ناشر شدن

‎به اهتمام صادق وفایی

گفتگوهایی که در این‌کتاب آمده‌اند، از هم‌نشینی با اهالی کتاب و مدیران نشر حاصل شده‌اند. گفتگوهای نزدیک و بی‌تعارف با این ‌افراد، باعث شد آن‌ها را انسان‌هایی جدی ببینم. البته همۀ گویندگان و صاحبان مشاغل دیگر هم که فعالیت‌هایشان طی چند دهه ثمر داده و جایگاهی در شغل خود کسب کرده‌اند، افرادی جدی بوده‌اند و این ‌«جدی‌‌بودن» دغدغۀ همیشگی و کلیدواژۀ مورد تأکیدم در دهۀ گذشته زندگی‌ام بوده است. مدیران نشری که در این‌کتاب سراغشان رفتم، ناشران خصوصی و غیردولتی هستند که با صبر و استمرار در کار، طی سال‌ها، نام نشرشان را در بازار کتاب کشور تثبیت کرده و خود را به مخاطبانشان شناسانده‌اند. گفتگو و مصاحبه با هرکدام هم در شرایط و وضعیت‌های مختلفِ جالبی انجام شد. برای گفتگو با امیرحسین زادگان مدیر انتشارات ققنوس، رضا هاشمی‌نژاد مدیر نشر افق، عبدالرحیم جعفری مدیر نشر فرهنگ نو، محمدعلی جعفریه مدیر انتشارات ثالث، ابوالفضل میرباقری مدیر انتشارات کتابسرای تندیس، محمدقاسم لیما صالح رامسری مدیر انتشارات معین، حسن کیائیان مدیر نشر چشمه، زنده‌یاد صادق سمیعی مدیر انتشارات کتابسرا، محسن طائب مدیر انتشارات پیدایش، فریده خلعتبری مدیر انتشارات شباویز، ناصر میرباقری مدیر انتشارات خانه فرهنگ و هنر گویا، حسین حسینخانی مدیر انتشارات آگاه و علیرضا رئیس‌دانایی مدیر انتشارات نگاه و اسماعیل‌ حسن‌زاده مدیر بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه به پستوی غرفه‌شان، بین‌ ستون‌های بلند کتاب در نمایشگاه کتاب تهران؛ گفتگو با محمدرضا جعفری مدیر نشر نو طی روزهای نوروز و ابتدایی بهار به منزلش و برای گفتگو با مرتضی احمد آخوندی مدیر انتشارات دارالکتب‌الاسلامیه به کتابفروشی کوچکش در بازار سلطانی بازار بزرگ تهران مراجعه کردم.

 

495,000 تومان

جزئیات کتاب

سال چاپ

1404

نوبت چاپ

دوم

پدیدآورندگان

صادق وفایی

تعداد صفحه

338

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

نوع جلد

شومیز

موضوع

مصاحبه

کتاب «ناشر شدن: تاریخ شفاهی صنعت نشر» به اهتمام صادق وفایی

 

گزیده‌ای از متن کتاب

گفتگو با زنده‌یاد اسماعیل دمیرچی

دی ماه 90

* آقای دمیرچی! از راه‌اندازی موزۀ صنعت چاپ صحبت کنیم. چگونه راه‌اندازی شد؟

برپایی موزۀ صنعت چاپ، با حمایت‌های حجت‌الاسلام رسول جعفریان، واقعاً یک کار الهی بود. حدود 40 سال بود که دربارۀ صنعت چاپ کشور تحقیق می‌کردم و اسناد مربوطه را گردآوری کردم. در این‌مدت، نزد بسیاری از مسئولان رفتم و خواهش کردم که حداقل یک زیرزمین برای نگهداری از میراث این صنعت در نظر بگیرند. به آن‌ها می‌گفتم «بسیاری از دستگاه‌های چاپ در حال نابودی هستند. این‌دستگاه‌ها سال‌ها برای شماها کتاب چاپ کرده‌اند، حالا روا نیست نابود شوند. شما که پشت این میز نشسته‌اید، کتاب‌هایی را خوانده‌اید که این دستگاه‌ها برای شما و بچه‌های شما چاپ کرده‌اند.»

خواهش می‌کردم که نگذارید این‌دستگاه‌ها از بین بروند، ولی خیلی از دستگاه‌ها و ماشین‌ها از دست رفتند. بسیاری از دستگاه‌ها به ریخته‌گر فروخته شد و پتک خورد. در این سال‌ها برای نگهداری برخی از دستگاه‌ها از مدیران چاپخانه‌ها درخواست ‌کردم که در گوشه‌ای از چاپخانه‌هایشان این ماشین‌ها را حفظ کنند. چند ماشین را خریدم در انبارهای متروک شهریار نگه داشتم.

