در وادی انقلاب

گردآوری و مقدمه: انوش صالحی

 

در پاسخ به چرایی وقوع انقلاب 1357 و سیر حوادث  ماه‌های آغازین آن که مورد توجه بسیاری از پژوهشگران و محافل سیاسی قرار گرفته است، بررسی مواضع و دیدگاه‌‌های جریانات اصلی سیاسی آن دورۀ تاریخی امری ضروری ‌‌و اجتناب‌‌ناپذیر است. در میان گروه‌‌ها وسازمان‌‌های سیاسیِ آن دوره، نقش سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران به عنوان شاخص‌‌ترین جریان سیاسی چپ بسیار حایز اهمیت است. دسترسی به مواضع و دیدگاه‌‌های این جریانِ سیاسی از طریق بازخوانی اسناد و مدارک سازمانی به خوانندۀ کنجکاو و علاقمند به تاریخ معاصر کمک می‌‌کند تا شناختِ بی‌‌واسطه‌‌ای از مواضع یکی از گروه‌‌های مهم سیاسی آن ایّام در روندِ حوادث ماه‌های آغازین انقلاب داشته باشد.

250,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 300 گرم

کتاب « در وادی انقلاب: مواضع و دیدگاه‌های سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران » با گردآوری و مقدمه‌ای از انوش صالحی

گزیده‌ای از متن کتاب

سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران در آستانۀ انقلاب

انوش صالحی

 

برای حیات سیاسی جریانی که در تاریخ معاصر ایران با نام و هویت«سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» شناخته می‌‌شود   چهار دورۀ تاریخی را می‌توان در نظر گرفت:

دورۀ نخست، سال‌های آغازین دهه چهل تا 19 بهمن 1349 را در برمی‌‌گیرد. در این سال‌ها مشی مبارزه مسلحانه در ستیز با رژیم شاهنشاهی مورد توجه برخی از محافل سیاسی_ دانشجویی قرارگرفت. مجموعه تلاش‌‌های تعدادی از نیروهای مبارز جوان منجر به تشکیل گروهی بی‌‌نام در آن سال‌ها شد که با حمله به پاسگاه سیاهکلِ لاهیجان موجودیت یافت.[1] دورۀ دوم حیات این جریان از 19 بهمن 1349 آغاز و تا تیرماه 1355 ادامه داشت و در ابتدا با نام «چریک‌‌های فدایی خلق» و سپس«سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» مشهور شد. این دورۀ پر جنب و جوش سازمان با جان باختن حمید اشرف و تعدادی از کادرهای اصلی سازمان درتیرماه 1355 وارد روزها و ماه‌های پر مخاطره‌‌ای می‌‌شود و گاه تا مرز فروپاشی پیش می‌‌رود. دورۀ سوم و کوتاه حیات سیاسی سازمان که از تیرماه1355 تا اسفندماه 1357 را در برمی‌‌گیرد دارای فراز و نشیب‌‌های بسیاری است. در ماه‌های نخستِ پس از جان باختن حمید اشرف، نیروهای باقی‌مانده برای بازسازی تشکیلاتی با دو دشواری بزرگ روبرو بودند: از یک سو شدت تعقیب و مراقبت‌‌های همه جانبۀ ساواک تا حدود زیادی امکان هرگونه فعالیتی از جمله عملیات نظامی را از آنها گرفته و همین امر موجب شده بود تا دغدغه کسانی که در راس این تشکیلات قرار می‌‌گرفتند  بیش‌تر به حفظ موجودیت تشکیلات سازمان معطوف شود. از سوی دیگر مخالفت تعدادی از کادرها بر سر ادامۀ مشی نظامی، سازمان را با بحرانی درون تشکیلاتی روبرو کرد، همان اختلافاتی که به اولین انشعاب در تاریخ این سازمان(آبان1355) منجر شد.[2] همین دو عامل، سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران[3] را در آستانه انقلاب با معُضل کمبود کادرهای تحلیل‌‌گر و آگاه به مباحث سیاسی روز روبرو کرد. برای رفع این کاستی سازمان به عضوگیری”ویژه” از میان زندانیانِ سیاسی پرداخت که با باز شدن نسبی فضای سیاسی کشور بتدریج از زندان‌‌ها آزاد می‌‌شدند تا بلکه از این رهگذر کیفیت نیروهای تشکیلاتی سازمان را از نظر تواناییِ سیاسی و تئوریک فزونی بخشند[4]. دورۀ چهارم حیات یا آخرین دورۀ حیات سیاسی این سازمان با نام واحد از 19 اسفند 1357با انتشاراولین شماره نشریه کار(ارگان سازمان) آغاز و در 16خرداد 1359 (شماره61 نشریه کار) به پایان می‌‌رسد. سازمان از این تاریخ و از این شمارۀ نشریۀ کار دچار بزرگ‌ترین انشعاب تشکیلاتی و سیاسی در تاریخ موجودیت خود شد  و در جامعه به دو گروه اکثریت و اقلیت شهرت یافت و این پایانی بود بر جریانِ سیاسی که با نام وهویت یکپارچه «سازمان چریک‌‌های فدایی خلق ایران» در ادبیات سیاسی  دهۀ پنجاه مشهور شده بود.

