زندگی روزمره در دورۀ طاعون

جوزف پی.برن

یاسر پور اسماعیل

آدمی در طول تاریخ همه گیری های زیادی را از سر گذرانده؛ بیماری های خاصی که برای مدتی محدود بين جماعتی بزرگ شایع می شد، اما همه گیری های نسبتا اندکی به پاندمی رسیده اند. یکی از مهیب ترین پاندمیها طاعون سیاهی است که سه قرن دنیای مسلمانان و مسیحیان را در هم کوفت. این همه گیری تا قرنها در اروپا قربانی گرفت و در اواخر قرن هفدهم از اروپا به افریقای شمالی و خاور نزدیک رفت و تا قرن نوزدهم در آن سرزمین ها جا خوش کرد و میلیونها انسان را به کام مرگ فرستاد. تاریخ تکرار شده است و گویی دورۀ تازه ای از طاعون و امثال آن در راه باشد… اما تاریخ نشان داده بشرسخت جان برخطرهای عظیم ناشی از طبیعت و غریزه های تاریک خویش فائق آمده است؛ پس «کاری انسانی است» که بر فجایع گذشته تأمل کنیم، همزمان که برحال متزلزل و آینده نامعلوممان می اندیشیم.

 

145,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

جوزف پی.برن, یاسر پوراسماعیل

نوع جلد

سخت

نوبت چاپ

دوم

شابک

978-622-2671-41-9

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

584

سال چاپ

1400

موضوع

تاریخ اجتماعی

زندگی روزمره در دورۀ طاعون نوشته جوزف پی.برن ترجمۀ یاسر پور اسماعیل

گزیده ای از متن کتاب:

مقدمه

با آغاز قرن بیست و یکم، خودمان را در جهانی می‏یابیم که در آن بیماری در کمین بیشتر مردم نشسته. در کشورهای نسبتاً کم‏توسعه‏یافتۀ افریقایی، ایدز، مالاریا و ویروس عجیب‏وغریب‏تر ابولا قربانیان زیادی را به کام مرگ می‏فرستد و ظاهراً تعداد بسیار کمی از مردم کاملاً ایمن‏اند. در امریکا و اروپا، که به‏مراتب ثروتمندترند و از پیشرفت فناورانۀ بیشتری برخوردارند، مردم بحق از بیماری قلبی، دیابت و سرطان می‏ترسند. در سرتاسر جهان، نسل‏های جدید آنفولانزا، ایدز و سارس ظاهر شده‏اند و به نظر می‏رسد هر کسی ممکن است از حملات تروریستی با جنگ‏افزارهای بیولوژیکی آسیب ببیند؛ جنگ‏افزارهایی همچون سیاه‏زخم و آبله. تعداد پرشماری از میکروب‏ها و شرایط فیزیولوژیک برای سلامت انسان خطرآفرین‏اند؛ اینها از بدو ظهور بشر در کرۀ زمین خطرآفرین بوده‏اند. وقتی ویلیام شکسپیر این عبارت را در دهان هملت می‏گذارد که «هزار درد که طبیعت در تن ما به میراث گذاشته است»، بی‏گمان بیماری را در نظر دارد: چنان‏که نوشته است «بیماری تعرق انگلیسی» در لندن شیوع داشت و چند سالی قبل از آن، طاعون جان پسر او، هَمنِت، را ستانده بود.

همان‏طور که این شاعر نیک می‏دانست، بیماری، در لحظاتی از تاریخ، ضربه‏ای کاری (معنای اصلی کلمۀ plague) به بشر زده بود. همه‏گیری‏های زیادی در تاریخ سراغ داریم؛ بیماری خاصی برای مدتی محدود در یک جمعیت بزرگ شیوع می‏یافت. اما همه‏گیری‏های نسبتاً اندکی به سطح پاندمی رسیدند. در پاندمی، نواحی جغرافیایی بزرگی گرفتار می‏شوند و، در بسیاری از موارد، این گرفتاری دهه‏ها یا حتی قرن‏ها طول می‏کشد. از خوش‏اقبالی بشر امروزی، توانایی مردم در سفر سریع به جاهای دور و درنتیجه گسترش سریع‏تر و وسیع‏تر بیماری هم‌زمان بوده است با فهم ماهیت واقعی بیماری، سازوکار تأثیر آن بر بدن انسان و شیوع آن در جمعیت‏ها و راه‏های مؤثر معالجۀ آن. قبل از اواخر قرن نوزدهم، مردم عمدتاً از این موضوعات خبر نداشتند و درنتیجه اسیر دست بیماری می‏شدند، اما از آنجا که انسان‏ها معمولاً کم سفر می‏کردند و وقتی هم به سفر می‏رفتند سفرشان بسیار کُند بود، پاندمی به‏ندرت رخ می‏داد. مهم‏ترین استثناها در اروپا و شمال افریقا دو پاندمی بودند که، به باور بیشتر افراد، هر دو به طاعون خیارکی مربوط می‏شدند؛ یک بیماری باکتریایی که از کک جوندگان به انسان‏ها منتقل می‏شد. نخستین پاندمی، که با نام طاعون ژوستینین هم معروف است، به‏سرعت دنیای مدیترانه را درنوردید، میلیون‏ها نفر را کشت و از نیمۀ قرن ششم تا نیمۀ قرن هشتم گاه‏گاهی مجدداً شیوع می‏یافت. دومین پاندمی در جایی در جنوب آسیا ریشه داشت و در سال ۱۳۴۷ در غرب شیوع پیدا کرد.

