خیلی دور، خیلی نزدیک

کی. دیوید جکسن
وحید اکبری

خیلی دور، خیلی نزدیک گلچینی کوتاه از داستان‌های برزیل از اواخر قرن نوزدهم تا دوران معاصر است. این گنجینۀ ارزشمند علاوه بر آثاری از بزرگان ادبیات برزیل چون ماشادو د آسیس، لیما بارتو ، مونتیرو لوباتو، آنیبال ماشادو، گراسیانو راموس، اریکو وریسیمو، کلاریس لیسپکتور، ژائو گیمارش روسا، دالتون ترویسان، نلیدا پنیون و میلتون هاتوم، به روند شکل‌گیری و رشد داستان کوتاه برزیلی در قالب چهار دورۀ متفاوت می‌پردازد: دورۀ کلاسیک گرمسیری،  مدرنیسم، مدرنیسم اواسط قرن بیستم و چشم‌اندازهای معاصر.

برزیل در آینۀ داستان‌ها: معرفی کتاب «خیلی دور خیلی نزدیک»

 

325,000 تومان

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

کی. دیوید جکسن, وحید اکبری

نوبت چاپ

اول

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

سال چاپ

1403

موضوع

داستان کوتاه خارجی

کتاب «خیلی دور، خیلی نزدیک» نوشته کی. دیوید جکسن ترجمۀ وحید اکبری

 

گزیده ای از متن کتاب :

مقدمه
جهان، جهان، جهان وسیع[1]:
جهان داستان کوتاه برزیلی

داستان کوتاه به زبان پرتغالی بازتاب تاریخی و فرهنگی و یکی از پربارترین و محبوب‌ترین اشکال و گونه‌های موجود در ادبیات برزیل است. سهم چشمگیر نوشته‌هایی که ایتالو موریکونی[2] در کتاب صد داستان برتر قرن بیستم به چهار استاد مسجل داستان کوتاه از برزیل می‌دهد خود گواهی بر این ماجراست: ماشادو د آسیس (1839_ ١٩٠٨)، گراسیانو راموس (1892_۱۹۵٣)، ژوائو گیمارش روسا (1907-١٩۶٧) و کلاریس لیسپکتور (1920_١٩٧٧). تعدادی از آثار این بزرگان به زبان‌های مختلف ترجمه شده و در زمرۀ شاهکارهای داستان کوتاه جا گرفته‌اند. از آن میان، به آثاری چون دعای نیمه شب[3] از ماشادو د آسیس، سومین کرانۀ رودخانه از روسا، و جنایت یک استاد ریاضی[4] از کلاریس لیسیکتور می‌توان اشاره کرد. آثار نویسندگان برجستۀ دیگر چون عثمان لینز[5]، نلیدا پینیون، موریلو روبیائو، مواسیر اسکیلار، لیجیا فاگوندس، دالتون ترویسان پس از ترجمه به زبان‌های مختلف با اقبال گسترده مخاطبان مواجه شده‌اند. حتی رمان‌نویسان و شاعران برزیلی نیز داستان‌های کوتاه زیادی منتشر کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به کارلوس دراموند دی آندراد[6]، پرکارترین شاعر برزیل در قرن گذشته اشاره کرد که عنوان مقدمه نیز برگرفته از شعر معروفی از اوست. تاریخچۀ داستان مدرن برزیل بازه‌ای تقریباً صدوپنجاه‌ساله را در بر می‌گیرد که نویسندگان هر نسل به رشتۀ تحریر درآورده‌اند. این آثار علاوه بر بازتاب طبیعت و تمدن برزیل، به روابط فرهنگی با امپراتوری پرتغال و سنت داستان‌نویسی مدرن در قالب تصاویر و زبانی گویا می‌پردازند.

