گزیده ای از دیوان پروین اعتصامی
دل مسكينم از اين غم بگداخت كه طبيبش به بالين ننشست
سوى همسايه پى نان رفتم تا مرا ديد، درِ خانه ببست
در آغاز دیوان پروین اعتصامی می خوانیم
- سخن ناشر 9
- پيش درآمد 11
- ديباچه 27
- مسمطها 33
اى گربه 35
آشيان ويران 36
اى مرغك 38
نغمه صبح 39
ياد ياران 42
- مثنوىها 45
گرهگشاى 47
ناآزموده 49
شكنج روح 51
جولاى خدا 52
جان و تن 55
بىآرزو 56
ذره و خفاش 57
جامهى عرفان 58
كارآگاه 60
گنج درويش 61
تير و كمان 64
گل سرخ 66
شباويز 68
عشق حق 69
اميد و نوميدى 70
نااهل 71
عمر گل 72
بلبل و مور 74
روباه نفس 76
تيمارخوار 78
آرزوى پرواز 79
خوانكرم 80
كرباس و الماس 82
دزد و قاضى 84
روح آزاد 85
پايمال آز 86
گوهر و سنگ 88
ديده و دل 92
لطف حق 93
رفوى وقت 95
كعبه دل 98
طوطى و شكر 102
برگ ريزان 104
گرگ و شبان 106
زاهد خودبين 108
دو محضر 110
پيوند نور 115
گل و شبنم 117
گله بيجا 119
معمار نادان 120
آرزوى مادر 124
درياى نور 125
سعى و عمل 127
عهد خونين 129
گل خودرو 131
گل پژمرده 133
صيد پريشان 134
دكان ريا 137
غرور نيكبختان 138
- غزلها 141
بى روى دوست 143
نكتهاى چند 144
يادگار 145
آرزوها (1) 145
آرزوها (2) 146
آرزوها (3) 147
آرزوها (4) 148
آرزوها (5) 149
سختى و سختيها 149
- قطعهها 151
بهاى جوانى 153
كوته نظر 155
صاعقهى ما، ستم اغنياست 155
كاروان چمن 160
باد بروت 160
بازى زندگى 163
راه دل 164
حقيقت و مجاز 165
فرياد حسرت 165
كارگاه حرير 167
گل بىعيب 168
كمان قضا 169
نشان آزادگى 172
نغمهى رفوگر 174
پايه و ديوار 176
مادر دورانديش 178
نيكى دل 180
عيبجو 180
اشك يتيم 182
گل و خاك 183
بىپدر 185
بنفشه 186
آتش دل 186
آئين آينه 188
امروز و فردا 189
رنج نخست 190
تاراج روزگار 191
دو همدرد 193
دو همراز 194
روح آزرده 195
سرود خاركن 197
شكايت پيرزن 199
طفل يتيم 201
قدر هستى 204
گربه بىسود 205
گنج ايمن 206
مست و هوشيار 208
قلب مجروح 209
بزرگى كار 210
صاف و درد 211
علم 212
گذشته بىحاصل 214
وجود پاك 215
اندوه فقر 215
تهيدست 217
خاطر خشنود 220
ديوانه و زنجير 222
سپيد و سياه 223
شكسته 224
گوهر اشك 225
نامهاى به نوشيروان 226
نكوهش بىخبران 228
همنشين ناهموار 230
درخت بىبر 232
سرو سنگ 234
كيفر بىهنر 234
نوروز 237
فلسفه 238
خون دل 239
احسان بىثمر 240
شاهد و شمع 240
نغمه خوشهچين 241
گرگ و سگ 243
دزد خانه 244
فريب آشتى 245
توشه پژمردگى 246
گل پنهان 247
جمال حق 248
سرنوشت 250
فرشتهى انس 253
آسايش بزرگان 257
ديدن و ناديدن 257
شرط نيكنامى 257
نكوهش نكوهيده 260
در تعزيت پدر 260
پيك پيرى 261
نهال آرزو 262
كودك آرزومند 263
روش آفرينش 265
