شاهنامه فردوسی برای جوانان( سه جلدی ) قابدار

فردوسی

مسعود خیام

شاهنامه شامل سه بخش اسطوره‌، حماسه و تاریخ است. بخش اسطوره از آغاز شاهنامه تا پایان کار فریدون است. بخش حماسه از اول پادشاهی منوچهر تا پایان کار رستم و بخش تاریخ از امپراطوری اسکندر تا پایان کتاب است. البته این‌طور نیست که اسطوره و حماسه و تاریخ کاملا و مشخصا جدا ایستاده و تداخل نکرده باشند. من فکر کردم برای شما، بخش اسطوره و حماسه را بیاورم و بخش تاریخ را برای آینده بگذارم. البته از بخش تاریک تاریخ یکی از دلایل انقراض ساسانیان را به شما نشان می‌دهم

مسعود خیام.

550,000 تومان

جزئیات کتاب

وزن 950 گرم
ابعاد 21 × 11 سانتیمتر
نوع جلد

گالینگور

پدیدآورندگان

فردوسی, مسعود خیام

SKU

94052

نوبت چاپ

دوم

شابک

978-964-351-931-5

قطع

پالتویی

سال چاپ

1397

موضوع

شعر کلاسیک فارسی

تعداد مجلد

سه

وزن

1000

گزیده ای کتاب شاهنامه برای جوانان

جوانان واقع گرا آن گاه که وجودشان مالامال از دادگری شد و چراغ راهشان عدالت، در آن صورت به صفاتی آراسته می شوند که می توان برخی از آنها را این گونه برشمرد. بزرگ داشت بزرگان، امانت داری، ادا کردن حقوق دیگران، دستگیری از ضعیفان، پاسخ گویی به دعوت دوستان، برآوردن نیاز دیگر افراد و چشم پوشی از خطای این و آن.

در آغاز کتاب شاهنامه برای جوانان می خوانیم:

جزيره گنج

  

بچه‌ها سلام

مانند قصه‌اى قديمى، در جزيره‌اى و در غارى گنج پيدا مى‌كنيد. يك صندوق بزرگ كه دَرَش با هزار زحمت باز مى‌شود. باز كه شد و پرتو مختصرى نور بر آن تابيد چشم‌تان برق مى‌زند. سكه‌هاى طلا، تاج طلا، كمربند طلا… يك مرواريد سفيد به اندازه يك گردو كه در جيب مى‌گذاريد. باز هم طلا، دستبند طلا، گردن بند طلا، گوشواره طلا، ناگهان يك ياقوت قرمز پر رنگ به اندازه يك تخم‌مرغ، ياقوت را در نور نگاه مى‌كنيد صاف و بى‌عيب، اين را هم در جيب مى‌گذاريد، ادامه مى‌دهيد، مشت‌مشت طلاها را كنار مى‌زنيد… ناگهان يك زمرد سبز به اندازه يك نارنگى، زمرد بدون يخ، اين را هم در جيب مى‌گذاريد. جلو مى‌رويد، هاه… باورنكردنى است، يك الماس به اندازه يك پرتقال، الماس را به سرعت در جيب مى‌گذاريد. چشم‌تان به تاريكى عادت كرده، پايين‌تر كه مى‌رويد برليان‌هاى بزرگ، ياقوت‌ها و زمردها… جيب‌تان جا ندارد، تازه مگر مى‌شود اين همه سنگ را حمل كرد؟ شاهنامه همان صندوق بزرگ گنج است، در جزيره گنج، در غار گنج، صندوق گنج شاهنامه را با هم باز مى‌كنيم و من در طول مسير برخى جواهرات را به شما نشان مى‌دهم.

بچه‌ها! اين كتاب براى شما نوشته شده، مال شما و خطاب به شماست. بزرگترها كتاب‌هاى خود، از جمله شاهنامه اصلى را دارند. اول بگويم فردوسى يعنى ميهن، فردوسى يعنى زبان. فردوسى نجيب است و اين در عهد نانجيبان كيمياست. در زمانه‌اى كه «وطن» و «زبان» در قعر قرار گرفته و هر لحظه بيم نابودى يكى يا هر دو مى‌رود، فردوسىِ پهلوان، با ايثارِ تمامِ هستىِ خود بر پا مى‌خيزد. «ايران» و «فارسى» دو ستون بلند است كه امروزه بر آن‌ها ايستاده‌ايم. به همين دليل، اگر هر جاى كار فردوسى به كمال نباشد، بابت آن دو ستون عظيم قابل چشم‌پوشى خواهد بود.

شاهنامه شامل سه بخشِ اسطوره، حماسه و تاريخ است. بخش اسطوره از آغاز شاهنامه تا پايان كار فريدون است. بخش حماسه از اول پادشاهى منوچهر تا پايان كار رستم و بخش تاريخ از امپراطورى اسكندر تا پايان كتاب است. البته اين طور نيست كه اسطوره و حماسه و تاريخ كاملاً و مشخصاً جدا ايستاده و تداخل نكرده باشند. من فكر كردم براى شما، بخش اسطوره و حماسه را بياورم و بخش تاريخ را براى آينده بگذارم. البته از بخش تاريك تاريخ يكى از دلايل انقراض ساسانيان را به شما نشان مى‌دهم.