در ریودوژانیروی اواخر قرن نوزدهم، ماشادو د آسیس، برجسته‌ترین نویسندۀ برزیل، با قراردادن شخصیت‌هایش در بافت شهری، هم‌زمان به شکل‌گیری موازی و ارجاعات به آثار ادبی و فلسفی و تاریخی اروپاییان می‌پردازد. یک قرن بعد، هارولدو دِ کامپوس[7] در شعر معروفش آخر دنیا[8] (١٩٩٠) اولیس قهرمان اساطیر و کلاسیک را در امتداد سفرش به غرب و سواحل برزیل می‌رساند. داستان‌نویسان برزیلی همگام با معرفی اقلیم و جغرافیایی جدید، قابلیت ساخت و عرضۀ ساحت ادبی جدید را داشتند که مبتنی بر منابع، سبک‌ها و خوانش‌هایی به زبان و روش زندگی خودشان بود. درون این قارۀ ادبی جدید، به قول استگاگنو پیکیو[9]، صاحب کتاب تاریخ ادبیات برزیل (١٩٧٧) داستان اصیل‌ترین گونه و ژانر ادبی بود. ماشادو د آسیس یک بار در یکی از آثار طنز خود دربارۀ مزیت داستان کوتاه بر رمان، در صورت داشتن کیفیتی متوسط از هردو، کوتاه بودن را در قالب شاخصی حداقلی مطرح کرد.

با توجه به منحصربه‌فرد بودن زبان پرتغالی، به‌عنوان زبان رسمی برزیل، داستان کوتاه آن خطه را باید از آمریکای لاتین جدا دانست. روبم فونسکا[10]، نویسندۀ معاصر در داستان کوتاه معروف خود «رودۀ بزرگ» نقل‌قولی از شخصیت اصلی داستان که نویسنده‌ای هنجارشکن است می‌آورد. نویسنده هنجارشکن در پاسخ به سؤال «آیا ادبیات آمریکای لاتین وجود دارد؟» می‌گوید: «من رو نخندونین. حتی چیزی به اسم ادبیات برزیلی با ظاهر، ساختار و سبک وجود نداره. فقط یه سری آدم دارن به زبون پرتغالی یه چیزایی می‌نویسن. همون‌جوری که تا حالا می‌نوشتن.»

نکتۀ جالب این که برزیلی‌ها ادبیات خود را جزو ادبیات آمریکای لاتین تلقی نمی‌کنند. و نکتۀ حائز اهمیت اینکه ادبیات برزیل از دیرباز به پرتغال و فرانسه مرتبط بوده و ارجاعات عمدۀ فرهنگی آن چشم‌اندازهای اغلب اروپایی وآتلانتیک داشته تا قواره‌ای لاتین و‌اسپانیولی. برزیلی‌ها خود نیز به این نکته واقف‌اند که توصیف «آمریکای لاتین» تقریباً منحصر به آمریکای اسپانیایی زبان است. این شکاف تاریخی و جغرافیایی با توجه به پهنۀ وسیع برزیل، فقدان تماس تاریخی با امریکای تحت سیطرۀ اسپانیا و تلاش‌های طولانی پرتغال برای حفظ استقلال مایملک خود، باعث ایجاد تفاوت‌های اساسی سیاسی، زبانی و فرهنگی برزیل با بقیۀ همسایگان لاتین خود شده است. گرچه ادبیات برزیل، گاه با تعبیر «یک استثنا» در ادبیات آمریکای لاتین مطرح می‌شود، اما درواقع علاوه‌بر دارا بودن بزرگ‌ترین پهنۀ خاکی قاره، مهد بزرگ‌ترین نام‌های ادبیات جهان بوده است.

برزیل آنچنان وسیع است که برزیلی‌ها جهان را به دو قسمت برزیل و مابقی دنیا تقسیم می‌کنند. درواقع برزیل ششمین کشور بزرگ دنیاست و با داشتن نیمی از مساحت آمریکای جنوبی، بیشتر حس یک قاره را برای ساکنانش دارد تا یک کشور. ازاین‌رو منطقه‌گرایی مسئله‌ای رایج در آن است. شخصیت گائوچو[11] در داستان فاندانگو اثر اریکو وریسیمو[12] که ساکن دشت‌های جنوبی است، به زبانی کاملاً متفاوت از کابکلوس[13] در بخش‌های داخلی و شمالی داستان گیمارش روسا حرف می‌زند.

