ابن رشد

نوشتۀ دکتر سید یحیی یثربی

ابن‌رشد اندلسی، فیلسوف و مفسر آثار ارسطو، فقیه و پزشک برجستۀ قرن ششم هجری است. او در شهر قرطبۀ اندلس، کوردوبای امروز، زندگی می‌کرد و از تأثیرگذارترین فیلسوفان جهان اسلام است. کوشید فلسفۀ ارسطویی را با اسلام سازگار کند و به دلیل برخی عقایدش به دستور خلیفۀ اسلامی به روستایی تبعید و کتاب‌هایش نیز سوزانده شد. مدتی بعد به افسردگی مبتلا شد و به دلیل بیماری‌های روحی حاصل از تبعید و تحقیر درگذشت. کتاب پیش رو دربارۀ افکار و آرای این فیلسوف شهیر است.

350,000 تومان

جزئیات کتاب

پدیدآورندگان

سید یحیی یثربی

سال چاپ

1403

نوبت چاپ

اول

تعداد صفحه

336

جنس کاغذ

بالک (سبک)

نوع جلد

شومیز

کتاب «ابن رشد» نوشتۀ دکتر سید یحیی یثربی

 

گزیده‌ای از متن کتاب

مقدمه

آفتابی لب درگاه شماست

که اگر در بگشایید، به رفتار شما میتابد[1]

 

در این مقدمه چند نکته را یادآور می‌شویم:

۱. خرد و فلسفه

خرد هر انسانی آفتاب لب درگاه اوست. کاری که انسان باید بکند، جز این نیست که در به روی آفتاب بگشاید و با تابش آفتاب فضای زندگی خود را روشن کند. انسان عقل دارد، اما گاهی آن را به کار نمی‌برد و گاهی هم درست به کار نمی‌برد. در به روی عقل گشودن یعنی عقل را برای همکاری و هدایت خویش فراخواندن، از عقل بهره گرفتن. همه عقل دارند، اما روشنایی زندگی را مدیون کسانی هستند که در به روی عقل خود گشوده‌اند، یعنی فیلسوفان و دانشمندان تاریخ!

فلسفه و دانش نگاه عقلانی به جهان است. این نگاه عقلانی در طول تاریخ زندگی بشر، شأن و رسالت والایی داشته است. دنیا را کسانی تغییر دادند که فیلسوف و دانشمند بوده و ابزار کارشان چشم و گوش و عقل و هوش خود بوده است. تمدن جدید را اینان به وجود آوردند و راه علم و دانش را باز کردند. اگر به تاریخ تمدن یا علم نگاه کنید، خواهید دید که هر جا دانشی پیشرفت کرده و تمدنی تحول یافته، براثر تلاش فیلسوفان و دانشمندان بوده است. در همین دورۀ‌ جدید، اگر افرادی مثل فرانسیس بیکن، دکارت، هیوم، نیوتن، کوپرنیک و غیره نبودند، تمدن جدیدی سر بر نمی‌آورد. دانش و صنعت جدید در حقیقت محصول فلسفه است. فلسفه و نگرش عقلانی نیوتن را پدید آورد.

در این عصر متأسفانه فلسفه در بخش گسترده‌ای از جهان، به نوعی آشفتگی و ضعف دچار شده است. تفکر عمیق و منظم دربارۀ‌ نظام هستی و آغاز و انجام آن به شرایط گوناگونی نیازمند است همانند داشتن ضروریات زندگی، محیط امن، امکان تحصیل و مطالعه، هوش و استعداد کافی، شرایط مناسب تربیتی، شرایط مناسب دینی، وضع مناسب سیاسی و ده‌ها عامل دیگر.

خردورزی و تفکر عقلانی و فلسفی کاری است دقیق و ظریف که بسیار دشوار سامان می‌یابد. اما همین سامان که بسیار دیر و دشوار به دست می‌آید، به‌آسانی و با بهانه‌های مختلف آسیب می‌بیند. در این جریان، علوم تجربی از علوم انسانی وضع بهتری دارند؛ زیرا علوم تجربی با منافع و نتایج عینی و عملی خود، توجه جامعه را به خود جلب می‌کنند و دولت و مردم حامی آن‌اند. چنان‌که پزشکان و منجمان و صنعت‌گران در دوران‌ گذشته، همیشه مورد توجه و حمایت بوده‌اند.