صندوقچه‌اى كه بيش از هزار سال زير دريا مانده باشد، خزه و جلبك گرفته است و ما مجبوريم تا حدودى تميزش كنيم. شاهنامه موقعى توليد شده كه كامپيوتر و حروفچينى نبوده، ماشين چاپ نبوده، حتا برق هم نبوده. مى‌توانيد تصور كنيد كه در اين شرايط، توليد كار آن هم با اين حجم چقدر دشوار بوده. فردوسى وقتى مى‌نوشته، فرصت و امكان ويرايش نداشته. بعد كار به دست كاتبان دربار رسيده كه هر كدام يك‌بار يا چندبار رونويسى كرده‌اند. هر نسخه رونويسى‌شده در طول زمان، باز هم رونويسى شده. جاافتادن بعضى شعرها يا راه يافتن غلط‌ها طبيعى است. اما شاهنامه به گونه‌اى است كه خواننده را، به‌ويژه اگر كاتب و رونويس هم باشد، سر ذوق مى‌آورد و ممكن است به سليقه خود مصراعى يا بيتى را تغيير دهد، يا بيتى بيفزايد يا حتا تكه‌اى به داستان اضافه كند. و اين كار هزار سال ادامه يابد. اكنون متوجه مى‌شويد كه با چه آشفته‌بازارى روبه‌رو مى‌شويم. هركس هرچه به شاهنامه افزوده جز خيانت كارى نكرده. بد سليقگى به كنار، تخريب شاهنامه، تخريب سند ملّى حضور تاريخى ماست. بنابراين هركجا به شاهنامه يا به فردوسى ايراد گرفتيم منظورمان ايراد گرفتن به افزوده‌هاى شاهنامه است. ما به ساحت شاهنامه و فردوسى جز با بزرگداشت و احترام نزديك نمى‌شويم. در مورد شاهنامه هر نوع داورى بى‌مورد است. شاهنامه آنجاست، محكم و استوار، مثل كوه، مثل دماوند ايستاده است. ما نمى‌توانيم به جايگاه شاهنامه و فردوسى بيفزائيم يا از آن بكاهيم. مى‌توان و بايد آن را با نگاهى انتقادى خواند اما نبايد به آن گير داد. بر ماست كه اگر مى‌توانيم، گذشته خود را با كمك شاهنامه بشناسيم، بر ماست كه تا مى‌توانيم از آن برداريم، ذكر مرجع نيز لازم نيست، خودش فرياد خواهد زد.

نسخه‌هاى مختلف شاهنامه اختلافات اساسى دارند. خوش‌بختانه چندين نفر كمر همت بسته، به تصحيح شاهنامه پرداخته‌اند. من به كارهاى همه نگاهى انداخته‌ام اما براى كار حاضر پنج شاهنامه روى ميز من باز بوده است. شاهنامه‌هاى 1ـ ژول مول، 2ـمسكو، 3ـ جلال خالقى مطلق، 4ـ محمد دبيرسياقى، 5ـ فريدون جنيدى.

يك نكته را هم نبايد از نظر دور داشت. فردوسى هزار سال پيش يعنى پس از جنگ بزرگ اعراب و اوائل جاافتادن اسلام زندگى مى‌كرد. فردوسى در دربار سلطان‌محمود غزنوى بود كه شرح خشونت‌هايش در كتاب‌هاى تاريخى آمده است. بنابراين بعيد نيست كه تحت تأثير شرايط روز، سخنانى گفته باشد كه با معيارهاى امروز جور درنيايد. چه اهميتى دارد؟ مگر ما همه صندوق گنج را در جيب مى‌ريزيم؟ ما به دنبال برليان‌هاى درخشان و درشت خواهيم رفت.

قصه‌هاى روابط فردوسى و محمود غزنوى اگر چه ممكن است كاملاً راست نباشد اما شيرين است. اين‌ها مخلوطى از واقعيت و افسانه است. مگر خود قصه‌هاى شاهنامه تمام و كمال راست است؟ تازه مگر نه اين كه خود فردوسى هم به اسطوره‌ها پيوسته؟ در مورد اسطوره كه نبايد دنبال رخ‌دادهاى تاريخى بگرديم. اسطوره بايد روى پاى خودش بايستد. تازه اسطوره‌هاى ما كه به مراتب انسانى‌تر و واقعى‌تر از اسطوره‌هاى بقيه جاهاى دنيا به نظر مى‌رسند.