در برزیل، یک نیروی ملی مرکزگرا، جمعیت حاصل از مهاجرت و ازدواج بین‌نژادی را در بازۀ زمانی پانصدساله گرد هم آورده است. اصطلاح چندفرهنگی برای توصیف شکل‌گیری جمعیت برزیل کافی نیست. به‌رغم برزیلی بودن همه، تعدد تغییرات باعث عدم تفکیک  و تمایز مردم به معنای واقعی کلمه می‌شود. بااین‌حال، به‌دلیل این ادغام بزرگ، تعریف هویت ملی مشترک، مبتنی‏ بر دلایل میهن‌گرایانه، همواره محل تردید بوده است. در این رهگذر، ادبیات واکاوی عمیق‌ترین شاخصۀ ملی را بر عهده دارد و داستان برزیلی به‌طور خاص، به‌دلیل قرابت با مضامین زبانی ، فرهنگی و تاریخی صدوپنجاه‌ساله‌اش، به آن ویژگی‌های بنیادین انسجامی خاص می‌بخشد. با توجه به ماهیت ترکیبی ساختار فرهنگی در برزیل، داستان‌ها در ترکیب با تنوع و تضادهای ذاتی شکل می‏گیرند. داستان‌ها ممکن است شکل‏ وقایع‌نگاری، حکایت و داستان داشته باشند، چراکه قدمتی پانصدساله در سنت شفاهی آن خطه دارند. اما مقولۀ داستان کوتاه مدرن حکایت دیگری دارد. داستان کوتاه مدرن درپی توسعۀ جامعه‌ای بورژوایی و چاپ‏گرا در قرن نوزدهم، و با تقلید از مدل‏های اروپایی، آغاز می‏شود.

داستان‌های کلاسیک اغلب روایت قهرمانان حماسی برای شنوندگان خود بودند و اغلب در سفرهایی مانند هزارویک شب‏، دکامرون[14]، و حکایت‌های کانتربری[15] یا قسمت‏هایی در ایلیاد یا ادیسه قرار داده شده‏اند. ماشادو د آسیس در تکنیک‌های روایی خود، با استفاده از ریشه‌های شفاهی و حماسی‌داستانی، خوانندگان را با روایتی مستقیم و تخیل در زمان‌ها به مکان‌ها و رویدادهای دور می‌برد. داستانهای کوتاه برزیلی قرن نوزدهم، که در بسیاری موارد نسخه‌هایی از آن در اروپا ویرایش و چاپ شده، با دقت و توجه به تحولات موازی در ادبیات اروپا، از واقعیت‏های بومی و سنت شفاهی برزیل نیز بهره می‌گیرد.

دنیای آتلانتیک برزیل

از زمان کشف نامۀ پرو واز دِ کامینا[16] در سال ١۵٠٠ میلادی، برزیل و تمدن آن منبعی غنی برای دنیای داستان‌ها بوده است. نوشتن بخش مهمی از توسعۀ تمدنی در آن‌سوی آب‌ها بود. تاریخ‌نگاری در آن دوره سرشار از تأثیرات ادبی و گزارش فرهنگ‌های گوناگون است. سفرهای بین‌قاره‌ای باعث بسط سنت شفاهی قرون وسطایی و مروج ارزش‌هایی چون شرافت و فتوت بودند که در ادبیات عامۀ شمال‌شرقی برزیل طرفداران خاص خود را دارد.[17] این سفرهای طولانی پرتغالی‌ها عامل گسترش تصنیف‌ها، اشعار حماسی، ضرب‌المثل‌ها، داستان‌های اخلاقی، نمایشنامه‌ها و زندگی قدیسان شد. این آثار برای مقاصد مذهبی شفاهاً نمایشنامه‏ها، آهنگ‏ها و داستان‏ها را اقتباس می‌کردند و به زبان مردمی که تقریباً هیچ دانشی از زبان پرتغالی نداشتند، تکرار می‏شدند. از آنجا که چاپ در برزیل تا قرن نوزدهم مجاز نبود، برخلاف آمریکای اسپانیایی‌زبان، داستان‏ها و انواع ادبیات شفاهی، تنها اشکال موجود، برای گسترش ادبیات ملی بودند. نمایش‌های مذهبی چندزبانه (ترکیبی از پرتغالی و زبان توپی) وسیله‌ای در دست افرادی چون ژوزه د آنچیتا بودند که از آن برای تغییر دین بومیان ساکن سائوپائولو استفاده می‌کردند. تصنیف‌های عامه که از طریق سفرهای دریایی از پرتغال به برزیل و هند می‌رسید ، به مرکز ثقل هویت محلی تبدیل شدند. در آثار ماشادو د آسیس، روبم فونسکا و مندس پینتو[18] از این مقوله استفادۀ فراوانی شده است.