سيه روزى 266
اى روان 268
ارزش گهر 270
بام شكسته 271
برف و بوستان 271
مناظره 273
ناتوان 275
توانا و ناتوان 275
ذرّه 276
پيام گل 278
نكوهش بيجا 279
- قصيدهها 281
اى دل 283
كار مده 285
رهائيت 286
بهاى نيكى 287
سقراط 287
سيل فتنه 291
اى دل 291
آهوى روزگار 294
قائد تقدير 295
اى عجب 297
گويند 299
كاخ جهان 303
چو سيمرغ 304
در ره هستى 306
اى دل 309
سفر اشك 311
دل اگر 313
فلك 314
هر چه بادا باد 317
پندارى چند 318
خدمت جهان 321
اى دوست 322
چند پند 324
تيرهبخت 325
نور و نار 327
گل و خار 328
مور و مار 331
اى رنجبر 334
كارگه اخضر 335
مار جهان 338
شيفته گيتى 334
اى بىخبر 348
در خانه 350
وام از ايام 351
گفته نفس 353
به بازار جهان 356
كارهاى ما 357
بدمنشان 359
حاصل عمر 361
دزد تو 365
گفتار و كردار 367
شب 371
تاراج بهمن 372
پرده ميناگون 374
ديده روشنبين 375
كوه و كاه 377
گردون 378
سود خود 379
آتش نفسانى 381
آئينه معنى 386
درخت جهان 390
حديث مهر 393
مرغ زيرك 394
ترك حرص 395
- پراكندهها 397
سخن ناشر
پروين اعتصامى فرزند يوسف اعتصامالملك (اعتصامى) در 25 اسفند 1258 در آذربايجان در خانواده مذهبى به دنيا آمد. از كودكى به لحاظ وجود محيط ادبى در پيرامونش به سرودن شعر علاقه نشان داد، و پدر نيز اين علايق ادبى و ذوق مستعد او را بيشتر گسترش داد.
پروين ادبيات فارسى و عرب را نزد پدر فرا گرفت. آنگاه وارد مدرسه دخترانه آمريكايى شد و زبان انگليسى را در آنجا به نحو عالى آموخت.
او در 19 تير 1313 پس از اتمام تحصيلات خود در سن 28 سالگى با پسرعموى خودش ازدواج كرد، اما تنها پس از دو ماه و نيم زندگى مشترك در مرداد 1314 رسمآ از شوهر جدا شد.
پروين پس از تحصيل، بيشتر اوقات فراغت خود را به تفكر و سرودن شعر پرداخت، فقط به مدت كوتاهى در مدرسه دخترانه آمريكايى تدريس كرد و مدتى نيز رياست كتابخانه مجلس شوراى ملى را به عهده داشت.
ناشر به پاس وظيفه از خانم مهين زنگنه كه پيشدرآمد ديوان پروين، نوشته اشكان آويش را در اختيار ما قرار داد نهايت سپاس را دارد.
مؤسسه انتشارات نگاه
پيش درآمد[1]
عمر پروين، بسيار كوتاه بود. در مورد مرگش با آنكه گفته شده بر اثر بيمارى، زندگى را بدرود گفته است اما بسيارى برآنند و يا مىخواهند بر آن باشند كه او توسط مزدوران رضا شاهى به قتل رسيده است. اگر واقعيت امر، حتى چنين باشد، نشان دهندهى آن است كه مردم، نمىتوانند مرگ يك هنرمند شايسته و مردم دوست را در يك جامعهى زير سلطهى وحشت و رُعب، به طور طبيعى باور كنند، آنهم درست در 35 سالگى. در چنين شرايطى، هميشه عناصرى از بدگمانى، روبهرشد مىگذارد و شرايط را براى گسترش شايعهها، آماده مىسازد.