* ماشین‌ها را به چه‌قیمتی خریداری می‌کردید؟

به قیمت ناچیز! چون این‌ماشین‌ها قرار بود به قیمت چدن فروخته شوند. به‌علاوه یک‌سری تابلو جمع‌آوری کردم. برخی از اقلام و ادوات را هم از دست‌دوم‌فروش‌های خیابان منوچهری خریدم. کتاب‌ها و ابزارآلات صحافی هم از دیگر اقلامی بودند که طی این 40 سال جمع‌آوری کردم و کنار گذاشته بودم. من، نادر کاشانی سردبیر مجلۀ «نامۀ بهارستان» و حجت‌الاسلام جعفریان همدیگر را از زمان چاپ کتاب «هویت‌های پایدار» یعنی یک‌سال پیش پیدا کردیم و من در واقع ایشان را کشف کردم. چون دیدم ایشان هم دقیقاً دغدغه‌های من را دارد و می‌خواهد میراث صنعت چاپ را حفظ کند.

اسناد چاپخانه مجلس شورای ملی مربوط می‌شود به سال‌ 1310. ایشان به دنبال این‌ اسناد بود و چیزی پیدا نکرده بود. یعنی اطلاعاتی دربارۀ بهترین چاپخانۀ نیم‌کرۀ شرقی دنیا که امروز دیگر چیزی از آن باقی نمانده است.

وقتی علاقه‌مندی آقای جعفریان را دیدم و بحث برپایی موزه صنعت چاپ به میان آمد، هرچه را که در خانه جمع‌آوری کرده بودم یا  در گوشه و کنار مخفی کرده بودم، برای موزه آماده کردم. به هر چاپخانه و نهاد دیگری هم که ماشین‌ها و وسایل قدیمی خود را نگهداری می‌کردند، از مجلس نامه‌ بردیم و با تقدیرنامه‌ از آن‌ها تقدیر کردیم. دستگاه‌ها را تحویل گرفته و به موزه انتقال دادیم. و نتیجه این چیزی شد که می‌بینید. حالا هم اقلام و تجهیزات مکمل‌ آن‌ها در خارج از کشور، آمادۀ انتقال به موزه هستند.

* شما به‌تازگی سفری با محوریت صنعت چاپ به آلمان داشتید.‌ این ‌سفر چه ارمغان‌هایی داشت؟

برای تهیۀ امکانات موزۀ صنعت چاپ، با صلاح‌دید دفتر امور چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و آقای یوسف افراش، سفری چندماهه به آلمان داشتم. در این ‌سفر مقادیری برای موزه خرید کردم و نمونه‌هایی از ابزار و ادواتی را که در سال‌های دهۀ 30  در چاپخانه‌ها کار می‌کردم، پیدا کردم که دیگر وجود ندارد. آن‌ها را پیدا کردم و برای موزه خریدم. به‌علاوه دستگاه‌هایی که به کمک آن‌ها می‌توان نیروهای جوان را آموزش داد، در این‌ سفر خریداری شدند. سنگ چاپی و ماشین چاپ سنگی را خریدیم. در کنار خرید مایحتاج موزه، ماشین‌هایی نمونه هم خریداری شدند که متعلق به 60 سال پیش هستند و به‌نوعی جزو زیرساخت‌های صنعت چاپ محسوب می‌شوند.

* چگونه این‌اقلام را وارد کردید؟

هنوز واردشان نکرده‌ایم. این ابزارآلات را در یک ‌کانتینر 20 فوتی جمع‌آوری کردیم. خودم آن‌ها را در کانتینر چیدم. اگر به امید خدا این‌ کانتینر به کشور برسد، موزه تکمیل‌تر خواهد شد.

* پس کانتینر هنوز به کشور نرسیده است.

نه. من زودتر به کشور آمدم و درحال‌حاضر کارهای ثبت سفارش و تشریفات این‌موضوع در حال پیگیری و انجام است. امیدوارم تحریم‌ها مشکلی در این راه به وجود نیاورند چون اگر این‌کانتینر به کشور برسد، خودش یک موزه است. البته همین الان هم یک موزۀ تاریخ صنعت چاپ متنوع و خوب داریم و خدا را شاکریم.