در هریک از دوره‌‌های چهارگانه فوق، سازمان از نظر نیروهای آگاه به مباحث ایدئولوژیک و سیاسی، دارای ویژگی‌‌هایی بود که این ویژگی‌‌ها در کم و کیف  آثار و اسناد منتشر شده در مقاطع مختلف بازتاب یافته است. در دورۀ نخست، بنیان‌گذاران سازمان از بیژن جزنی تا امیرپرویز پویان و مسعود احمد‌‌زاده آثاری به منظور بسط و تشریح تئوری مبارزه مسلحانه و لزوم عمل به آن در شرایط سیاسی روز تالیف کردند. خاستگاه برخی از افراد نسل نخست سازمان بخصوص در تبریز، حلقه‌‌های روشنفکری دهه چهل بود به همین دلیل آنها نه تنها با ادبیات فارسی و فن نگارش بیگانه نبودند بلکه تا قبل از پیوستن به  تشکیلات  مطالعه از وجوه اصلی زندگی‌‌شان به شمار می‌‌رفت. پس از رسمیت یافتن« چریک‌‌های فدایی خلق» و در دستور قرار گرفتن مبارزه مسلحانه تعداد افرادی که  می‌توانستند در کار تئوریک به یاری سازمان بشتابند به دو دلیل به طور محسوسی کاهش یافت.

ضرورت”عمل” در استراتژی سازمان و شدت “عمل” ساواک  که از دوسو به کوتاهی عمر چریک دامن می‌‌زدند فرصت و اولویت مطالعه را از آن نیروها گرفته بود و یا به جزوه‌‌ها و اسناد درون سازمانی محدود کرده بود. در این دوره، اگر حمید اشرف به عنوان رهبر بلامنازع فداییان نقش مهمی در ساماندهی تشکیلاتی و عملیاتی آن داشت حیات تئوریک سازمان با نام حمید مومنی گره خورده بود[5] بسیاری از آثار تئوریک سازمان در این دوره چه در جدال تئوریک با مصطفی شعاعیان و گروه ستاره[6]و چه در پاسخ به  آرای حزب توده توسط او به نگارش درآمده است. هم‌زمان با تلاش‌های حمید مومنی، در درون زندان نیز بیژن جزنی در کار تالیف آثار تئوریک در ارتباط با جنبه‌‌های مختلف مبارزه کوشا بود، آثاری که به کوشش همسرش به دست تشکیلات  رسیده و در نشریات سازمانی داخل و خارج از کشور بدون اشاره به نام او منتشر می‌‌شدند، تنها پس ازجان باختن جزنی و جمعی دیگر در فروردین 1354 بود که از او به عنوان نویسندۀ آن مقالات و کتاب‌‌ها یاد شد. شاید در هیچ دوره‌‌ای از حیات سازمان کمبود نیروهای آگاه و متبحر به مباحث تئوریک و سیاسی  که از قضا دستی هم در نوشتن داشته باشند به اندازه ماه‌های آغازین انقلاب به چشم نمی‌‌خورد. پا به عرصه گذاشتن نیروهای تازه‌‌ای در عرصه سیاسی و اجتماعی و طوفان حوادثی که یکی پس از دیگری از گرد راه می‌‌رسیدند بیش از همه نیازمند کادرهایی بود که با قدرت تحلیل و درک شرایط سیاسی و اجتماعیِِ روز بتوانند آرا و دیدگاه‌‌های سازمان را برای خیل عظیمی از هوادارانی تبیین کنند که جانفشانی و آوازۀ  نام چریک آنها را در زیر چتر سازمان گرد آورده بود. از اسفند 1357 با انتشار نشریه کار و پیوستن تعدادی از زندانیان آزاد شده  و فعالین  خارج از کشور به تشکیلات این کمبود تا حدی جبران شد ولی بازهم نتوانست سازمان را به لحاظ تسلط بر مباحث تئوریک و سیاسی در موقعیت ویژه و برتری نسبت به سایر جریانات چپ قرار بدهد به طوری که این کاستی‌‌ها در کنار دیگر عوامل از یک سو موجودیت واحد سازمان را با انشعاب‌‌های پی درپی روبرو کرد و از سوی دیگر موجب شد تا کم کم  نیروهایی از سازمان جدا شده و به سایرجریانات سیاسی چپ بپیوندند.  بررسی و بازخوانی مهم‌ترین دیدگاه‌‌های سازمان در آستانۀ انقلاب نشان می‌‌دهد که بحران تئوریک_ سیاسی سر برآورده در نخستین  ماه‌های پس از پیروزی انقلاب ریشه در گذشته‌‌های دور و نزدیک سازمان داشته است. این اسناد ومدارک نشان می‌‌دهد که ناهمخوانی و گاه تضاد باورهای ایدئولوژیک و سیاسی با روند رخدادهای روزانه چگونه یک سازمان سیاسی- نظامی را در برخورد با موج توفنده حوادث دچار سیاست‌‌زدگی روزمره و ارائه تحلیل‌‌هایی به دور از واقعیات جاری در جامعه می‌‌کند تا جایی که گاه بدون تاثیر در روند رخدادها تنها به دنبال همان رخدادها کشیده می‌‌شود با  این‌همه نبایستی از خاطر برد این جزوه‌‌ها واعلامیه‌‌ها که امروزه به بوته نقد و بررسی گذاشته می‌‌شود در زمانۀ خود وقتی به زحمت بسیار یافته و خوانده می‌‌شدند چه شوری در جانِ شیفته جوانانی برمی‌‌انگیختند که بیش ازهر چیزی به بهرورزی و آزادی مردمان سرزمین خویش می‌‌اندیشیدند با یاد همۀ آنانی که در این راه جا باختند به مهم‌ترین وجوه دیدگاه‌‌ها و سیاست‌‌های سازمان بر مبنای اعلامیه‌‌ها و سایر اسناد منتشر شده در حد فاصل تیرماه 1355 تا اسفند 1357 پرداخته می‌‌شود.

