امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه

مایکل کوئنتین مورتون

قدیر گلکاریان

کتاب پیش رو تاریخچه مختصر نفت است، با رویکرد واقع‌بینانه نویسنده. در این اثر تحولات و رخدادهای مربوط به نفت در منطقه خاورمیانه از سال ۱۹۱۸ تا به امروز توصیف و تحلیل شده و تلاش شده اثبات شود جنگ‌های به اصطلاح نفتی در ابتدا هرگز بر سر نفت نبوده، بلکه هر آنچه اتفاق افتاده حاصل رقابت های شرکت‌های نفتی بوده و همانا دولت‌های صاحب منابع نفتی بازیچه سیاستمداران انگلیس، ایالات متحده، فرانسه، روسیه و در دوره‌ای آلمان و ایتالیا بوده‌اند. این کتاب علاوه بر اینکه تاریخچه مختصری از تأثیرات امپراتوری‌های نفتی و ایجاد شرایط آنارشیستی پیش رو می‌گذارد، ذره بینی بر شناخت تاریخ کشورهای نفت خیز، به ویژه ایران، است.

155,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

قدیر گلکاریان, مایکل کوئنتین مورتون

نوبت چاپ

اول

تعداد صفحه

373

سال چاپ

1401

وزن

500

قطع

وزیری

کتاب امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه نوشتۀ مایکل کوئنتین مورتون ترجمۀ قدیر گلکاریان

گزیده ای از متن کتاب

دیباچه

تاریخ نفت در خاورمیانه به‌سان پرده‌ای پرنقش‌ونگار است که تحولات موجود در آن نقش بسته. عده‏ای از دولت‌های حاکم بر ذخایر نفتی در قرن بیستم همچنان به تداوم درآمد و سود حاصل از آن دل بسته بودند که شرایط آنها مصداق این ضرب‌المثل است که «مراقب آرزوهایت باش!» آنها تصورشان بر این بود که حاکمیت بر ذخایر نفتی می‌تواند بقای دائمی به ارمغان بیاورد؛ ولی سخت در اشتباه بودند و هستند.

انگلیسی‏ها نفت را سوخت حیاتی برای امپراتوری خود می‏دانستند؛ فرانسوی‏ها به دنبال منابع جدید نفت از خارج بودند و آمریکایی‏ها خواهان دسترسی به دروازه‏های بازی بودند تا بتوانند به نفت دسترسی داشته باشند. از این‌رو همگی برای کنترل منابع نفتی به خاورمیانه آمدند. قراردادهای اولیۀ نفتی به نفع شرکت‏های بزرگ نفتی منعقد شد و در مقابل جمعیت بومی به‌رغم برخورداری از درآمدهای نفتی که می‌توانست تأمین‌کنندۀ نیازهای مالی و بسترساز توسعۀ عظیم اقتصادی باشد، از این نعمت محروم شدند و در عوض نابرابری، فساد و درگیری بر زندگی آنها سایه انداخت.

کلید بسیاری از منازعات نفتی قرن بیستم در تاریخ درج شده است. حال آنکه این سرزمین‏ها پیش از نفت در حافظۀ جمعی جهان وارثان تمدن‏ها و فرهنگ‏های گذشته بودند. مدت‌ها قبل از اینکه تمدن در غرب معنا یابد، این منطقه توسعه یافته بود. به‌رغم این میراث غرورآفرین، استراتژیست‏های انگلیسی مداخلات خود را برای مردم منطقه مفید توصیف کردند و مدعی شدند آنها را به سوی شرایط زندگی آزاد و متمدن سوق می‌دهند. در فوریۀ 1918، هنگام تبادل پیام با پادشاه حجاز، وزارت خارجه در تلاش بود تا این تصور را ترویج کند که اقداماتش در راستای منافع مردم عرب انجام می‏شود: «دولت اعلیحضرت، همراه با متحدانشان، از آرمان آزادی ملت‏های تحت ستم دفاع می‏کنند و مصمم‌اند که در مبارزۀ مردم عرب برای بازسازی جهان عرب در کنار ملت‏های عرب بایستند.»