شعر پروين تلخ و متين و زمينى است. تلخى پديدههاى زندگى اجتماعى انسان، دردها و ناكامىها، در آن بازتابى روشن دارد. در شعر او، خبر از توفانهاى بزرگ روحى او، و يا احساسات برانگيخته و گرم و خصوصى يك زن نيست. زنى كه سعى كرده تا آنجا كه ممكن است، خويشتنِ خويش را در پشت واژهها و آفريدههاى كلامى خود، پنهان سازد. شعر او مجموعهاى است از توصيفها، تشويقها، اندرزها و نشان دادنِ سمت و سوى ذهنى خود به نفع مردم محروم. شعر او در بيشترين عرصهها، چنان كلّى است كه مىتواند چند و چندين سده ميان يك مرجع دگرگون شده در زمان و توصيف شده در شعر او فاصله باشد و در عين حال، شمول خويش را همچنان حفظ كند. عناصر مطرح شده در شعر پروين، در قيد زمانهاى كوتاه و يا مرزهاى محدود جغرافيايى نيستند. اگرچه رنگ ملى و اين سرزمينى خويش را، كاملا حفظ كردهاند. او اگرچه تصاوير دردبارى از زندگى انسانهاى محروم بدست مىدهد، امّا واژهها آتشگون و خشماگين نيستند. حتى آنگاه كه خسم انسانى شاعر، عليه نظام غير عادلانهاى حاكم برانگيخته مىشود، از نظر مضمون، خشمى است خردمندانه. تولد او ـ 1285 هجرى خورشيدى ـ همزمان است با انقلاب مشروطيّت و دوران نوجوانيش مصادف مىشود با تغيير رژيم از قاجار به پهلوى و نيز حوادث ديگرى كه برآمد مستقيم تغيير حاكميّت سياسى در ايران بود.
شرايط زندگى اجتماعى از يك سو و ميراث تاريخى زن بودن در جامعهى ايران، از سوى ديگر، شعر او را به آميزهاى از انديشههاى ديرسال و همچنين تفكرات جديد، تبديل كرده است. يك بُعد از اشعار پروين، ما را به سدههاى ديرين مىبرد. سدههايى كه پليس را محتسب مىگفتند و قاضىها، مظهر قدرتهاى چون و چرا ناپذير بودند. گفتگوهايى از قبيل گفتگوى سير و پياز، سوزن و رفوگر، الماس و زرگر، سگ و گربه، عاقل و ديوانه، گرگ و سگ و غيره و غيره، در شمار همان گفتگوهاى فرازمانى است كه مىتواند تعميم يابد.
با نگاهى به اشعار او، مىتوان دستكم، هشت موضوع كلّى را در آنها تشخيص داد و دربارهاش به بحث و بررسى پرداخت. موضوعات هشتگانهى شعر او عبارتند از :
1 ـ اخلاقيات فردى
2 ـ انساندوستى و همدردى با ديگران
3 ـ تشويق به واقعبينى و تلاش
4 ـ زندگى و مرگ
5 ـ نقش زن در مناسبات فردى و اجتماعى
6 ـ مخالفت با تظاهر و متظاهران
7 ـ تفكرات تقديرى
8 ـ تفكرات ضد تقديرى
1 ـ اخلاقيات فردى
تصوير پروين در اين اشعار، تصوير انسانى است پرهيزگار و پاكدامن. برخورد او با ديگران، در اين زمينه، برخوردى است يك سويه، ذهنىگرايانه و متعارض با الزاماتِ زندگى عملى. قصيدهى بلند بالاى «غم دنيا»ى او، اندرزگويانههايى است كه در هوا معلق است. و هيچ پيوندى با زندگى ملموس و اجتماعى افراد و شرايط و عوامل تعيين كننده بر آنها ندارد. او دستورالعملهايى صادر مىكند كه موقع گوش دادن به علت زبان گرم، صميمى و لطيف شاعرانهاش، دوستداشتنى است. اما در عمل، توان خود را از دست مىدهد. مثلا اين بيت :