در پسِ فاجعه

بعدازظهر هشتم تیرماه 1355برای شاه و دستگاه امنیتی‌‌اش روزی خوش همراه با خرسندی و آرامش بود. پس از پنج سال تعقیب و گریز بالاخره حمید اشرف به دام ماموران ساواک افتاد و به همراه جمعی از کادرهای اصلی و مهم سازمان جان باخت. روزنامه‌‌های دوقلوی عصر با تیترهایی از قبیل«در یک زدوخورد مسلحانه بزرگ در تهران حمید اشرف عضو باند سیاهکل و 9 تروریست دیگر کشته شدند»[7] خبر از این واقعه دادند. تا چهارماه پس از اعلام رسمی این خبر  هیچ‌گونه عکس‌‌العملی از طرف سازمان چه به صورت عملیات نظامی و چه به صورت صدور بیانیه مشاهده نشد و در  محافل سیاسی و دانشجویی ظن آن می‌‌رفت که ادعای حکومت مبنی بر نابودی این تشکیلات واقعیتی انکارناپذیر باشد. در پاسخ به همین نیاز بود که نیروهای باقی‌مانده سازمان پس از ثبات نسبی و جان به در بردن از ضربه‌‌های پیاپی به فکر اعلام حضور و موجودیت خود افتادند. در باره نحوه این اعلام موجودیت بحث‌‌ها  بیش‌تر بر حول برنامه‌‌ریزی برای یک عملیات نظامی و یا صدور بیانیه متمرکز بود. با توجه به ضربه‌‌های پیاپی و بیم از دست رفتن نیروهای باقی‌مانده صدور اعلامیه مورد تایید دستگاه رهبری سازمان قرار گرفت.[8] به این ترتیب پس از تیرماه 1355 برای اولین بار در آبان همان سال کادر رهبری سازمان با انتشار بیانیه‌‌ای[9] به موجودیت تشکیلاتی سازمان، گواهی داده و در آن متذکر می‌‌شوند: «ما به یاد رفقای همرزم شهید خود، بیاد جانبازی‌‌های قهرمانانه‌‌ی آنها، برای توضیح  مسائل مبارزه‌‌مان و افشای دروغ‌‌ها و اتهامات رژیم شاه خائن و روشن‌‌تر ساختن موقعیت‌‌مان برای شما و تجدید همبستگی‌‌مان و بالاخره بخاطر این‌که شما را در جریان درگیری‌‌های اخیر سازمان چریک‌‌های  فدایی خلق ایران با رژیم خونخوار شاه فاشیست قرار دهیم این اعلامیه  را تهیه دیده‌‌ایم».

