تاریخ سیاسی جهان: روایت سه هزار سال جنگ و صلح

جاناتان هولسگ

دکتر محسن عسکری جهقی

نویسنده در این کتاب تاریخ جنگ‌ها و صلح‌ها را از عصر آهن تا کنون واکاوی کرده، دیپلماسی و فرایند سیاست‌ورزی رادر ادوار گوناگون پیش چشم خواننده می‌گذارد و در این مسیر هیچ‌گاه تاریخ جهان را به قدرت‌های مجزا و گسسته از هم تجزیه نمی‌کند و می‌کوشد برهم‌کنش نیروها و قدرت‌های سیاسی را همچون موسیقی نهایی یک ارکستر سمفونیک بزرگ به خواننده عرضه کند. وی در این مسیر پرسش های اساسی مطرح می‌کند. چرا مغولان دست از اروپای غربی شستند و دامنۀ حملات آنها فقط تا اروپای شرقی گسترده شد؟ آیا اگر مغولان با همان توانی که آسیا و اروپای شرقی را در هم نوردیدند، به اروپای غربی تاخته بودند رنسانس شکل می‌گرفت؟ برآمدن خلافت اسلامی چه تأثیری بر سایر قدرت‌های بزرگ جهان داشت؟ عثمانیان چگونه نقشۀ سیاسی جهان را تغییر دادند؟ فروپاشی روم چطور توازن قوا را به هم ریخت؟ اینها و بسیار بیش از اینها پرسش‌های مردافکنی است که پاسخ به آنها افق جدیدی را پیش روی دانشجویان و علاقه‌مندان به سیاست و تاریخ می‌گشاید.

 

495,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جاناتان هولسگ, محسن عسکری جهقی

نوبت چاپ

سوم

تعداد صفحه

672

سال چاپ

1402

وزن

1000

قطع

وزیری

کتاب تاریخ سیاسی جهان: روایت سه هزار سال جنگ و صلح نوشتۀ جاناتان هولسگ ترجمۀ دکتر محسن عسکری جهقی

گزیده ای از متن کتاب

مقدمه: چرا تاریخ مهم است؟

چندکیلومتر خارج از بوداپست، پایتخت مجارستان، باستان‌شناسان چیز مهمی کشف کردند. آنها در گوری متعلق به شش قرن پیش از «دوران مشترک»[1] بقایای اجساد مادر و پسری سَکایی[2] را از دل خاک بیرون کشیدند. شواهد به دست آمده نشان می‌داد اجساد کشف شده مردمان ثروتمندی نبود‌ه‌اند، با این وصف اقوام و بستگانشان بهترین جامه‌ها را بر تن آنها کرده، مادر و فرزند تا به آن‌روز صمیمانه در آغوش یکدیگر غنوده بودند. آنها قربانی یکی از بی‌شمار جنگ‌هایی بودند که میان قبایل سکاها شعله‌ور بود. خیره و بهت‌زده بالای سر آنها ایستاده بودم. مردمانی که تا این اندازه به خود و فرزندانشان عشق می‌ورزیدند چگونه این طور شتابان از جنگی خونبار به جنگی دیگر می‌شتافتند؟ چرا که حتی امروزه نیز بسیاری از کشورها خود را تا بن دندان مسلح می‌کنند و آمادۀ جنگ می‌شوند، جنگ‌هایی که بنیان خانواده‌های عاشق  را همچنان از هم می‌پاشد. آیا دیپلماسی آنقدر درمانده است که نمی‌تواند از بروز رقابت‌های نظامی و شعله‌ور شدن جنگ جلوگیری کند؟ چرا مردمان سیاره‌ای که در حسرت صلح هستند، قادر به پاسداری از آن نیستند؟ هنری‌ کیسینجر، سیاستمدار نامدار آمریکایی می‌گوید: «جنگ و صلح متاع اصلی بازار سیاست جهانی است. اگر چه دستورکارها و فوریت‌های بین‌المللی به سبب مقتضیات بومی و حتی مسائل پیش پا افتاده‌ای چون «قانونِ درجۀ انحنایِ موز» دستخوش تغییر می‌شوند، باز هم سازوکار دیپلماسی وظیفۀ سترگی در مواجهه با برهه‌های خطیر و دفع شر بر گُرده دارد.» از همین روست که سیاست‌ورزی و دیپلماسی کاری بس طاقت‌فرسا و در عین حال رازآلود است؛ دنیای آداب و وقار و تشریفات است و عمده قوانین آن در خفا و محرمانه تعیین می‌شود. بسیاری از جوانان به واسطۀ همین ویژگی‌هاست که شیفتۀ ورود به دنیای سیاست هستند. بسیاری تلاش می‌کنند از گوشه و کنار عرصۀ روابط بین‌الملل به سیاست ورود کنند، من این کتاب را ویژۀ این افراد نوشته‌ام. این کتاب برای تمام مردان و زنانی است که مشتاق مطالعه‌اند، کسانی که جهان را روایت می‌کنند؛ این کتاب برای کسانی نوشته شده است که سیاست‌های جهانی را سامان می‌دهند، برای روزنامه‌نگاران، سیاستمداران، دیپلمات‌ها، افسران ارتش یا اساتید دانشگاه‌ها. همۀ این افراد می‌توانند مخاطب خاص این کتاب باشند.