نامه بیست‌وهفت‌صفحه‌ای کامینا دربارۀ کشف برزیل را می‌توان نخستین داستان کوتاه برزیل دانست که بارها تجزیه‌وتحلیل شده است. این توصیف دامنۀ پیچیدۀ لحظۀ مواجهۀ چونان دیالکتیکی از آنجا و اینجا را نشان می‌دهد که نخستین شرح از ملتی در آینده است و «درون» را از منظر «بیرون» ابراز می‌کند. پدیده‌ای که وقایع آن به لحظاتی تعیین‌کننده برای کشوری در حال ساخت تبدیل می‌شود. برای مثال، درحالی‌که کامینا اندام مردم را بسیار سالم‌تر از پرتغالی‌ها توصیف می‌کند، آن را صرفاً موهبت زمین، رژیم غذایی و آب‌وهوا می‌داند. کشف برزیل اروپاییان دیگری چون مایکل دو مونتین[19] و رابرت ساوثی[20]، شاعر انگلیسی را آنچنان سر ذوق آورد که دربارۀ آن دست‌به‌قلم شدند. دومونتین در مقالۀ معروف خود، با عنوان دربارۀ آدم‌خواران، اولین کسی بود که بر برتری ارزش‌های زندگی برزیلی‌ها نسبت به مردم غرب اذعان کرد. «[آنها] هنوز هم با قوانین طبیعی امورشان را اداره می‌کنند و بسیار کمتر از ما دچار فساد و تباهی شده‌اند. آنان چنان بی‌غل‌وغش‌اند که مرا به خاطر ناتوانی در درک و قدرنشناسی‌مان متأثر می‌کنند.»

رابرت ساوثی، شاعر بریتانیایی، مضمون آرمانشهریِ آغاز قرن نوزدهم را در تاریخ برزیل چنین خلاصه می‌کند: اگر قرار بر وجود قلمرو بهشت روی زمینِ گرد باشد، آن نقطه از اینجا (برزیل) دور نخواهد بود.» در واقع مضامین آرمانشهری و بومی‌گرایانه شکل وقایع‌نگاری‌ها را به داستان کوتاه مدرن نزدیک کردند.

[1]. Mundo, mundo, vasto mundo _ عنوان شعری معروف از کارلوس دراموند آندراد

[2]. Italo Moriconi

[3]. Midnight Mass

[4]. crime of the mathematics Professor

[5]. Osman Linz

[6]. Carlos Dramond de Andrade

[7]. Harold De Campos

[8]. Finismundo: (به زبان پرتغالی)

[9]. Stegagno Picchio

[10]. Rubem Fonseca

[11]. gaucho

[12]. Fandango :The Life and Death of a Gaucho by Erico Verissimo

[13]. Caboclos

[14]. Decameron: اثر جاودانۀ بوکاچیو.

[15]. Canterbury Tales: اثر جفری چاسر.

[16]. Pero Vaz de Caminha

[17]. Literatura Cordel

[18]. Mendes Pinto

[19]. Montaigne

[20]. Robert Southey

 

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «خیلی دور، خیلی نزدیک» نوشته کی. دیوید جکسن ترجمۀ وحید اکبری

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “خیلی دور، خیلی نزدیک”