توده و قدرت

الیاس کانه تی

ترجمه ابراهیم ملک اسماعیلی

« کانه تی » در کتاب « توده و قدرت » به تئوریزه کردن اندیشه های مربوط به قدرت و مردم پرداخته و توانسته با بررسی این پدیده ها در جوامع مختلف، تصویری روشن، دقیق و پر از نکات ریز ارائه دهد. خواننده ای که هیچ پیشینۀ ذهنی از روابط توده و قدرت ندارد با خواندن این کتاب می تواند صاحب دانسته های بسیاری از روابط پیچیده درون جامعه شود.

525,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 900 گرم
ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

الیاس کانه تی| ابراهیم ملک اسماعیلی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

ششم

قطع

رقعی

تعداد صفحه

632

سال چاپ

1402

موضوع

علوم اجتماعی

تعداد مجلد

یک

وزن

900

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی

فهرست

 توده         7

تغيير مسير ترس ناشى از تماس

توده و تاريخ          219

نمادهاى توده‌اى و ملت‌ها

تورم و توده           241

توزيع و تكثير        253

سوسياليسم و توليد

امعا و احشاى قدرت            267

فراچنگ آوردن و جزو وجود خود گردانيدن

بى‌رغبتى قدرتمدار به بازماندگان          321

فرمانروا و جانشين او

عناصر قدرت         373

قهر و قدرت

فرمان       401

فرمان: فرار و خطر

دگرديسى              443

پيش‌احساسى و دگرديسى بوشمن‌ها

دگرديسى‌هاى گريز              451

هيسترى، شيدايى، ماليخوليا

 

خودافزايى و خويشخوارى       461

پيكره دوگانه توتم

فرمانروايى و پارانويا            547

سلاطين آفريقايى

مورد شره‌بر           583

بخش نخست

مورد شره‌بر           605

بخش دوم

پى‌نوشتار              625

انحلال بازماندگان

در آغاز این کتاب می خوانیم:

توده

تغيير مسير ترس ناشى از تماس

 

 

هيچ امرى براى آدمى نگران‌كننده‌تر از تماس با ناشناخته نيست. او مى‌خواهد آنچه را كه بر آن چنگ مى‌اندازد، ببيند، بشناسد يا دست‌كم به طريقى طبقه‌بندى كند. انسان هميشه مايل است در هر وضعيتى، از تماس با هر ناشناخته‌اى بپرهيزد. در تاريكى، هراس ناشى از تماس با امرى غيرمنتظره مى‌تواند به وحشتى لجام‌گسيخته مبدل شود. حتى لباس‌ها نيز نمى‌تواند به اندازه كافى امنيت ببخشد: چه دريدن آن سهل است و بدن عريان، بى‌پوشش و بى‌دفاع مى‌تواند به سادگى مورد تهاجم قرار گيرد و نفوذپذير شود.

همه فاصله‌هايى كه انسان‌ها در اطرافِ خود به‌وجود آورده‌اند، متأثر از اين ترس ناشى از تماس است. آنان خود را در خانه‌ها كه كسى امكان ورود به آن ندارد محبوس مى‌كنند و به اين سبب خود را تا حدى ايمن مى‌پندارند. ترس از دزدان تنها به‌خاطر دانستن نيّت غارتگرانه‌شان نيست، بلكه تا حدى ناشى از هجومى ناگهانى و غيرمنتظر از دل تاريكى است.

دستى كه به شكل يك پنجه درآمده، همواره به‌مثابه نمادى براى اين منظور به‌كار مى‌رود. بسيارى از آنچه را كه گفته شد مى‌توان در يك واژه دوپهلو[1]  به

معناى چنگ انداختن، هجوم بردن و دست يازيدن بازيافت. از دست‌درازى و لمس كردن بى‌خطر تا هجوم مخاطره‌انگيز در اين واژه جاى دارد و همواره بخشى

 

از معناى بعدى در معناى اوليه طنين مى‌اندازد. اگرچه اسم مصدر و اصل اين واژه[2]  ـ يعنى چنگ‌اندازى، هجوم ـ  تنها به معناى منفى آن خلاصه شده است.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

اين تنفر نسبت به تماس، حتى هنگامى كه به ميان مردم مى‌رويم، ما را رها نمى‌كند؛ شيوه حركت ما در يك خيابان شلوغ، در رستوران‌ها، قطارها يا اتوبوس‌ها نيز با اين ترس تعيين مى‌شود. حتى هنگامى كه در نزديكى ديگران ايستاده‌ايم و مى‌توانيم آنها را به دقت مشاهده و مطالعه كنيم، اگر ممكن باشد، باز هم از تماس پيدا كردن با آنها پرهيز مى‌كنيم. اگر رفتارى متغاير با اين امر داشته باشيم، دليل آن، تعلق خاطر ما به كسى بوده است؛ و در اين مورد خود ابتكار عمل را بر عهده داشته‌ايم.