سیاست جهانی یک‌بار دیگر در نقطه‌ای حساس در حالتی بی‌ثبات و ناپایدار قرار دارد. در یک سوی این طیف انبوهی از مردمان جهان‌وطنی قرار دارند، «نخبگانِ پروازی» (دیپلمات‌ها) که به امید برقراری صلح از این شهر به آن شهر می‌روند و موفقیت و توفیق دیپلماسی را با میزان گفتگوهایی که انجام می‌دهند و تعداد روزنامه‌نگاران و فیلمبردارانی که در نشست‌های بین‌المللی با خود همراه می‌کنند می‌سنجند. پیروان این مکتب فکری باور دارند دوران سیاست‌ورزی ابرقدرتان به پایان آمده، امکان بروز جنگ‌های عظیم در جهان بسیار غیرمحتمل‌تر از گذشته است. آنها بر پایۀ این استدلالات معتقدند وابستگی متقابل اقتصادی میان ملت‌ها از شعله‌ور شدن جنگ‌های بزرگ جلوگیری می‌کند. این اندیشه، خاصه پس از سال 1991 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در جهان قوت گرفت. اروپا به جای توسل به قوۀ قهریه، از آنچه در شوروی روی داده بود درس عبرت گرفت، چین دکترین «عروج صلح‌آمیز» را پیشه کرد و در ایالات متحده آمریکا دو حزب دموکرات و جمهوری‌خواه سرمست از پیروزی سیاست خارجی خویش، بیش از پیش بر باورها و اصول لیبرالیسم تکیه کردند.

سوی دیگر این طیف کسانی قرار دارند که معتقدند جهانِ بدون مرز و آزاد نفعی در پی ندارد، آنها جهانی شدن را عامل اصلی تلاطمات اقتصادی در مقیاس جهانی می‌دانند و باور دارند مهاجران و چندملیتی‌ها بزرگ‌ترین تهدید علیه نظم و ثبات بین‌المللی‌اند. اینها خشمگین‌اند و حول محور رهبران ملی‌گرای افراطی جمع می‌شوند تا در برابر ناامنی و بی‌عدالتی‌ها زیر سایۀ رهبران ملی‌گرا پناه گیرند. در ایامی که جهان‌وطنی‌ها از دنیای بی‌مرز و یکدست خود لذت می‌بردند، گروه دوم به تدریج قدرتمندتر و بزرگ‌تر شد تا جایی که امروزه همان‌ها بزرگ‌ترین مانع برابر اعتدال و سازش در جهانند.

این تغییر جهت زمانی بیش از پیش جلوه‌کرد که میزان بودجه‌ها و هزینه‌‌های نظامی یک‌بار دیگر از میزان هزینه‌های نظامی سیاه‌ترین روزهای جنگ سرد پیشی گرفت.([i]) درگیری‌های نظامی رو به فزونی گذاشت و مناقشات بین‌المللی تشدید شد. در چنین دنیای گیج‌کننده‌ای است که نسل نویی باید ظهور کند تا با خردورزی مسیر جدیدی را برای اخذ تصمیمات مهم و رویارویی با این تحولات بگشاید. رهبران فردا باید درک نوینی از آسایش و رفاه فردای مردمان داشته باشند؛ آنها باید اقتصاد، اخلاق و تاریخ بدانند. «مارکوس تولیوس سیسرون»[3] چه خوش گفت: «غفلت از آنچه پیش از تو روی‍داده است، تو را همواره در ایام طفولیت نگاه می‌دارد.»([ii])