اینها وعده‏های توخالی بود. دولت بریتانیا قبلاً با جداسازی خاورمیانه با مداخلۀ انگلیس و فرانسه براساس توافقنامۀ سایکس پیکو موافقت کرده بود. منابع نفتی منطقه در کنار غنایم جنگی جایزۀ استراتژیکی بود که ارزش تأمین آن را داشت. بنابراین، نفت از همان مراحل اولیه با استعمار همراه شد و بسیاری از مسائل آن را به اشتراک گذاشت و به میدان نبرد ملی‌گرایی و استقلال‌طلبی تبدیل شد. حتی از آمریكایی‏ها نیز در این منطقه در نقش قهرمانان خودمختاری و با هدف امن كردن جهان برای دموكراسی استقبال شد، ولی طولی نکشید که آنها نیز در میان دسته‏ای از نیروهای اشغالگر قرار ‏گرفتند.

همۀ اینها مشکل‌زا بود و میراثی از ناملایمات را در منطقه به جای گذاشت. نفت ثروت زیادی برای منطقه به ارمغان آورد و بسیاری از موانع پیشرفت را از بین برد. اما شرکت‏های نفتی غربی از همان ابتدا تولید و صادرات را تحت کنترل خود درآوردند. این امری اجتناب‏ناپذیر بود و می‏توان استدلال کرد که شرکت‏های بزرگ نفتی (ماژورهای نفت) تنها شرکت‏هایی بودند که در آن زمان از تخصص فنی و منابع مالی لازم برای انجام عملیات‏ پیچیده و پرهزینه در اکتشاف و استخراج نفت برخوردار بودند. طبیعی است که آنها باید به دنبال جبران هزینه‏های خود و کسب سود باشند. بااین‏حال، در نگاه مردم خاورمیانه، کشورهایشان بار دیگر به عرصۀ نمایش قدرت‏های خارجی تبدیل شد و مردمشان نیز در نقش مهره‌های یک بازی پیچیده به کار گرفته شدند که از قدیم همچنان رواج داشت و امروزه نیز همان شیوه ادامه دارد.

شرکت نفت انگلیس و ایران که دولت بریتانیا در آن اکثریت سهام را در اختیار داشت، بر صنعت نفت ایران تسلط پیدا کرد و با اینکه سیاستمداران ملی‌گرا در ایران در تلاش بودند دست انگلیسی‌ها را کوتاه کنند، ولی انگلیس برای کنترل بیشتر مقاومت می‌کرد. نتیجۀ این روند چیزی جز آشوب و آشفتگی برای کشور نبود. امروز رهبری ایران، علی خامنه‏ای، به‌شدت با نفوذ غرب مخالف و به غرب مشکوک است. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران حق مالکیت خارجی بر منابع طبیعی ایران را ممنوع کرده است. چرا؟ زیرا ایرانیان هرگز کودتای 1953 تحت حمایت انگلیس و آمریکا را فراموش نکرده‌اند که دولت مصدق را در پی ملی شدن صنعت نفت سرنگون کرد. درواقع، علل انقلاب 1979 ایران که شاه را سرنگون کرد، ریشه در تغییرات گسترده‏ای دارد که با کشف و توسعۀ نفت سر برآورده است. آنهایی که امیدوار بودند نفت دوران جدیدی از دموکراسی به سبک غربی را برای ایران یا حتی در سراسر خاورمیانه به ارمغان بیاورد، ناامید شدند.

در عراق، کنسرسیوم چندملیتی متشکل از منافع بریتانیا، فرانسه، هلند و آمریکا تقریباً کنترل کامل نفت عراق را در اواخر دهۀ 1930 به دست آورد. با حمایت رژیم تحت حمایت بریتانیا، شرکت نفت عراق (IPC) با موفقیت خواسته‏های ملی شدن صنعت را رد کرد تا اینکه سلطنت در سال 1958 سرنگون شد.