سرعت واكنش براى پوزش‌خواهى در هنگام تماس يا لمس اتفاقى و ناخواسته، انتظار و هيجانى كه طرف مقابل پس از چنين تماسى براى شنيدنِ پوزش ما از آن سرشار است، بروز واكنش تند و گاهى نيز بدنى ـ اگر چنين عذرخواهى‌اى صورت نگرفته باشد ـ احساس ناخوشايند و تنفرى كه در مقابل «خطاكار» به‌وجود مى‌آيد، حتى اگر آدمى از سوءنيت او مطمئن نباشد، از جمله گِره‌هاى واكنش‌هاى روانى در ارتباط با تماس با ناشناخته‌ها است كه با ناپايدارى و تحريك‌پذيرى افراطى آنها همراه مى‌شود، و مستدل مى‌دارد كه در اينجا ما با امرى بسيار عميق، همواره بيدار و هميشه نامطبوع روبه‌رو هستيم، امرى كه همواره با معين شدن حدود و ثغور شخصيت انسان با او همراه است و حتى در خواب هم كه آدمى بى‌دفاع‌تر است با اين نوع ترس دچار پريشانى مى‌شود.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

تنها در يك توده است كه انسان مى‌تواند از ترس ناشى از تماس خلاصى يابد. توده تنها موقعيتى است كه در آن، اين ترس به ضد خود بدل مى‌شود. آنچه توده به آن نياز دارد، تراكم توده است كه بدن‌ها را به هم مى‌فشارد؛ و هم‌چنين يك توده، سرشت روانى كسى است كه به هم فشرده شده، تحت فشار است، به نحوى كه ديگر فرد توجه زيادى نداشته باشد كه و چه كسى او را تحت فشار قرار مى‌دهد. به محض آنكه شخص خود را به توده مى‌سپارد، ترس از تماس از او رخت برمى‌بندد. در وضع ايده‌آل، همه با هم يكى مى‌شوند؛ هيچ تفاوتى، حتى جنسيت، مهم تلقى نمى‌شود. آدمى از كسى كه همچون اوست تحت فشار قرار مى‌گيرد.

او را چنان حس مى‌كنى كه خود را. ناگهان همه چيز جريانى مشابه با درون يك بدن مى‌يابد. شايد اين يكى از دليل‌هايى است كه يك توده را به متراكم ساختن خود وامى‌دارد: توده مى‌خواهد تا هر فرد در حدامكان و به طور كامل از شر ترس ناشى از تماس خلاص شود. هرچه انسان‌ها خود را بيش‌تر به هم بفشارند، به يقين احساس ترس از يكديگر در آنها رخت مى‌بندد. اين وارونگى ترس ناشى از تماس به ماهيت توده‌ها تعلق دارد. ]در اين حالت[ احساس رهايى چشمگيرتر است در حالى كه توده متراكم‌تر است.

 

توده باز و توده بسته

توده، پديده‌اى شگفت‌انگيز و جهانشمول‌ترين است زيرا به طور ناگهانى و در حالى كه پيش‌تر هيچ اثرى از آن نبوده ظهور مى‌يابد. عده‌اى انگشت‌شمار ـ پنج، ده يا دوازده نفر ـ و نه بيش‌تر ممكن است كنار هم قرار بگيرند؛ هيچ اعلامى نشده، هيچ پيش‌بينى نشده. ناگهان همه جا از جمعيت سياه مى‌شود و از هر سو انسان‌ها سرازير شوند، گويى خيابان‌ها تنها يك جهت دارند.

بسيارى نمى‌دانند چه اتفاقى روى داده است و اگر پرسشى طرح شود، پاسخى ندارند؛ اگرچه آن‌ها عجله دارند به جايى برسند كه بيش‌تر مردم ديگر هستند. در حركت آنها نوعى از مصمم بودن نمايان است كه به‌درستى از رفتار كنجكاوانه معمولى متمايز است. به نظر مى‌آيد، حركات هر فرد، به حركات ديگران منجر مى‌شود. گرچه اين همه موضوع نيست؛ آنها يك هدف دارند كه اينجا است، پيش از آنكه بتوانند واژه‌هايى براى آن بيابند. هدف انبوه‌ترين نقطه است كه بيشتر مردم در آنجا جمع شده‌اند.

