شد. الگرون که اشک در چشمانش حلقه زده بود نتوانست او را تشخیص دهد، چند ثانیه سعی کرد بفهمد فرد مقابلش کیست، کمی طول کشید تا متوجه شود ادمون فابین وارد اتاق شده است، لحظه‏ای احساس آرامش کرد؛ اگرچه این واقعیت را نمی‏توانست انکار کند که نوشیدنی می‏تواند این حس سرخوشی را در وجودش متبادر کند.

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «رستاخیز کامو» نوشتۀ تولگا بلدا اوز ترجمۀ زهرا روح‌نواز گرمه‌چشمه

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “رستاخیز کامو”