زمان واقعى رخدادهاى اسطوره‌اى مشخص نيست اما بسيار قديمى‌تر از تاريخ شناخته شده است. اسطوره‌ها بين ملت‌ها سفر كرده‌اند و مشتركات اسطوره‌اى بين ايران و هند و يونان بسيارند. نه هومر و نه فردوسى، هيچ كدام از اين دو شاعر، اسطوره اختراع نكرده‌اند، آنان اسطوره‌ها را به نظم در آورده‌اند. مسأله هومر «دين» و در نهايت انسان است. مسأله فردوسى «زبان» و در نهايت ايران است. اگر قرار است ميتولوژى يونان با اسطوره‌هاى ايران مقايسه شود آنگاه بايد سراغ اوستا و ميتولوژى واقعى ايران رفت، در اين صورت متوجه مى‌شويم ما تا چه اندازه در مورد اسطوره‌هاى غنى و حيرت‌انگيز سرزمين خود كار نكرده‌ايم. اسطوره‌هاى يونانى، برآمده از دين ستاره‌پرستى، در عمل به آن دين مربوط مى‌شود و شخصيت‌هاى سنگى و گچى و غيرانسانى دارد. اين اسطوره‌ها بعدها در دست نمايشنامه‌نويسانى مانند سوفوكل و ساير هنرمندان و خردمندان جان گرفتند و در فلسفه و حكمت و روان‌شناسى و جامعه‌شناسى و مانند آن كاربرد يافتند. هومر دين را مدون كرد. شاهنامه فردوسى از اساس براى منظور ديگرى نوشته شده است. اين‌جا با «زبان» روبه‌رو هستيم. مسأله فردوسى و زمانه او دين نبود، از بين رفتن زبان فارسى بود. فردوسى زبان فارسى را حفظ كرد. نمره اصلى كارنامه فردوسى بابت زبان فارسى است كه نمره بى‌نهايت مهمى هم هست، با آن مليت و فرهنگ و ايرانى بودن ما حفظ شد و مثل مصريان تبديل به اعراب نشديم، ملتى كه زبان خود را دارد، خود را دارد.

بعد از اين كه عرب‌ها به سرزمين ما حمله كردند، نه تنها ارتش ملى را تعطيل كردند و تمرينات نظامى ممنوع شد، بل‌كه جلوى فرهنگ ما را گرفتند و هيچ گوينده‌اى اجازه نداشت فارسى بنويسد. پدران ما نه تنها تمرينات نظامى را به ورزش‌هاى زورخانه‌اى تبديل كردند و در گودها و بدون سر و صدا انجام دادند، بل‌كه جريان فرهنگ را به زيرِ زمين بردند، درست مانند جريان آب سطحى يك رودخانه، كه گاه زير زمين مى‌رود و به مسير خود ادامه مى‌دهد تا در شرايط مناسب از جاى ديگر سر بر آورد. زبان فارسى به شدت زير ضرب بود و صدمه‌هاى فراوان مى‌خورد، لغت عرب كم‌كم جاى واژگان فارسى را مى‌گرفت، لازم بود يك نفر به داد آن برسد. بسيارى از ملت‌هايى كه چنين مورد هجوم عرب قرار گرفتند از خودشان تهى و نهايتا به عرب بدل شدند. مثال عمده اين سخن مصر است كه در عرب حل شد و زبان و فرهنگ خود را از دست داد. اهميت فردوسى قبل از هر چيز به نگهبانى زبان فارسى مربوط مى‌شود. فردوسى پهلوان كه به خوبى مى‌داند با حمله عرب بر ما چه رفته است، محكم و استوار تصميم به نگهبانى زبان فارسى مى‌گيرد و در اين راه متحمل چه مشقت‌ها كه نمى‌شود.

ضمن حفظ نهايت حرمت و احترام براى ترك‌زبانان و عرب‌زبانان اين مرزوبوم، بايد گفت اگر امروز هنوز فارسى وجود دارد، پيش و بيش از هر چيز مديون شاهنامه است، در غير اين صورت امروز ما به تركى يا عربى سخن مى‌گفتيم.

پس از كار كبير فردوسى، دو وجه مشخص آشكار شد. حاكمان زمانه كه تركيبى از نظاميان و روحانيون بودند، در ظاهر از شاهنامه حمايت مى‌كردند تا از آن براى خود سند اصالتى بسازند اما در باطن عميقاً با آن دشمنى مى‌ورزيدند، مبادا ملت، آن گذشته شكوه‌مند را با وضع فلاكت‌بار كنونى مقايسه كند. برخورد دو سويه دوستى و دشمنى با شاهنامه از همان دربار اول يعنى دربار سلطان محمود غزنوى شروع شد. روحانيون و نظاميان به هيچ چيز كم‌تر از سالارى مطلق خود رضايت نمى‌دادند و اين امر لابه‌لاى خطوط شاهنامه موج مى‌زند. بچه‌ها يادتان باشد، در جامعه‌اى كه اجبارات سياسى، توليدات فرهنگى را كنترل مى‌كند، بايد خواندن سفيدى بين خطوط را نيز آموخت.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “شاهنامه فردوسی برای جوانان( سه جلدی ) قابدار”