اين شكل افراطى توده خودجوش است و مى‌توان در ادامه مطالبى چند درباره آن بيان كرد. به نظر مى‌رسد اين توده در مبدأ خويش و در هسته اصلى‌اش، آن‌چنان‌كه مى‌نمايد، خودجوش نيست، اگرچه، با چشم پوشيدن از پنج، ده يا دوازده نفر اوليه، واقعآ خودجوش است. توده به محض تشكيل، در پى افزايش

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

خويش گام مى‌زند: ميل به افزايش، نخستين و نهايى‌ترين ويژگى توده است. توده تمايل دارد، هر آنچه در دسترس است، درون خود جمع كند، هر كس كه پيكره‌اى انسان‌گونه دارد مى‌تواند به آن بپيوندد. توده طبيعى، توده باز است؛ رشد آن بى‌هيچ محدوديتى است؛ خانه‌ها، درها يا قفل‌ها برايش رسميتى ندارد، هر آنچه او را مسدود كند، مظنون است. توده باز مادامى كه رشد كند به حيات خود ادامه مى‌دهد؛ بودن در اينجا به معناى كامل كلمه فهميده مى‌شود؛ اين باز بودن در همه جا و همه جهت‌ها معنا دارد. «باز» فروپاشى آن هنگامى آغاز مى‌شود كه رشد متوقف شود.

زيرا توده همان‌گونه كه به يكباره ايجاد مى‌شود، به ناگهان نيز از هم مى‌پاشد. توده در شكل خودجوش خود يك موضوع است. گشودگى اى كه قادر است آن را رشد دهد، در عين حال، خطرناك است. يك نگرانى از فروپاشى احتمالى همواره در بطن توده بيدار است. توده مى‌كوشد، براى مدت طولانى از طريق افزايش سريع، بتواند مانع وقوع چنين چيزى شود، توده همه چيز را در برمى‌گيرد، و چون چنين مى‌كند به ناچار از هم مى‌پاشد.

در مقابل توده باز كه مى‌تواند به طور نامحدود رشد و ادعاى جهانشمولى كند، زيرا ممكن است در همه جا به يكباره ظاهر شود، توده بسته قرار گرفته است.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

توده بسته از رشد چشم مى‌پوشد و توجه خود را بر بقا معطوف مى‌دارد. نخستين چيزى كه حد و مرز آن است. توده بسته با پذيرش محدوديت خود به خويش مى‌پردازد. فضايى براى خود خلق مى‌كند كه بتواند آن را پر كند. درهاى ورود به اين فضا محدود است و تنها اين ورودى‌ها قابل استفاده است. اين فضا را مى‌توان با يك ظرف لبريز از مايع كه گنجايش معينى دارد مقايسه كرد. حد و مرز آن پذيرفته شده است، خواه تشكيل شده باشد، از سنگ ديوار مستحكم يا برخى اعمال ويژه پذيرش يا مبلغى معين براى ورود زمانى كه فضا به طور كامل پر شد، كسِ ديگرى مجاز به ورود نيست. حتى اگر از كثرت سرريز شود، مسئله اصلى همواره باقى ماندن توده در اتاق بسته است؛ اين بيرون ايستادن واقعآ ضرورى نيست.

حد و مرزها مانع افزايش بى‌قاعده است، گرچه همين امر نيز پراكنده شدن را براى توده سخت‌تر مى‌سازد و از اين رو، از هم پاشيدگى آن را به تأخير مى‌اندازد.
در اين شرايط توده شانس گسترش خود را از دست مى‌دهد، اما از قدرت ثبات بهره‌مند مى‌شود. اين محافظت از تأثيرهاى بيرونى‌اى است كه مى‌تواند خصمانه و خطرناك شود و اين گرايش‌ها به تكرار اميدوار است.

اين انتظار تكرار است كه اعضا را قادر مى‌سازد تا هر پراكنده شدنى را بپذيرند. ساختمان انتظار آن‌ها را مى‌كشد؛ به خاطر آنها پابرجاست و تا زمانى كه آنجاست، آنها مى‌توانند به شيوه هميشگى در آن گردهم آيند. فضا متعلق به توده است، حتى در خلالِ كاهش تدريجى، و در اين خالى بودن آن‌ها به ياد مى‌آورند غرق در آب شدن را.

