در آغاز کتاب بی زبانی می خوانیم :
مجموعه شعر ” بی زبانی ” سرودۀ ” سعید محمدحسنی”
فهرستاشعار
بداهه خوانی با تاتار گنگ و مست 35
(نقالیی قالی! پاسای سالیان) 61
پارههای پیراهن در پیچ پل دختر 80
اول ماه مه آلود،در کوچههای فارسی 104
حروف شادان
در مهمانی حروف شاد بودیم
بی حرف غصه بود که روپوش پوستم بود
آمدم به حرف حرفِ پوستات
بیا شینام کن
الف به بالا میکشاندم
دالام به دعوتت میمام نما.
چشمه – خند
غلتان و سبک پا
از فراز فرو میغلتد
و در دامنه محو میشود
چشمه
که صدای خندههای تو را
ناشیانه تمرین میکرد.
آخرین گونه
سالها از آخرین گونهی تو گذشته!
پوستها جای خودشان را به پوستهها میدهند
و سالها از آخرین انگشت تو بر لب
که هیس را
به شکل انگشت تو دوست داشتم
این همه سال که حلقومم را قورت میدادم!
استقبال
چشم میبندی
سینه از بوی آمدنم پر میکنی
چشم میگشایی
نفس از لای خنده بیرون میدهی
به تماشای استقبال تو
کاش همیشه بیایم فقط.
مجموعه شعر ” بی زبانی ” سرودۀ ” سعید محمدحسنی”
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.