* به موضوع موزه برگردیم. موزه طبیعتاً در ابتدای راه است و کمبودهایی دارد. این‌طور نیست؟

موزۀ صنعت چاپ از وقتی که افتتاح شده، مورد استقبال واقع شده و بازدید‌کنندگان زیادی دارد. از مسئولان خواهش می‌کنم در زمینۀ مکانی که برای این‌موزه در نظر گرفته‌ایم، یاری‌مان کنند. ساختمانی 3 طبقه را برای این‌موزه در نظر داریم که مساحت کلی آن، 1500 متر مربع باشد. به فضای محکمی نیاز داریم که اگر به ما بدهند، به واقع یک دانشگاه برای صنعت چاپ خواهیم داشت. همین الان هم که ابزار و ادوات موزه را در مکانی محدود چیده‌ایم، بازدیدکننده‌ها زیاد هستند اما اگر عمری باقی باشد و حمایت‌مان کنند، قصد دارم در گوشه‌ای از موزه، چندنسخه از یک کتاب را به روش چاپ سنگی چاپ کنیم و یاد و خاطره چاپ سنگی ایران را که کتابخانه‌های جهان و کشور خودمان پر از کتاب‌های چاپ شده در ایران اسلامی از این طریق هستند، زنده نگاه داریم. این‌ها سنت‌های حرفه‌ای ما هستند که باید برای آیندگان بماند.

دوست دارم زمانی که دانشجوها، کودکان، بزرگ‌ها و همه وقتی به موزه می‌آیند، وادارشان کنم تا نام خود را با حروف چاپ بچینند. وقتی حروف را بچینند، آن را در ماشین بگذارند و از آن نمونه بگیرند و آن را با خود ببرند. سعی دارم این‌کار را حتماً در برنامه‌های موزه بگنجانم. وقتی این‌افراد به پست و مقامی هم برسند، یادشان خواهد ماند که چاپ چیست. چون ورقه‌ای است که به دست خودشان تولید شده است. هنگامی‌که سرپرست شعبات چاپی در روزنامه‌ و دانشگاه‌ها بودم، وقتی بازدیدکنندگان را مجبور می‌کردم این کار را انجام بدهند، ذوقی را که در چشمشان بود می‌دیدم. این‌کار موجب برقراری یک‌ارتباط عاطفی با این ‌حرفه می‌شود. ریشۀ هر علمی را می‌توان در صنعت چاپ جستجو کرد.

* به‌نظرتان افتتاح موزۀ صنعت چاپ تأثیری بر این‌صنعت دارد؟

ما یک ‌امر مکمل را به انجام رساندیم. یعنی کاری که ما با احداث موزه انجام دادیم، در حکم یک مکمل برای فعالیت‌های این صنعت است. وضع فعلی صنعت چاپ نسبت به گذشته بسیار خوب است. امکانات در سطح عالی در دسترس هستند، اما تنها نکتۀ منفی این است که مخارج دخل‌وخرج اهالی این صنعت باهم همخوانی ندارد. یعنی همه‌چیز در صنعت چاپ مورد رضایت است ولی مسائل مالی و عدم همخوانی دخل‌وخرج اهالی هم وجود دارد. یک‌نکته دیگر هم همان خلاقیت است که اشاره کردم. چون کارگر یا اپراتور چاپخانه با ماشینی روبه‌روست که درباره‌اش به او گفته‌اند این‌دکمه را بزن تا همۀ کارها را خود ماشین انجام بدهد.

* اهالی نسل‌های قدیم با خلاقیتی که اشاره می‌کنید و تعلق خاطری که به گذشته دارند، می‌توانند از این ماشین‌های مدرن استفاده کنند؟

بله. آن‌ها در حال استفاده از این‌ماشین‌ها هستند. تازه این‌ افراد در کنار کسانی که تربیت کرده‌اند، ایستاده‌اند و گذشته را با امروز تلفیق کرده‌اند.

* پس وضع امروز صنعت چاپ‌مان، ریشه و پیشینه عمیقی دارد.

البته به یک‌نکته اشاره کنم و آن هم، این‌که در این ‌زمینه محققان کمی داریم. نمی‌دانم دولت یا هر نهاد دیگری، ولی باید هزینه شود و ریشه‌ها پیدا و ثبت شوند. در مقطعی که در کشور چاپ سنگی داشتیم، از اروپا جلوتر بودیم. چاپ‌های سربی ما پیش از سال 1970 میلادی خیلی عالی هستند. وقتی به سال 1311 هجری شمسی می‌رسیم، مدرن‌ترین چاپخانۀ خاورمیانه و شرق را در ایران داشتیم. قبل از دهۀ 50 کارآموزان چاپ، از پاکستان، هند و افغانستان برای دیدن دوره به ایران می‌آمدند و به اروپا نمی‌رفتند. ما چنین‌گذشته و پتانسیلی داریم.

موسسه انتشارات نگاه

کتاب «ناشر شدن: تاریخ شفاهی صنعت نشر» به اهتمام صادق وفایی

موسسه انتشارات نگاه

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “ناشر شدن”