حتی در آن زمان، باز چهارده سال طول کشید تا دارایی‏های شرکت نفت عراق ملی شود. پس از آن ترمزها برداشته شد. واقعیتی انکارناپذیر مطرح بود که صدام حسین توانست منطقه را از سال 1980 به بعد با آغاز جنگ‏های ایران و عراق و خلیج فارس وارد یک دورۀ طولانی ناامنی و درگیری کند. طوری که این جنگ‌ها تا حد زیادی معلول درآمدهای نفتی بود که تسلیحات لازم را برای او به ارمغان آورد. او یکی دیگر از مستبدان شمشیربازی بود که خودش زمینه‌ساز ایجاد بحران‌ها در کشورش شد و توانست عراق را برای غرب به چالشی بزرگ تبدیل کند و نهایتاً حمله به عراق در سال 2003 را می‌توان ناشی از تحریکات او دانست. رژیم صدام نابود شد و حزب بعث از بین رفت و عراق در شرایط سخت در اختلافات متعدد گرفتار آمد و درگیر جنگی است که تا به امروز ادامه دارد.

نفت در عربستان سعودی موجب بروز انقلاب نشد. بااین‏حال، به ساختار قبیله‏ای موجود اعتبار بخشید. نفت عاملی برای افزایش ثروت و جذب سرمایه‌گذاری شد و منابع لازم را برای رهبرانش فراهم کرد تا سخاوت خود را دست‌ودلبازانه برای جهان غرب به نمایش گذارند. درحالی‌که ثروت حاصل از نفت در عربستان رو به افزایش بود، ماشین‌های ساخت کمپانی‌های نفتی چرخۀ موتور اقتصاد غرب را استحکام بخشید. درحالی‌که از روزهای نخست حکومت ملک فیصل در دهۀ 1960، درآمدهای نفتی از مسیر صادرات به فزونی درآمدهای آن کشور و خاندان منجر می‏شد و انگار این امر برای پایتخت‌نشین‌های اروپا و غرب چندان اهمیتی نداشت، اما به همراه صادرات نفت، عربستان تعالیم وهابی‌گری را نیز به سراسر جهان صادر می‏کرد. طوری که نمود عینی آن را (همراه با ایالات متحده) در تأمین بودجۀ مجاهدین در مبارزه با شوروی در افغانستان شاهد بودیم. اما پس از حملات 11 سپتامبر در ایالات متحده بود که دیدگاه‌ها به عربستان و تصوراتشان تغییر کرد. امروز گمانه‌زنی‏ها دربارۀ نقش مقامات سعودی در توطئۀ 11 سپتامبر ادامه دارد و بعید است که کاهش یابد: تصمیم کنگرۀ ایالات متحده برای لغو وتوی پرزیدنت اوباما به بستگان قربانیان 11 سپتامبر اجازه داد تا از عربستان سعودی شکایت کنند و این چشم‌انداز نشان می‌دهد پرونده‏های قضایی در سال‌های آینده رو به افزایش خواهد بود.

عباراتی مانند «نفرین نفت» و «پارادوکس ثروت» اغلب دربارۀ تجربۀ کشورهای نفت‌خیز، نه‌تنها در مفهوم اقتصادی که در مسائل سیاسی‌امنیتی و اجتماعی نیز مطرح است. درواقع، بخش زیادی از ثروت نفتی به سمت نخبگان قدرتمند سرازیر شده و انگیزۀ توسعۀ دیگر منابع درآمد را کاهش داده است. بااین‏حال، برخی کشورها سعی کرده اند با توزیع مجدد ثروت از طریق طرح‏های رفاهی سخاوتمندانه و تنوع بخشیدن به اقتصاد خود، به این مسائل هم بپردازند. اما موضوع بسیار فراتر از اینهاست. امروزه پدیدۀ نفت در قالب پدیده‏ای خوب یا بد ساختارهای سیاسی خاورمیانه را شکل داده است، هرچند برای برخی کشورهای نفت‌خیز رفاه و قدرت به ارمغان آورده و آنها را به ردۀ کشورهای طرازاول رسانده و چنان می‌نماید که از نظر رفاهی و معیشتی دیگران را پشت‌سر گذاشته‌اند؛ اما شکست دولت‏ها در تحقق انتظارات مردم در اجرای اصول دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی براساس آزادی‌های برحق مدنی مسجل است و نتیجه‌اش را می‌توان در شکل‌گیری بهار عربی دید که سرکوب‏های وحشیانه برای این قیام‌ها را در پی داشت.