افسون فساى، افعىشهوت را افسار بند، مركب سودا را
مخاطب او، انسان بىچهرهاى است كه نه جزو ستمگران است و نه جزو
ستمكشان، سخن بر سر اين است كه آيا مىشود بدون مشخص كردن مخاطب و سمتگيرى شعر، بدون هيچگونه تفاوتى، دو طبقهى متعارض را، يكسان مخاطب قرار داد؟ تفكراتى از اين دست، پندواره، در حوزهى اخلاقيات فردى، وادارنده و برحذر كن، از انديشههايى نيست كه خاص پروين باشد. در ادبيات ما و بويژه ادبيات عرفانى ما كه داراى وزنهاى بسيار سنگين است، اين شيوه معمول بوده است. پروين، همان تفكرات را با شيوهى خاص خود، بار ديگر اما درست در شرايطى كاملا متفاوت، تكرار مىكند. او در قصيدهاى ديگر چنين مىگويد :
بهمهمانخانهىآزو هوىجزلاشهچيزىنيست براى لاشخواران واگذار اين ميهمانى را
انسان، وقتى به ژرفاى شعر مورد نظر سفر مىكند، درمىيابد كه درك پروين از نابرابرىها، دركى متغيّر و گاه متّضاد است. براساس اشعارى از اين دست، بايستى به علت حقير بودن ماديات، ثروتمندان غارتگر را بحال خودشان گذاشت و دستشان را براى انجام آنچه كه مىخواهند بكنند آزاد گذاشت. طبعآ ارائهى چنين دريافتى از سوى پروين، منطقپذير نيست. نه توصيه و اندرز به فرادستان، آنها را از آزمندى بازخواهد داشت و نه واگذار كردن آنچه كه حق ديگران است، آنان را بىنياز خواهد ساخت. تنها، با ايجاد نظامى عادلانه، بايد از پيدايى عدهاى غارتگر و فرادست و انبوهى غارتشده و فرودست جلوگيرى كرد.
گاه برخورد پروين با پديدههاى زندگى اجتماعى، برخوردى محافظهكارانه و واپس كشاننده است. قانع بودن، هيچ ارتباطى با بدست آمدن گنج قارون ندارد و گداى خويش بودن، هيچ ملك سليمانى را به انسانها عرضه نمىكند :
قناعت كن اگر در آرزوى گنج قارونى گداىخويشباشارطالب ملك سليمانى
اما هنگامى كه آرمانهاى بزرگ و والاى انسانى مطرح است، با كلامى محكم و متين، توصيهاش اين است كه در اين راه، بايستى صميمانه و عاشقوار كوشيد. حتى نثار جان در اين راه، جزو كارهاى آغازين است :
مترساز جانفشانىگر طريق عشق مىپوئى چو اسماعيل سر نهادن روز قربانى
در شعر ديگرى، همان مضمون زيباى شعر حافظ را تكرار مىكند. با اين تفاوت كه در شعر حافظ، اين خار مغيلان است كه رهرو راه را سرزنش مىكند و حافظ به روندهى راه قوت قلب مىدهد و تسكين كه رنج راه، او را از رفتن باز ندارد. و در شعر پروين، روندهى راه، زبان به شكايت گشوده است، زيرا خار مغيلان، پاى او را مىآزارد. و پروين، به روندهى راه يادآور مىگردد كه تو آرزوى بزرگى در سر داشتهاى. بدين جهت لازم است كه ناهموارىهاى راه را بر خود هموار سازى. نخست شعر پروين و سپس، از آنِ حافظ را مىآوريم :
اگرت آرزوى كعبه بود در دل چه شكايت كنى از خار مغيلانش
دربيابانگربشوقكعبه خواهى زد قدم سرزنشهاگركندخارمغيلانغممخور