 

تخليه

مهمترين اتفاق درون توده عمل تخليه است. پيش از آن به واقع توده‌اى وجود ندارد؛ اين تخليه است كه آن را مى‌سازد. اين لحظه‌اى است كه در آن همه كسانى كه به توده تعلق دارند، تفاوت‌هايشان را رها مى‌سازند و احساس برابرى مى‌كنند.

اين تفاوت‌ها عمدتآ از بيرون تحميل مى‌شود؛ اين تمايزها عبارت است از مرتبه، منزلت اجتماعى و ثروت. انسان‌ها به‌مثابه افراد همواره به اين تمايزها آگاهى دارند؛ اين وجوه تمايز بر انسان‌ها سنگينى مى‌كند و بر افتراق آنها پاى مى‌فشارد. آدمى با استقرار بر مكانى معين و مطمئن، با استعانت از نظام حقوقى نافذ، هرچه را قصد نزديكى به او دارد، از خود دور مى‌سازد. او به مانند آسيابى بادى در دشتى وسيع در جاى خود قرار مى‌گيرد، پرابهت و گردان ـ تا آسياى بادى بعد چيزى وجود ندارد. آنچه او از زندگى مى‌شناسد با فاصله‌ها تعيين شده است؛ خانه‌اى كه در آن خود و دارايى‌اش را نگه مى‌دارد، حرفه‌اى كه به آن اشتغال مى‌ورزد، مرتبه‌اى كه خواهان رسيدن به آن است ـ همه اينها در خدمت آنند كه فاصله ايجاد كنند و به آن ثبات بخشند و بر آن بيافزايند.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

آزادى هر حركت عمقى از يكى به ديگرى مسدود است. انگيزه‌ها و انگيزه‌هاى متقابل به سادگى چونان قطره آب در بيابان محو مى‌گردند. هيچ‌كس مجاز نيست به ديگران نزديك شود و اين حق را ندارد خود را همسنگ آنها سازد. سلسله مراتبِ تثبيت شده در حوزه‌هاى مختلف زندگى به هيچ‌كس اجازه نمى‌دهد به مراتب عالى‌تر خدشه‌اى وارد كند و نسبت به فرودستان جز رفتارى متظاهرانه و موهن داشته باشد. در جامعه‌هاى مختلف اين فاصله‌ها به شكل‌هاى متفاوت در حفظِ توازن سهيم است. در پاره‌اى از آنها تأكيد بر اصل و تبار و در پاره‌اى بر حرفه و ثروت قرار دارد.

در اينجا بررسى بيشتر اين نظام مرتبه‌هاى اجتماعى براى ما سودى در بر ندارد. مهم اين است كه اين نظام در همه جا وجود دارد، در ذهن و شعور آدميان جاى مى‌گيرد و به‌صورتى تعيين‌كننده رفتار آنها را نسبت به يكديگر متأثر مى‌سازد. رضايت خاطر ناشى از آگاهى نسبت به برترى اجتماعى تاوان مناسبى براى از دست دادن آزادى حركت نيست. آدمى در ارتباط با تفاوت‌ها مستأصل و تنگ‌خلق مى‌شود. او به اين وزنه‌هاى سنگين چسبيده است و از جاى خود تكان نمى‌خورد.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

از ياد مى‌برد كه خود اين بساط را فراهم كرده و همواره در آرزوى رهايى از آن است. ليكن انسان منزوى و تنها چگونه مى‌تواند از آنها رهايى يابد؟ هر آنچه او انجام دهد و هر اندازه نيز در اين امر مصمم باشد، از آنجا كه در ميان ديگران است، اين ديگران كوشش‌هاى او را بى‌ثمر مى‌سازند. تا هنگامى كه ديگران در حفظ فاصله‌هايشان مى‌كوشند، نمى‌توان به آنها نزديك شد.