نفت درآمدی برای حمایت از بسیاری از درگیری‏های منطقه‏ای شده است که امروز منطقۀ خاورمیانه را مخدوش کرده و ناامنی حاصل این درگیری‌ها و اختلافات است. برای مثال، شاهدیم که ثروت نفتی به ایرانیان شیعه و سعودی‏های سنی قدرت لازم را داده است تا از طریق نیروهای نیابتی خود در بحرین، سوریه و یمن در مقیاس منطقه‏ای در برابر همدیگر قرار گیرند و به مبارزه ادامه دهند. در سطحی دیگر، می‏توان گفت آنچه نفت را در جهان امروز بسیار مهم می‏کند، اتکای غرب به نفت و فرآورده‏های جانبی فراوان آن و وسواس غرب به قیمت نفت و بنزین است.

درست است که اقدامات و تصمیم‏گیری‏های سازمان کشورهای صادرکنندۀ نفت (اوپک) اغلب در سرفصل اخبار قرار دارد و قیمت نفت برای اقتصادهای غرب ضروری است (البته نه به اندازۀ چهل سال پیش)، ولی ظهور اشکال متعدد جایگزین انرژی که پیوسته در حال گسترش است، خود موضوع دیگری است که فراتر از قیمت در پدیدۀ نفت خودنمایی می‏کند. آماری که اغلب در آثار استاندارد صنعت نفت روی هم انباشته می‏شوند، در دسترس نیست. زیرا بحث‏های مربوط به قیمت و ارقام تولید تنها بحث‏های رایج دربارۀ پول و سود نیست، بلکه کنترل نفت برای کسب قدرت در جدال متقابل اهمیت دارد که محل بحث است.

این کتاب درواقع پاسخ برای آن دسته از افرادی است که مدعی‌اند نباید خاورمیانه را فقط با نفت ارزیابی کرد و باید مردم و سرزمین آن را نیز در نظر گرفت. اما در این کتاب نشان داده می‌شود پرداختن به تاریخ نفت خود بیانگر همه‌چیز و بخشی جدایی‌ناپذیر از گذشته، حال و آینده است. این واقعیت که نفت فازی گذراست، انکارشدنی نیست. اینکه اثرات روغن با آن از بین می‏رود، توهم است. اگرچه ممکن است ترجیح دهیم نفت را صرفاً ماده‌ای غلیظ و سیاه که از زمین می‏تراود در نظر بگیریم، اما بحث اصلی کتاب این است که نفت عاملی است که امپراتوری‏ها و هرج‌ومرج‏ها را به همان شیوه‏ای ایجاد می‏کند که ثروت، قدرت و طمع را برای همیشه ایجاد کرده است. مضامین کنترل و تسلط بیگانگان، قدرتمندان و محرومان و مبارزۀ بین عده‏ای قلیل و کثیر، همه در تاریخ نفت مشهود است.

 

موسسه انتشارات نگاه

کتاب امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه نوشتۀ مایکل کوئنتین مورتون ترجمۀ قدیر گلکاریان

موسسه انتشارات نگاه

 

 

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “امپراتوری‌ها و آنارشی‌ها: تاریخ مختصر نفت در خاورمیانه”