اما فیلسوفان به‌دلیل پرداختن بهگونهای از معرفت که هیچگونه سود مادی و ملموسِ مستقیم و آنی ندارد؛ نه‌تنها از حمایت مردم و دولتها برخوردار نبوده و نیستند، بلکه به قول ارسطو به جرم آنکه به برترین نوع دانش و معرفت پرداختهاند، همیشه با بدبختی و مشکلاتی نیز روبهرو شدهاند که گویی چنین معرفتی نه در خور انسان، بلکه در شأن خدایان است و خدایان کسانی را که پا در قلمرو آنان بگذارند، تنبیه میکنند.[2] کار بنیادی فیلسوف نه‌تنها برای عامۀ مردم روشن نبوده و نیست، بلکه همیشه مورد نزد آنان منفور نیز بوده و هست. از همینجاست که سیر تفکر فلسفی همیشه با کندی انجام شده و در بسیاری از مناطق جهان گامهای نخستین فلسفه به آخرین گام آن تبدیل شده است.

در اینجا می‌خواهم نکتۀ مهمی را یادآور شوم. توجه به این نکته ما را در پاسخ به این پرسش که: «چرا تفکر فلسفی از یونان آغاز شد؟» یاری می‌رساند و آن اینکه در جامعه‌هایی که سازمان دینی و سنتی نیرومندی داشته‌اند، تفکر پیشرفت نکرده است؛ زیرا کاهنان و عالمان آن جامعۀ نیرومند، تنها خودشان را مرجع علم و دانش و اخلاق و رفتار می‌دانستند و به هیچ اندیشۀ جدیدی اجازه نمی‌دادند در میان مردم رواج پیدا کند و اگر اندیشۀ جدیدی هم پیدا می‌شد، از خود این کاهنان سرچشمه می‌گرفت. کاهنان بودند که دربارۀ پزشکی، ستاره‌شناسی، ریاضیات، سیاست و غیره سخن می‌گفتند. درنتیجه نخستین گام‌های تحقیق علمی در عهد باستان در طبقۀ کاهنان و عالمان برداشته شده است؛ زیرا آنان از فراغت لازم برای تفکر برخوردار بوده‌اند. در این‌گونه جوامع اگرچه حرکت علمی، ولو از طرف کاهنان پدید می‌آمد، همین کاهنان هر فکر جدیدی را در چهارچوب آموزه‌های خودشان می‌گذاشتند و به هیچ‌کس حتی افراد خودشان اجازه نمی‌دادند تحقیق علمی خود را ادامه دهند و گام‌های موثری در زمینه تفکر بردارند. درنتیجه یا هیچ گامی در مسیر پیشرفت دانش برداشته نمی‌شد و جزمیت و جمود ادامه می‌یافت یا معلومات به‌دست‌‌آمده با آموزه‌های دینی تطبیق و ترکیب می‌شد و در قالب مسلمات جزمی در می‌آمد. درحقیقت دانش به دین و آداب و رسوم خرافی جامعه دست بیعت داده و دست از تلاش و تأثیر برداشته و گام‌ اول تفکر به گام‌ آخر تبدیل شده‌ است. چنان‎که در قرون وسطی خلاصه‌ای از آموزه‌های ارسطو را تقدیس کردند و از تعالیم کلیسا دانستد و به‌ همین دلیل هرگونه فکر جدید را در علوم تجربی تکفیر و با آن مبارزه کرده‌اند. تعقیب و آزار دانشمندان و روشن‌فکران در مغرب‌زمین در آن دوره، نیازی به توضیح ندارد.

[1]. سهراب سپهری.

  1. 1. ارسطو، متافیزیک، کتاب اول، فصل 2.

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «ابن رشد» نوشتۀ دکتر سید یحیی یثربی

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ابن رشد”