نظریه‌پردازان و خالقان ایدئولوژی‌ها همانند هلیکوپترسواران، انسان را یکراست به درجه‌ای از تعالی می‌رسانند و به نوک قلۀ کوه می‌برند. با این حال مطالعۀ تاریخ انسان را همانند کوه‌پیمایان، پس از طی مسیری طولانی به قله می‌برد و دید وسیعی به انسان می‌بخشد. تفاوت مطالعۀ تاریخ و ایدئولوژی در همین است که در مطالعه تاریخی فرد این مسیر پر فراز و نشیب را با کوشش و جدیت و تلاش می‌پیماید. طی طریق در مسیر تاریخ، ذهن و اندیشۀ آدمی را به همان طریقی ورز می‌دهد که طبیعت‌گردی و کوه‌پیمایی روح و تن آدمی را قوی می‌کند. گذر از مسیر پر پیچ و خم تاریخ مستلزم تمرکز و تفسیر بسیاری از رویدادهایی است که فرد در طی مسیر با آنها مواجه می‌شود. همین امر آگاهی و بینش آدمی را وسعت می‌بخشد و انسان را برای عبور از موانع بزرگ‌تر قدرتمندتر می‌کند. مطالعۀ تاریخ ذهن انسان را تعالی می‌بخشد و باعث می‌شود انسان از بلندای تاریخ به عقب بنگرد، نتایج دقیق‌تری بگیرد، در عین حال بهترین مسیر را برای حرکت به سوی افق‌های پیش رو انتخاب کند.

در این سفر هیچ راه میانبری وجود ندارد. با این حال انسان هرچه متعصبانه‌تر به صلابت و استواری نظریه‌ها و ایدئولوژی‌ها باور داشته باشد و در عین حال نخواهد صحت و سقم آنها را با وقایع تاریخی به تیغ نقد بکشد، مثل کسی خواهد بود که یک خط از متون مقدس را نخوانده است، اما ادعا می‌کند فردی مذهبی است. تاریخ در قیاس با ایدئولوژی نیروی بسیار معتدل‌تری است. تاریخ نه‌تنها به ما نشان می‌دهد جهان تا چه اندازه شرایط زندگی و حیات را ارتقا داده است، بلکه سختی و صعوبت رسیدن به این نقطه، و اهمیت حفظ و نگهداری آن را نیز در معرض دید انسان قرار می‌دهد. از این منظر تاریخ جهان یک منحنی صعودی و رو به بالا است، با این حال تاریخ در طی این مسیر صعودی سقوط‌های فراوانی را نیز به چشم دیده است. سقوط‌هایی که لازم است به بهترین وجه ممکن درک و فهم شود تا انسان بتواند از این رهگذر از بروز چنین بحران‌هایی در آینده ممانعت کرده، یا حداقل از میزان وخامت آن تا حد ممکن بکاهد.

با این حال مطالعۀ تاریخ در مدارس و دانشگاه‌ها به طور فزاینده‌ای به حاشیه رانده شده است. از تاریخ  فقط چیزی به جا مانده که به کار تأیید نظریه‌ها و عقاید از پیش طراحی شده بیاید و بیش از این نیست. برای مثال در موضوع سیاست بین‌الملل در بهترین حالت تاریخ را به مجموعه‌ای از مطالعات موردی نظیر جنگ‌های پلوپونزوس[4]، ظهور روم باستان یا نحوۀ برآمدن نظام کنگره در قرن نوزدهم محدود کرده‌اند.([iii]) این نمونه‌ها آشکارا  تحولات تنها یک منطقۀ کوچک از جهان، یعنی اروپا، را بررسی می‌کند که بسیار محدود است. از همین روست بسیاری از اندیشمندان خارج از اروپا به قوت مدعی‌اند فرهنگ و تمدن راهبردی کشورهای آنها به طور بنیادین با فرهنگ اروپا متفاوت است و با قدرت سیاسی شرورانۀ اروپایی فرق می‌کند. بارها و بارها با چنین سخنانی روبه‌رو شده‌ام. از همکاران چینی گرفته تا دیپلمات‌هایی که به سنت دیرینه و منسجمی که در ذات سلطنت و پادشاهی در خاورمیانه موج می‌زند باور دارند، تمامی آنها مدام این مدعا را مطرح می‌کنند. بسیاری از مقامات رسمی هندوستان معتقدند کشورشان را بر اساس آموزه‌های صلح‌طلبانه مهاتما گاندی بنا نهاده‌اند. آنها نیز در این جرگه‌اند. بنابراین حصر تاریخ در زندان جغرافیا لاجرم به بروز سوءتفاهم‌ها و کژفهمی‌ها دامن می‌زند.

