از اندوهی به اندوهی دیگر

حسین شکربیگی

برای اینکه بتوانم این زندگی را دو قدم پیش ببرم

باید دست‌کم ده‌نفر باشم

اما من سه‌نفر بیشتر نیستم

یکی که دوستت دارد

یکی که رفته کمک بیاورد

و دیگری که زیر دست‌وپا مانده است

20,000 تومان

ناموجود

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

حسین شکربیگی

نوبت چاپ

اول

شابک

2-752-376-600-978

تعداد صفحه

112

سال چاپ

1399

وزن

250

قطع

وزیری

کتاب مجموعه شعر از اندوهی به اندوه دیگر سرودۀ حسین شکربیگی

گزیده ای از متن کتاب

1

هرصبح که از خواب بیدار می‌شوم

صبح بیست‌سال پیش است

صبح یکشنبۀ بیست‌سال پیش

که مرا ترک کردی

احتمالاً بوی توتون می‌دادم

و احتمالاً بوی قهوه می‌دادی

هرصبح که بیدار می‌شوم

تو چمدانت را بسته‌ای

و رفته‌ای

اما دیگر دوستت ندارم

ردّ انگشت‌های تو بر پوست من

و قریب به یقین

ردّ انگشت‌های دُخانی من بر پوست تو

تا حالا پاک شده.

حالا دنیا می‌تواند روز دیگری رو کند؛

می‌تواند یکی دیگر از روزهای هفته باشد؛

چهارشنبه

یا حتی اگر بخواهم جاه‌طلب باشم؛

شنبه

می‌توانستم از تو بچه‌ای داشته باشم

با استخوان‌بندی و چهرۀ تو

و با قلب من

شاید روزی در یک کتاب‎فروشی ببینم‌ات؛

این‌بار به‌جای تو کتابی انتخاب کنم

که در آن از جنگ

کشف سیارات

و احتمال وجود آدم‌هایی در کُرات دیگر

سخن رفته‌ باشد

این‌بار اگر تورا ببینم

تحسینت می‌کنم

و از تو عبور می‌کنم

ترجیح می‌دهم طوفانی ناغافل باشی

که در خیابان غافلگیرم می‌کند،

زیبایی فوق‌تصوری

که یک‌بار می‌توانی شاهدش باشی،

بعد سرگردانِ خیابان‌ها شوی

مثل آدمی

که خدا را در لباس ملوان‌ها دیده

اما کسی باور نمی‌کند.

2

به‌تنهایی دوستت دارم

با همۀ انگشت‌هام

با تک‌تک موهای سرم

با قلبم

که نیمی سوخته، نیمی خام است

به‌تنهایی دوستت دارم

و هنوز از کسانی‌که قرار بوده به من بپیوندند

خبری نیست

قلبم را به دندان گرفته

این‌طرف و آن‌طرف می‌برم

قلبی را که تو در آن پناه گرفته‌ای

با گریه‌ای که مرا از پا درآورده،

با خنده‌‌ای

که آب‌باریکه‌ای بود که با آن زندگی‌ام را پیش می‌بردم

از تو اگر بخواهم به کمکم بیایی

خنده‌دار است

انگار

از کارخانه‌های اسلحه‌سازی بخواهی

پول روی‌هم بگذارند

و جنگ را

حالا که به جاهای خونینش رسیده

تمام کنند.

3

دلم تنگِ تو که می‌شود،

کلمۀ سیب را می‌بوسم

یا کبریتی روشن می‌کنم

یا شیر آب را برای ساعات طولانی باز می‌گذارم و

گوشم را می‌دهم با آب برود،

یا دستمالی به‌دست می‎گیرم و

اندوه را از تک‌تک استخوان‌هایم پاک می‌کنم

دلم تنگِ تو که می‌شود،

کلمۀ زن را می‌بوسم

کلمه‌ای را که تو بودی!

برگ‌ها به‌هوای تو دوستم داشتند

ای کسی‌که این خیابان را

زیباترین خیابان این شهر می‌کردی!

و وقتی به این خانه می‌آمدی

درخت‌های خیابان پاسداران

از گنجشک سنگین می‌شدند.

4

با اشیاء این خانه چه کرده‌ای؟

با این لیوان،

فنجان،

با گوشی تلفن…

هرچه را لمس کرده‌ای

چندین‌برابر کشیده روی قیمتش!

حتی زمین‌های این اطراف هم گران‌تر شده‌اند

و من،

می‌توانم تابلویی از پرترۀ خودم را

در موزۀ لوور بگذارم کنار مونالیزا

حتی می‌توانم زیرپوستی‌تر بخندم در عکس

و نیمۀ دیگرم را کارشناسانِ پرتره دربیاورند که سیب است!

چه کرده‌ای با دستگیرۀ در؟

با پرده‌ها،

با تک‌تک اشیاء این خانه…

چه کرده‌ای با لیوان، جز لمس؟

که گردن می‌کشد از بین بلورها

و یک ‌سروگردن خود را بالاتر می‌داند از هرچیزی

چه کرده‌ای با قلبم؟

که حالا

نایاب‌ترین و قیمتی‌ترین شئ عالم است!

موسسه انتشارات نگاه

کتاب مجموعه شعر از اندوهی به اندوه دیگر سرودۀ حسین شکربیگی

موسسه انتشارات نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “از اندوهی به اندوهی دیگر”