لحن پروين در خطاب به متظاهران و مردم فريبان، تلخ است و تند. صداى او، صداى كسى است كه حوادث را در پوستهى آن به بررسى مىنشيند. عمق پديدههايى از اين قبيل، چيزى ديگر است. متظاهران و مردم فريبان، انسانهايى از بنياد با اين خصلتها پرورده شده نبودهاند و نيستند. آنان در بستر وابستگىهاى فردى و اجتماعى خويش به اين يا آن پديده، چنين شدهاند. در سخن پروين، اشارهاى به ژرفاى پديدههايى از اين دست نيست :
همىاهريمنانرابدسرشتوپَستمىنامى توبااينبدسگاليهاكجابهترازايشانى
نديدى لاشههاى مطبخ خونين شهرت را اگرديدى،چرابه سفرهاش هرروز مهمانى
در اين شعر، بخوبى مىتوان تصوير رابطهى شاعر را با اشياء و پديدههايى كه با روحيهى زنانهى او سر و كار دارد، به تماشا نشست. تشبيه: «لاشههاى مطبخ خونين شهرت» و نيز «مهمان بودن بر سر سفره»، خود بيانگر همين رابطه است. بدون ترديد، اگر پروين در محيط ديگرى قرار مىگرفت كه عناصر اوليه و عينى ذهن او را پديدهها و مواد ديگرى قرار مىگرفت، بطور طبيعى، از آن سازهها و براى بيان مضمون مورد نظر، كمك مىطلبيد. در سراسر ديوانش، آنجا كه مسألهى انسان والا مطرح است، مسائل اخلاقى را جاى جاى و گاه مكرر بر زبان آورده است. ذهن او از انديشههاى عرفانى و اخلاقى، در شرايط زمانى و مكانى گوناگون، و پرداخت آنها با زبانى منسجم، پُر است. پروين در اين بُعد، براى بزرگداشت معيارهاى اخلاقى خويش، معيارهايى كه به اعتقاد او، انسان مىتواند موجودى باشد شايسته و ارجمند، از زبانى متين و تشبيهاتى محسوس و ملموس، بهره مىگيرد.
2 ـ انساندوستى و همدردى با ديگران
او شاعرى است مردمدوست، سرشار از همدردى نسبت به انسانهايى كه به نحوى از بىعدالتىها و ناروائىها رنج بردهاند. ديدگاهى كه پروين براى غمخوارى محرومان جامعه، مطرح مىسازد، ديدگاهى است كه از يك عينيّت ناب سرچشمه مىگيرد. به اعتقاد او، هيچ ثروتمندى نمىتواند درد و رنج گرسنگان و نيازمندان را درك كند، مگر آنگاه كه خود، بدان گرفتار آيد :
نَخورد هيچ توانگر غم درويش و فقير مگر آن روزكه خود مفلس ومضطر گردد
اين بخش از واقعيت كه نابرابرىها، اينكه توانگران از يك سو و تهيدستان از سوى ديگر در مقام مقايسه با يكديگر قرار مىگيرند، ناشى از واقعيت وجودى آنها و با شايستگىهاى مادرزادى نيست، در شعر پروين، كمرنگ است. او درد را حس مىكند و نسبت به پيكر تبآلود و بيمار جامعهى حاكم، آگاه است، ليكن، چارهى درد را به نحوى كارساز تشخيص نمىدهد.
او در شعر ددمنشان، خشمگين است. اما خشم او سوزنده و ويرانگر نيست. واژهها، در خود، متانت تلخ و سردى دارند.
چند كنى همچو گرگ حمله به مردم چند دريشان به ناخن و دندان
شعر اى رنجبر پروين، مقايسهاى است ميان دو زندگى، دو طبقه، دو دنيا. كه اين هر دو، در يك محيط، در برابر هم قرار دارند. دو زندگى متضاد و متعارض در برابر چشم خواننده به نمايش گذاشته مىشود. زبان او در اين شعر، سرشار است از كينهاى ناآگاهانه نسبت به زندگى و ديدگاههاى حقير و تنگ زراندوزان[2] .