اهریمن طاعون ایوبِ کتاب مقدس را می‏آزارد؛ همسر ایوب به او توصیه می‏کند «خدای را بستا و بمیر».

برگرفته از:H. von Gersdorf’s Feltbuch der Wundarzney, Strasbourg, 1540. Dover

دومین پاندمی، مرگ سیاهی که موضوع این کتاب است، سه قرن دنیای مسلمانان و مسیحیان را در هم کوبید. این همه‏گیری در اواخر قرن هفدهم از اروپا رخت بربست و در افریقای شمالی و خاور نزدیک تا قرن نوزدهم جا خوش کرده بود. در بخش عمده‏ای از این دوره، هر منطقه‏ای حدود یک دهه جنبه‏های وحشتناک طاعون را تجربه کرد. همه‏گیری‏ها معمولاً در بهار پدید می‏آمدند، در تابستان شیوع می‏یافتند و در پاییز و زمستان رو به افول می‏گذاشتند و شاید دوباره، خفیف‌تر، در بهار بعدی ظاهر می‏شدند. با این وصف، گاهی می‏توانستند یک منطقه را تا چندین سال محاصره کنند. هیچ نسلی از این بیماری در امان نبود و کسانی که دچار بیماری نمی‏شدند یا از لطمات آن جان به در می‏بردند، که خیلی‏ها این‏طور بودند، به مصیبت دوستان و عزیزان محنت‏زده گرفتار می‏آمدند. از این گذشته، در روزگار طاعون، همه به‏ناچار متحمل دردسرهایی می‏شدند؛ از محدودیت‏های قانونی گرفته تا فروپاشی اقتصاد محلی، از بو و سروصدای وحشتناک بیماران و افراد درحال مرگی که خیابان‏ها را به هم می‏ریختند تا ترس ملموس از اینکه شاید قربانیان بعدی خودشان باشند.

زندگی روزمره در گیرودار مرگ روزمره

خود واژۀ «زندگی روزمره» سطحی از عادی‏ بودن، یکنواختی، یکدستی، معمولی‏ بودن و ثبات را القا می‏کند. اما در روزگار طاعون، این «زندگی روزمره» تقریباً برای همگان به تعلیق درآمد. معنای این تعلیق دربارۀ بعضی‏ها کنار گذاشتن همه چیز و گریختن به مکانی امن بود؛ درمورد بعضی دیگر به معنای حبس‏ خود در خانه و انتظار به‏ سر آمدن همه‏گیری. رژیم‏های غذایی ویژه و داروهایی که نویدبخش سلامت بودند جای غذای همیشگی روی میز را گرفتند و محدودیت‏های سفر، رسمی و غیررسمی، از طرف مقامات یا خودخواسته، باعث کاهش شدید ارتباطات و حتی خریدهای ساده می‏شدند. در شهرها، مدارس خالی شدند، کلیساها تعطیل و مغازه‏ها متروکه شدند، همسایه‏ها نقل‏مکان کردند، ساخت‏وساز راکد و خیابان‏ها از جمعیت و تماشاخانه‏ها از مخاطبانی که پول می‏پرداختند خالی شد. همه چیز شبیه تعطیلاتی طولانی و شوم بود.

زندگی روزمره، در شکل و شمایل جدیدش، با مرگ روزمره هم‏تراز شده بود. آشنایان ناپدید می‏شدند و تابلوهایی هولناک مقابل خانه‏ها قد علم می‏کردند و به بازدیدکنندگان هشدار می‏دادند از آنجا دور شوند. دیگر از فریادهای فروشندگان دوره‏گرد که اجناسشان را در خیابان‏ها می‏فروختند خبری نبود و، به جای آن، فریادهای زمخت «مرده‏ها را بکش بیرون!» شنیده می‏شد. به جای گاری‏دستی‏های مالامال از خواربار و دیگر اجناس، گاری‏های دوچرخ با پشته‏های جنازه‏ها و محتضران در مسیر خیابان‏ها غژغژ می‏کردند. آتش‏ها را برای طبخ غذا یا گرم‏ کردن جان و تن نمی‏افروختند؛ آتش به کار خاکستر کردن متعلقات قربانیان، مجازات مجرمان یا گندزدایی از فضای فرضاً «مسموم» می‏آمد. در مواجهه با بیماری عفونی، ایمان مردم به پزشکان و کشیشان کاتولیک کم شد و بسیاری از آنها به سراغ کتاب‏های خودیاری پزشکی و مذهب پروتستان رفتند.

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “زندگی روزمره در دورۀ طاعون”