تنها همه و با هم مى‌توانند خود را از قيد تفاوت‌ها رها سازند. اين درست همان است كه درون توده صورت مى‌پذيرد. در كنش تخليه همه جدايى‌ها به دور ريخته مى‌شوند و همه احساس يكسانى مى‌كنند. در توده متراكم به سختى جايى خالى بين افراد باقى مى‌ماند. زيرا بدن‌ها به هم فشرده مى‌گردند و هر كس به ديگرى چنان نزديك است كه انگار خود او است. سبكبارى ناشى از اين احساس بسيار بزرگ است. براى دستيابى به اين لحظه خوشبختى كه در آن هيچ‌كس بيش و بهتر از ديگرى نيست. انسان‌ها اين‌گونه به توده بدل مى‌گردند.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

امّا لحظه تخليه كه اين‌چنين مطلوب و شادى‌آفرين است، خطراتى با خود دارد. اين لحظه با بيمارى‌اى دست به گريبان است كه از توهم اوليه‌اش زاده شده است؛ انسان‌هايى كه ناگهان خود را يكسان مى‌انگارند، به‌واقع و همواره يكسان نيستند. آنها به خانه‌هاى خود برمى‌گردند، بر بسترهاى خود مى‌آرمند، ثروتشان را براى خود نگاه مى‌دارند و نام خويش را تغيير نمى‌دهند. تنها در نوع‌هاى جدى گرويدن به آيين‌هاست كه آدميان روابط قديمى را مى‌گسلند و به مناسباتى جديد گردن مى‌نهند.

اين‌چنين انجمن‌هايى كه برحسب سرشت خود تنها مى‌توانند پذيراى عده معدودى از اعضا شوند و به ضرورت ثبات خويش را از طريق مقررات سخت و خشك حفظ كنند، بلور توده‌اى خوانده مى‌شوند. عملكرد آنها در ادامه به تفصيل بررسى مى‌شود.

اما خود توده از بين مى‌رود، در آن اين احساس به‌وجود مى‌آيد كه در حال تكه‌تكه شدن است. بقاى توده تنها در گرو اين است كه فرآيند تخليه با انسان‌هايى جديد كه به آن پيوسته‌اند، تداوم يابد. تنها افزايشِ توده مانع از خزيدن متعلقان او به زير بار فشارهاى شخصى و روزمره است.

 

اعتياد بيمارگونه به ويرانگرى

از اعتياد بيمارگون توده به ويرانگرى صحبت بسيار است، زيرا بارزترين و نخستين ويژگى است كه در او به چشم مى‌خورد. در عين حال اين ويژگى در همه سرزمين‌ها و ميان همه فرهنگ‌ها ديده مى‌شود و به‌رغم اعتراف به وجود آن و محكوم كردنش، به‌سختى مورد بررسى قرار گرفته است.

بيشترين تمايل توده متوجه ويرانسازى خانه‌ها و تخريب اشياء است. از آنجا كه غالب اين اشياء شكستنى هستند ـ شيشه‌ى پنجره‌ها، آيينه‌ها، گلدان‌ها، تابلوها و ظرف‌ها ـ اين تمايل موجود است كه درست همين شكنندگىِ اشياء را سبب تحريك توده به تخريب وانمود كند. البته سروصداى ناشى از ويران كردن، شكستن ظرف‌ها، جرينگ جرينگ تكه‌تكه شدن شيشه‌ها سهمى وسيع در شادى ويرانگرى دارد؛ اين صداها، آواهاى نيرومند زندگى مخلوقى جديد، فريادهاى يك امر نوـزاده هستند.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

سهولت ايجاد آن سبب رواجش مى‌گردد. همه با هم فرياد مى‌كشند و صداى شكستن، تشويق و هلهله اشياء شكسته شده است. به نظر مى‌آيد در ابتداى كار به اين نوع هياهو نياز ويژه‌اى باشد، زيرا هنوز تعداد افراد به اندازه كافى نشده و اتفاقى نيفتاده است، يا پيش‌آمدها بسيار كم‌اهميت داشته‌اند. سروصداها وعده‌اى براى قوى‌تر شدن مورد نظر و سروش خوش‌يمن از كنش‌هاى آتى است.

اما اشتباه است، اگر سهولت شكستن را امرى تعيين‌كننده در اين رابطه بدانيم: هجوم توده‌ها به تنديس‌هاى سنگين، از جاى كندن و شكستن مجسمه‌ها تا آستانه غيرقابل شناسايى شدن آنها، تخريب سر و دست و پاهاى تنديس خدايان رومى و يونانى توسط مسيحيان، فرو انداختن تصاوير مقدسين توسط اصلاح‌طلبان دينى و انقلابى‌ها از نقاط مرتفع و مرگ‌آفرين، تخريب سنگ‌هاى صخره‌اى كه صلابت آنها ويرانگران را در نيمه راه مقصود معطل مى‌سازند، نمونه‌هايى گويا هستند.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