[1]. گاه‌شماری یا سالنمای دوران مشترک یا د.م عصر حاضر یک گاه‌شماری سکولار است که به عنوان جایگزین برای گاه‌شماری میلادی استفاده می‌شود. این گاه‌شماری مبداء یکسانی با گاه‌شمار میلادی دارد. بنابراین سال ۲۰۱۴ دوران مشترک معادل سال ۲۰۱۴ میلادی است و سال ۳۹۹ پیش از دوران مشترک برابر سال ۳۹۹ پیش از میلاد. اصطلاح «دوران مشترک» حداقل از سال ۱۷۰۸ در زبان انگلیسی استفاده شده‌است. این اصطلاح ابتدا از اواسط قرن ۱۹ توسط دانشگاهیان یهودی معرفی شد و از اواخر قرن ۲۰ به عنوان گاه‌شماری سکولار در نوشته‌های دانشگاهی و علمی کاربرد گسترده یافت.

[2]. سکاها دسته‌ای از مردمان کوچ‌نشین و یکجانشین ایرانی‌تبار بودند که قدمتشان به پیش از هخامنشیان برمی‌گردد. آن‌ها در درازنای تاریخی از درون آسیای میانه یعنی از سین‌کیانگ چین تا دریای آرال و خود ایران و از این نواحی با فاصله‌هایی تا رود دُن و از این رود تا رود عظیم دانوب پراکنده بودند. در بخش‌های مختلف این صفحات وسیع و دشت‌های پهناور نام آن‌ها تغییر می‌کرد. سکاها گرچه قبیله‌های بسیاری را تشکیل دادند، ولی در دو سمت اوراسیا پراکنده بودند؛ گروهی در شرق دریای خزر و گروهی در غرب دریای خزر. به نوشتۀ هرودوت، سکاها خود را سکلتث می‌نامیدند. درحالیکه پارسی‌ها (مثل داریوش). آنها را سکا (جنگجو، نیرومند) می‌نامیدند، یونانی‌ها آنهایی را که همسایه‌شان بودند، پیاله‌به‌دوش یا خانه‌به‌دوش می‌نامیدند.

[3]. Marcus Tullius Cicero: خطیب، سیاست‌مدارو فیلسوف رومی.

[4]. جنگ پلوپونز یا جنگ پلوپونزوس، به مجموعه جنگ‌های تاریخی و مهمی اطلاق می‌شود که در فاصلۀ سال‌های ۴۳۱ تا ۴۰۴ قبل از میلاد میان اسپارت و آتن ادامه داشت و به تخریب آتن و انحطاط تمدن آن منتهی شد. البته جنگ این دو گروه یونانی با یکدیگر، محدود به خاک یونان نشد. بلکه به تمام صفحات یونانی‌نشین آن روزگار، یعنی از سواحل آسیای صغیر و تراکیه گرفته تا قبرس و ایتالیا و … سرایت کرد و در سرتاسر شهرهای یونانی، مردم به دو بخش تقسیم شدند و در سلسله جنگ‌هایی دامنه‌دار چنان به جان یکدیگر افتادند که تاریخ کمتر نظایر آن را نشان می‌دهد.

مقدمه

[i]            Estimated annual average global military expenditure in 2016 US dollars:

1980s: $1,350 billion; 1990s: $1,050 billion; 2000s: $1,300 billion;-

2010s: $1,650 billion. Source: SIPRI, 2018. SIPRI Military Expenditure

Database. Stockholm International Peace Research Institute. Retrieved

from: https://www.sipri.org/databases/milex.

[ii]           Cicero, Marcus Tullius, G. L. Hendrickson and H. M. Hubell, trans.,

  1. Brutus. Orator. Cambridge, MA: Harvard University Press, p. 395.

[iii]          See, for example, the brilliant reconstruction of the Congress System or

the ‘Concert of Europe’             in Kissinger, Henry, 1994. Diplomacy. New

York: Simon & Schuster

موسسه انتشارات نگاه

کتاب تاریخ سیاسی جهان: روایت سه هزار سال جنگ و صلح نوشتۀ جاناتان هولسگ ترجمۀ دکتر محسن عسکری جهقی

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “تاریخ سیاسی جهان: روایت سه هزار سال جنگ و صلح”