شعر بىپدر او، درد دل دخترك يتيمى است كه از مهر پدر و مادر بىنصيب مانده و
از سوى جامعه و فرادستان آن، جز تحقير و محروميت و گرسنگى، چيزى ديگر بهرهى او نشده است. صرف نظر از اين شعر، پروين، در اشعار خود، توجه خاصى به كودكان دردمند و يتيم و زنان محروم و ستمكش دارد. در اين شعر، جامعهاى مجسّم مىشود كه بسيار خشن و بيرحم است. مردم تهيدست از اساسىترين خدمات اوليه، براى رهايى از بيمارى و مرگ محرومند. و اين، دل شاعر را به درد مىآورد :
پدرم مرد ز بى داروئى وندرين كوى، سه داروگر هست
دل مسكينم از اين غم بگداخت كه طبيبش به بالين ننشست
سوى همسايه پى نان رفتم تا مرا ديد، درِ خانه ببست
گفتگوى سگ و گربه، گفتگوى دو گروه متفاوت و متمايز با يكديگر است. از سويى، انسانهاى پاكدامن و استوار، و از سوى ديگر انسانهاى دامن آلوده و متزلزل. سگ، در اين شعر، همچنان به عنوان يك موجود عاقل، انديشهى تثبيت شده در ذهن و شخصيّت پروين را با توجه به جوّ حاكم بر فضاى جامعه، بازتاب مىدهد. در اين بُعد از انديشهى پروين، انتقام نيست. كينه و خشم نيست. عُلوّ طبع است و بزرگوارى :
كسى به لطف، به درماندگان نظر نكند در اين معامله، دلها ز سنگ و پولادند
هزار مرتبه فقر از توانگرى خوشتر توانگران، همه به نامِ ظلم و بيدادند
برزگر و فرزند، توصيفگر همهى نابرابرىهاى اجتماعى است. درست است كه پروين در اشعارش، از حوادث مشخص و مرجعدار اسم نمىبرد و در اين افشاگرى، بدليل اختناق بسيار خشنِ حاكم، جانب احتياط را رعايت مىكند اما با اين وجود، در همان بىمرجعى، پرده از چهرهى ناشايستگان زمان برمىكشد. شعر مورد نظر، نفرت او را نسبت به زورمداران و محبّت و عشق او را نسبت به مردم شريف و زحمتكش، نشان مىدهد[3] .
ديوانه و زنجير، شعرى است كه جوهر آن، نشاندهندهى مردمفريبىهاى مشتى دولتمرد مردم فريب است كه در واقع جزو ديوانگان واقعى هستند، اما بجاى اينكه خود، به جرمِ خيانتها و نابكارىهايشان به زنجير بسته شوند، انسانهاى عاقل و شرافتمند را به ديوانگى متهم كرده، گرفتار بند و زندان ساختهاند. مضمون اين شعر، زبانحال همهى آزادگان تاريخ است در هر حوزهى جغرافيايى و هر دورهى تاريخى. آزادگانى كه به جرم
[1] . ديوان پروين اعتصامى / بكوشش محمد تقى بابائى / چاپ اول/ پائيز 1363 /ناشران: كتابفروشى حافظ ـ كتاب نمونه / 239 صفحه / تهران.
[2] . گر كه اطفال تو بى شامند شبها باك نيستخواجه تيهو مىكند هر شب كباب اى رنجبردر خور دانش اميرانند و فرزندانشانتو چه خواهى فهم كردن از كتاب اى رنجبرمردم آنانند كز حكم و سياست آگهندكارگر كارش غم است و اضطراب اى رنجبرهر كه پوشد جامهى نيكو، بزرگ و لايق اوسترو تو صدها وصله دارى بر ثياب اى رنجبرجامهاتشوخاست ورويتتيرهرنگازگرد و خاكاز تو مىبايست كردن اجتناب اى رنجبرهر چه بنويسند حكّام اندرين محضر رواستكس نخواهد خواستن زايشان حساب اى رنجبر
[3] . رعايت از تو نديديم تا شويم ايمننوازشى نشنيديم، تا كه ناز كنيمخلاف معرفت و عقل، ره چرا سپريمبه روى دشمن خود، در چگونه باز كنيمحديث روشن ظلم شما و ذلّت ماحقيقت است چرا صحبتازمجاز كنيم؟
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.