ادبیات آمریکا و دو انقلاب از دیدگاه منتقدان روس

محمدتقی فرامرزی

به ادبیات امروز آمریکا از چه دیدگاهی می‌نگرید؟ کدامین شخصیت‌ها و رویدادهای ادبیات آمریکا را مهم ترین شخصیت و رویداد می‌دانید؟ کدامین جنبه‌های ادبیات آمریکا همدلی شما را بر می‌انگیزد و کدامین جنبه‌های آن را رد می‌کنید؟ چشم‌اندازهای کنونی برای دگرگونی و پیشرفت آن را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ نویسندگان این گلچین نقدها می‌کوشند به برخی از این پرسش‌ها پاسخ دهند. اینان شماری از منتقدان روس در سده‌ی بیستم هستند که به ویژه در زمینه‌ی ادبیات آمریکا متخصص‌اند و این مقاله‌ها بازتابی از اندیشه‌ی نسل‌های مختلف است و از دیدگاه ترکیب‌بندی، سبک و اسلوب با یکدیگر متفاوت‌اند اما همگی یک ویژگی مشترک دارند: احترام ژرف به سنت‌های دموکراتیک متمایز کننده‌ی ادبیات آمریکا از ادبیات دیگر ملت‌ها، از نخستین روزهای پیدایش آن. انگیزه‌ی گردآوری این مقالات، گرامی‌داشت دویستمین سالگرد تأسیس کشور ایالات متحد آمریکا بوده است. 

60,000 تومان

جزئیات کتاب

ابعاد 21 × 14 سانتیمتر
پدیدآورندگان

محمد تقی فرامرزی

نوع جلد

شومیز

نوبت چاپ

اول

شابک

978-622-267-197-6

جنس کاغذ

بالک (سبک)

قطع

رقعی

تعداد صفحه

207

سال چاپ

1400

موضوع

ادبیات مدرن جهان, نقد و بررسی

وزن

300

کتاب « ادبیات آمریکا و دو انقلاب از دیدگاه منتقدان روس» به انتخاب و ترجمه محمدتقی فرامرزی

گزیده ای از کتاب:

ادبیات آمریکا از آغاز تا واپسین دهه‏های جنگ جهانی دوم

انسان از هزاران سال پیش لحظه‏ای از اندیشیدن به شادمانی و سعادت خویش باز نایستاده است. صدها سال پیش از میلاد مسیح، شاعران بابل و مصر باستان، شعرها در وصف کوشش‏های انسان برای رسیدن به آفتاب و گرمی و روشنایی آن می‏گفتند. شاعران روزگار باستان، و پیش از همه هزیود (هسیودس) با تصوری که از «عصر طلایی» داشت، کوشش برای دست‏یابی به سعادت را به عنوان اصل و ذات آدمی ستوده‏اند. ادبیات عصر رنسانس که به قول انگلس «طالب غول‏ها و آفریننده‏ی غول‏های ادبیات بود» – غول‏هایی با نیروی اندیشه، عاطفه و شخصیت برتر – سراسر از اندیشه‏ی آزادی فردی انسان برای دست یافتن به سعادت و کمال آکنده بود. سرانجام، نمایندگان بزرگ عصر روشنگری در فرانسه‏ی سده‏ی هیجدهم در فلسفه‏ی خویش نقشی بس بزرگ به نظریه‏ی «انسان طبیعی» و کوشش‏هایش برای شناخت ماهیت حقیقت و عدالت قائل بودند. مقاله‏ی معروف ژان ژاک روسو به نام «آیا علم و هنر فایده‏ای به نوع بشر رسانده‏اند؟» که یکی از نخستین بیانیه‏های عصر روشنگری در فرانسه است با عباراتی آغاز می‏شود که درشبنامه‏ها و سخنرانی‏های دوران انقلاب‏های فرانسه و آمریکا به‏خوبی انعکاس یافته است:

«چه زیباست تماشای انسانی که به اتکای کوشش‏هایش از عدم برخاسته و پرتو خِرد را برای ازمیان بردن تاریکی‏هایی که طبیعت در پیرامونش آفریده است به هر سو می‏تاباند،» اوج می‏گیرد و با روح خود به سوی آسمان‏ها ره می‏گشاید و در اندیشه، با سرعت نور خورشید، از پهنه‏های بی‏کران کائنات فراتر می‏رود و مهم‏تر و مشکل‏تر آن‏که در درون خود نیز به کنکاش و جستجو می‏پردازد تا انسان و طبیعت انسانی، وظایف و نقش او را در زندگی‏اش بررسی کند.»[1]

نزدیک به دویست و چهل سال از زمان تدوین پیش‏نویس اعلامیه‏ی استقلال آمریکا به پیشگامی تامس جفرسُن می‏گذرد. این اعلامیه، تجسم رؤیای دیرینه‏ای است که انسان آمریکایی از روزگاران کهن درباره‏ی مردمی آزاد در اجتماعی سعادتمند و پُربار داشت که بعدها عنوان بزرگ «رؤیای آمریکایی» به آن داده شد. تاریخ‏نویسان، حقوق‏دانان‏، نویسندگان و منتقدان تا امروز نیز عبارات این اعلامیه را که تأثیری ژرف بر اندیشه‏ی اجتماعی و سیاسی در سراسر جهان داشته است نقل می‏کنند:

«به‏گمان ما نیازی به گفتن ندارد که همه‏ی انسان‏ها برابر آفریده شده‏اند، و آفریدگارشان برخی حقوق جدایی‏ناپذیر به ‏‏آنها ارزانی داشته است، که از آن جمله ‏است حق زندگی، آزادی و جستجوی سعادت و خوشبختی. حکومت‏ها برای تأمین همین حقوق، از‏میان مردم ناشی می‏شوند.»[2]

در آن نخستین سال‏های استقرار کوچ‏نشینان در قاره‏ی آمریکا و سپس در دوران پرتلاطم و سرشار از قهرمانی‏های انقلاب آمریکا، رؤیای راهی که تقدیر برای آمریکا در آستین داشت در نزد خیلی‏ها بیدار شد و شکل گرفت.

اگر «رؤیای آمریکایی» در سده‏ی پیش، پایه‏ای تاریخی و اجتماعی داشت (گرچه درآن زمان نیز اندیشمندان و روشنفکران به توهمی بودن این رؤیا پی‏برده بودند)، در روزگار ما تردیدی نیست که رؤیای مزبور ذاتاً ماهیتی تخیلی دارد. مثلاً داستان پرآوازه‏ی رؤیای آمریکایی نوشته‏ی ادوارد آلبی را در نظر بگیرید که هر دو نشانه‏ای از دگرگونی‏هایی هستند که در سال‏های اخیر در «رؤیای آمریکایی» پدید آمده است. چارلز رایش جامعه‏‏شناس آمریکایی عقیده‏اش را درباره‏ی این موضوع به‏صراحت در کتاب سبزشدن آمریکا بیان می‏کند: «ملت آمریکا درسال 1789 به خودش وعده‏ی دست یافتن به شیوه‏ی زندگی تازه‏ای را می‏داد؛ می‏گفت تک‏تک آمریکایی‏ها افرادی آزاد خواهند بود و خواهند توانست به جستجوی سعادت خویشتن بپردازند؛ حکومتی جمهوری خواهند داشت و مردم در آن حکومت از آزادی کامل برخوردار خواهند بود و هیچ‏کس نخواهد توانست بر زندگی «آنان مسلط شود. هنوز دویست سال از عمر این رؤیا نگذشته بود که تقریباً هیچ‏یک از جنبه‏هایش تحقق نیافت.» [3]

اما در این‏جا می‏خواهیم دریابیم که ادبیات آمریکا چگونه این تکامل و دگرگونی چشمگیر را مجسم می‏سازد.

میراث ادبی آمریکا یکی از عوامل حیاتی در تکامل هنری این کشور است. سنت‏های فرهنگ و ادبیات آمریکا از دوران انقلاب آمریکا همچنان زنده مانده است. منتقدین معاصر آمریکایی در سده‏ی بیستم ضمن بحث درباره‏ی ماهیت ادبیات و فرهنگ ملی ایالات متحد ‏آمریکا، گاه‏گاهی به عقاید محافظه‏کارانه‏ی ادیبان گذشته‏ی دورونزدیک اشاره می‏کنند. به همین علت، به نظراتی که ازرا پاوند در بیانیه‏ی ادبی‏اش به تاریخ 1938 درباره‏ی فرهنگ ملی اعلام کرد و بارها به‏چاپ رسید، این همه اهمیت داده می‏شود. پاوند معتقد است فرهنگ ملی ایالات متحد آمریکا از سال 1770 تا سال 1861 وجود داشته و در جریان جنگ داخلی، آرام آرام از میان رفته است. او فرهنگ آمریکا را اصلاً فرهنگی انگلیسی- فرانسوی می‏داند و معتقد است که هم‏زمان با خشکیدن این چشمه‏ی اروپایی، و پیدایش گرایش‏های واقع‏گرایانه و دموکراتیک به دنبال جنگ داخلی، عمر فرهنگ ملی آمریکا به پایان رسید. معنی شکفتگی واقع‏گرایی در آثار والت ویتمن و مارک تواین از دیدگاه ازرا پاوند، مرگ ادبیات و فرهنگ آمریکاست؛ و به گمان او ازآن پس، نویسندگان آمریکایی چاره‏‏ای  جز مهاجرت به اروپا نداشته‏اند؛ همچنان که او خودش به چنین مهاجرتی تن درداد: «پس از سقوط فرهنگ آمریکا، افراد مجبور شدند مهاجرت کنند تا بخش‏های باقیمانده‏ی فرهنگ آمریکا را از خطر نابودی برهانند.»[4]

ادبیات و فرهنگ آمریکا از نخستین سال‏های پیدایشش، در دو مسیر به‏پیش ‏رفته و بازتابی از دو گرایش اساسی در تکامل تاریخی این ملت بوده است.