ويرانسازى تنديس يا سرديسى كه امرى يا شخصى را مجسم مى‌سازد، به معناى برانداختن سلسله‌مراتبى است كه به رسميت شناخته نمى‌شود. در اين رابطه بر وجه‌هاى افتراق عمومى و تثبيت‌يافته‌اى چنگ انداخته مى‌شود كه براى همگان رؤيت‌پذير و در همه جا معتبر است. استحكام آنها بيانگر تداوم است، آنها مدت‌هاست كه بر جاى خود قرار دارند، به نظر همواره همان جا بوده‌اند: پابرجا و خلل‌ناپذير. تاكنون ممكن نبود با نيت‌هاى خصمانه به آنها نزديك شد. اكنون سرنگون شده و در زير ضربه‌ها درهم شكسته‌اند. امر تخليه در اين كنش تعالى مى‌يابد.

ليكن همواره پيشروى تا به اين حد ممكن نيست. آن ويرانگرى معمول كه پيش‌تر از آن سخن رفت، تهاجمى است بر همه مرزها و مرزبندى‌ها. شيشه‌ها و درها به خانه‌ها تعلق دارند، آنها آسيب‌پذيرترين بخش مرزبندى با بيرون را تشكيل مى‌دهند. با شكستن در و پنجره، خانه فرديت خود را مى‌بازد. حال هيچ چيز و هيچ‌كس در آن امنيت ندارد. تصور مى‌رود كه به‌طور معمول در اين خانه‌ها افرادى پنهان شده‌اند كه خود را از توده مستثنى مى‌سازند، در اين خانه‌ها دشمنان پناه گرفته‌اند. اكنون هر آنچه آنها را جدا مى‌ساخت، زدوده شده است. بين آنها و توده هيچ مانع و رادعى نيست. آنها مى‌توانند خارج شده و به توده بپيوندند. آنها را مى‌توان به بيرون نيز كشاند.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

اما هنوز معنايى گسترده‌تر در آن نهان است. انسان منفرد درون توده به اين احساس دست مى‌يابد كه در فراسوى مرزهاى شخصيتش ره مى‌نوردد. او احساس سبكبارى مى‌كند، زيرا همه تفاوت‌ها برچيده شده‌اند. همه تفاوت‌هايى كه او را به خود وامى‌گذاردند و به درون خود فرو مى‌بردند. با رفع سنگينى

تفاوت‌ها او اكنون احساس رهايى كرده و آزادى او گذر به وراى مرزبندى‌هاست. آنچه بر او مى‌گذرد بايد بر ديگران نيز بگذرد. او از ديگران چنين انتظار دارد. يك گلدان گِلى به اين سبب توجه او را جلب مى‌كند كه چيزى جز يك مرز نيست. يك خانه به علت بسته بودنش براى او جالب است. آداب و تشريفات، هر چيز و همه چيز كه موجد تفاوت است، او را تهديد مى‌كند و برايش تحمل‌ناپذير است. در همه جا، در اين ظرف‌هاى از پيش مهيا شده كوشش مى‌شود كه توده از هم پاشيده را دوباره باز بخوانند. توده از زندان‌هاى آتى خود متنفر است، چون همواره براى او زندان بوده‌اند. براى توده عريان همه چيز به شكل قلعه باستيل جلوه‌گر مى‌شود.

گزیده ای از متن کتاب “توده و قدرت” نوشتۀ “الیاس کانه‌تی”

از ميان همه ابزارهاى ويرانگرى، آتش پرجذبه‌ترين است. آتش را مى‌توان از مسافت‌هاى دور ديد و خودش ديگران را جلب مى‌كند. ويرانگرى آتش شيوه‌اى برگشت ناپذير است. پس از آتش‌سوزى هيچ چيز شبيه پيش نيست. توده آتش‌افروز خود را مقاومت‌ناپذير مى‌انگارد. هنگامى كه او آتش مى‌افروزد، همه به او مى‌پيوندند. همه آنچه دشمنى است، با آتش نابود مى‌گردد. آتش آن‌گونه كه در آتش نشان داده مى‌شود، قوى‌ترين نمادى است كه توده به آن دست مى‌يازد. آتش نيز نظير توده پس از ويرانگرى خاموش مى‌شود.

[1] . das agreifen

[2] . der Angriff

 

انتشارات نگاه

 

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “توده و قدرت”