در این اعلامیه به رسم معمول و پیوسته‌‌ای که در سایر  بیانیه‌‌های بعدی سازمان نیز تکرار می‌‌شود پس از پرداختن به وضعیت قشرهای مختلف جامعه اعم از “کارگران شریف ایران” و “روستاییان زحمتکش” از دلایل انتخاب راه و روش مبارزه مسلحانه سخن به میان آمده و نوشته می‌‌شود:

ما با بررسی عمیق و با تحلیلی علمی از اوضاع اجتماعی _ اقتصادی و سیاسی جامعه ایران و مبارزات و نهضت‌‌های گذشته کشورمان و با استفاده از تجربیات بدست آمده از انقلابات و مبارزات رهایی‌‌بخش در سطح جهانی،به این نتیجه رسیده‌‌ایم که با دست خالی نمی‌توان به جنگ گلوله رفت. از طرفی اعتقاد داریم که استثمار و بهره‌‌کشی سرمایه‌‌داران داخلی و خارجی به سرکردگی رژیم بیگانه‌‌پرست شاه از کارگران و زحمتکشان هیچ‌وقت با مصالحه و مذاکره از بین نخواهد رفت و تنها راه درست مبارزه با رژیم ضدخلقی شاه همانا پاسخ زور با زور، اسلحه در مقابل اسلحه و جنگ با جنگ است. ما با این تحلیل دست به مبارزه مسلحانه به عنوان محور اساسی مبارزه خلق با دشمن طبقاتیش یعنی رژیم وابسته شاه زده‌‌ایم تا بتوانیم خلق‌‌مان را آگاه ساخته. دوش به دوش هم دشمن را نابود سازیم.

[1]. کتاب«اسم شب سیاهکل» از نگارنده به این دوره تاریخی اختصاص دارد.

[2]. درابتدای«اعلامیۀ توضیحی مواضع ایدئولوژیک گروه منشعب از سازمان چریک‏های فدایی خلق ایران» منتشر شده در آبان ماه 1356 آمده است:« درآبان‏ماه سال گذشته، انشعابی بمثابه نتیجۀ منطقی سیر ایدئولوژی”سازمان چریک‏های فدایی خلق” در این سازمان بوقوع پیوست. این انشعاب نه تنها محصول رشد تناقضات درونی این سازمان، بلکه بطور عمده واکنشی در جهت تصحیح  نارسایی‏ها و بن‏بستی بشمار می‏رفت که کل جریان مسلحانه در حل مسایل و معضلات انقلابی کشور  ما بدان‏ها دچار گردیده بود.». گروه منشعب در نخستین ماه‏های پس از انقلاب به حزب توده ایران  پیوست.

[3]. در ادامه این مقاله، از سازمان چریک‏های فدایی خلق ایران به اختصار”سازمان” یاد می‏شود.

[4]. پس از موج حوادث تیرماه 1355، در اوایل بهار 1356 مرکزیت سه نفره‏ای در سازمان با عضویت احمد(هادی) غلامیان، مجیدعبدالرحیم‏پور و محمدرضا غبرائی تشکیل شد. یکی از تصمیمات محوری این رهبری جدید، عضوگیری “ویژه” از افراد با تجربه سیاسی به منظور بازسازی تشکیلاتی و پاسخ به نیازهای تئوریک و سیاسی جنبش بود. در سیاست‏گذاری جدید قرار بر این شد تا فقط  افرادی عضو‏گیری  و مخفی شوند که از نظر سیاسی و تئوریک دارای تجربیاتی باشند. در پی این تصمیم از تابستان همان سال تعدادی از زندانیان سیاسی که بتدریج  آزاد می‏شدند به عضویت سازمان پذیرفته شدند.(گفتگو با مجید عبدالرحیم‏پور، هانوفر آلمان، تابستان1394).

[5]. حمید مؤمنی متولد 1321 در روستای بیدسرخِ شهرستان صحنه است. او پس از اتمام دوره لیسانس دانشکده اقتصاد دانشگاه تهران در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد و همزمان به ترجمه و تالیف در زمینه‏های مختلف سیاسی و تاریخی پرداخت.

[6]. گروه ستاره یکی از گروه‏های دانشجویی مرتبط با سازمان در خارج از کشور بود که پروسه وحدت آنها با سازمان(معروف به پروسه تجانس) به سرانجام نرسید و آنها سازمان “اتحاد کمونیستی” را تشکیل دادند که  در جریان انقلاب به سازمان “وحدت کمونیستی” تغییر نام یافت.

[7]. روزنامه اطلاعات، سه‏شنبه 8 تیرماه 1355، چاپ دوم. ص1.

[8]. بنا به گفته عبدالرحیم‏پور این اعلامیه با مشارکت حسن فرجودی، صبا بیژن‏زاده و هادی غلامیان  نوشته شد. (از گفتگوی تلفنی با مجید عبدالرحیم‏پور، پاییز 1398).

[9]. «اعلامیۀ سازمان چریک‏های فدائی خلق ایران در رابطه با درگیری‏های اخیر با مزدوران رژیم شاه»،آبان 1355.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “در وادی انقلاب”