نخستین ریشه‏های ادبیات دموکراتیک آمریکا در آثار فیلیپ فرینو، شاعری که در بحبوحۀ جنگ استقلال آمریکا دست به آفرینش هنری زد، دیده می‏شود. از نویسندگانی که در راه فیلیپ فرینو گام برداشتند می‏توان از جیمز فنیمور کوپر، والت ویتمن، مارک تواین، تئودور درایزر، جان رید، ارنست همینگوی، ویلیام فاکنر، و بسیاری دیگر که فرزندان خلف ملت آمریکا به‏شمار می‏روند نام برد.

فرهنگ دیگری هم در آمریکا بود که سنت‏های ویژه‏ای داشت و ادبیات وفاداران به تاج و تخت انگلستان در انقلاب آمریکا و ادبیات اشراف هوادار تشکیل حکومت ائتلافی در سال‏های پس از انقلاب، نماینده‏ی این فرهنگ بودند. ادبیات شورشیان جنوب کشور در دوره‏ی جنگ داخلی نیز نماینده‏ی این فرهنگ بود و همچنان که کیفیت دموکراتیک آثار فرینو دشمنی آشکار نمایندگان فرهنگ مخالف را برانگیخت، مک کارتی‏های دنیای ادب نیز آثار جان ‏رید و تئودور درایزر را به اهانت گرفتند.

منتقدین آمریکایی شیفته‏ی نقل‏قول از ج. هکتور سن-جان (دو کره‏وِکور)، آمریکایی فرانسوی‏تباری هستند که دویست سال پیش و در جریان انقلاب آمریکا، در تعریف شخص آمریکاییِ حقیقی چنین گفته است: «پس این آمریکایی یا انسان نو چیست؟ آمریکایی کسی است که با پشت سر گذاشتن همه‏ی تعصب‏ها و شیوه‏ی کهن زندگی، تعصب‏ها و شیوه‏های تازه‏ای را از شیوه‏ی زندگی تازه‏ای که درپیش گرفته است دریافت می‏کند.» این نظر سن-جان، شالوده‏ای برای احساس خودآگاهی ملی یا همان «رؤیای آمریکایی» پدید آورد ولی معنای اصلی این مفهوم فقط در دهه‏ی 1930 شکل گرفت.

وقتی کشاورزان و سربازان جورج واشینگتن دریافتند که اندیشه‏ها و آرزوهای فرینو و آن همه شاعر انقلابی آمریکا تفاوتی با اندیشه‏ها و آرزوهای خودشان ندارد، شعر و شاعری به معنای ملی در آمریکا پدیدآمد. نثر ملی در آمریکا زمانی پدیدآمد که مردم عادی و ساده‏ی آمریکا به خواندن داستان‏های کوپر پرداختند و دیگر آثار رومانتی‏سیسم آمریکایی نیز به حیطه‏ی شعور تازه واردان راه یافت.

موضوع سنت‏های ادبی آمریکا سال‏هاست که توجه نویسندگان و منتقدان را به خود جلب کرده است. کوپر یک بار معنی و وظیفه‏ی داستان‏های تاریخی‏اش را که حوادث‏شان عموماً در اروپای سده‏های میانه رخ داده است با عباراتی دقیق، چنین توصیف کرده است: «منظور از نوشتن این داستان‏ها بررسی رویدادهای اروپا از دیدگاهی آمریکایی بوده است.» گوگول نیز در مقاله‏ای که در باره‏‏ی پوشکین نوشت، در تعریف ماهیت شاعر حقیقتاً ملی، نظر مشابهی داشت: «شاعر را، حتی زمانی که به توصیف جهانی سراپا بیگانه می‏پردازد ولی از دیدگاه ملی خودش یعنی دیدگاه مردم به آن می‏نگرد، و چنان احساس می‏کند و سخن می‏گوید که گویی مردم خودشان احساس می‏کنند و به زبان خودشان سخن می‏گویند، می‏توان شاعری خصلتاً ملی نامید.»

[1] Jean-Jacques Rousseau, Collection Complete des Ouvres de J.-J. Rousseau, Citoyen de Geneve, t. 7, p. 28.

[2]  The World Almanac, Declaration of Independence, 1949, pp. 153-54.

[3]  Charles A. Reich, The Greening of America, N.Y., 1970, p. 21.

[4] Ezra Pound, Impact. Essays on Ignorance and the Decline of American Civilization, Chicago, Regnery Co., 1960, p. 3.

موسسه انتشارات نگاه

کتاب « ادبیات آمریکا و دو انقلاب از دیدگاه منتقدان روس» به انتخاب و ترجمه محمدتقی فرامرزی

اینستاگرام نگاه

نقد و بررسی‌ها

هنوز بررسی‌ای ثبت نشده است.

اولین کسی باشید که دیدگاهی می نویسد “ادبیات آمریکا و دو انقلاب از دیدگاه منتقدان روس”