صالحی

سرود روح بزرگ

سید علی صالحی

وقتی همه
از دلیری دریا سخن می‌گویند
تو خاموش باش
خبر خاصی در راه نیست .
وقتی همه خاموشند
تو آرام برو
شکایتِ خاموشان را
با دریا در میان بگذار
حتماً اتفاق خاصی رخ خواهد داد .
چترت را ببر
کبریت یادت نرود ….

ادامه خواندن ←

شاهزاده و گدا – شومیز

نوشته مارک تواین
ترجمه مریم رییس دانا

دو نوزاد پسر در یک روز در دو خانواده پای به جهان می گذارند. خانواده ی فقیر از تولد نانخواری دیگر سخت خشمگین است و خانواده ی شاهی که سال هاست در انتظار تولد فرزندی پسر است، سراسر انگلستان را آذین می بندند و تولد ولیعهد را جشن می گیرند. این دو کودک که شباهت خارق العاده ای به یکدیگر دارند در دیداری کوتاه، از روی کنجکاوی جامه هاشان را عوض می کنند… شاهزاده جای گدا را می گیرد و گدا ساكن قصر می شود…

ادامه خواندن ←

شاهزاده و گدا

نوشته مارک تواین ترجمه مریم رییس دانا

دو نوزاد پسر در یک روز در دو خانواده پای به جهان می گذارند. خانواده ی فقیر از تولد نانخواری دیگر سخت خشمگین است و خانواده ی شاهی که سال هاست در انتظار تولد فرزندی پسر است، سراسر انگلستان را آذین می بندند و تولد ولیعهد را جشن می گیرند. این دو کودک که شباهت خارق العاده ای به یکدیگر دارند در دیداری کوتاه، از روی کنجکاوی جامه هاشان را عوض می کنند… شاهزاده جای گدا را می گیرد و گدا ساكن قصر می شود…

ادامه خواندن ←

بابا الهوا: موسیقی و مردم‏شناسی بومیان کیش

محسن شریفیان

توجه و علاقمندی بومیان کیش به موسیقی تا آنجا است که در گذشته برای اجرای موسیقی های خاص، مکانهایی مانند «بیت الهوا» و «بيت الزار» داشته اند که هر کدام سرکرده، گروه و مقررات خود را داشته است. در جزیره‌ی كیش، سردمدار گروه نوازندگان مرد در عروسی را «بابا الهوا» و اعضای اصلی گروه او را «ولد الهوا» به معنی فرزند بابا میگفتند. «الهوا» به معنی عشق است و در جنوب ایران به عنوان باد و زارنیز تعبیر می شود. با این توضیح «بابا الهوا» با «بابا زار» کاملا متفاوت است. هرکدام از محله های قدیمی كیش یک «بابا الهوا» داشت كه بسیار مورد احترام مردم وشیخ محل بود. آنها یک خانه مخصوص داشتند كه به آن «بيت الهوا» میگفتند. اهل الهوا مقررات خاص خود را داشتند، آنها با برهنه کردن پاهایشان هنگام نوازندگی به نواختن شان جنبه ی تقدس می دادند و یا مثلا اگر قرار بود که یک گروه موسیقی وارد محل آنها بشود، حتما بایستی از بابا الهوا اجازه گرفته می شد تا طبق رسم پرچم را برای ورودشان پیشکش كنند.

ادامه خواندن ←

اسم شب ، سیاهکل

جنبش چریک‌های فدایی خلق از آغاز تا اسفند 1349

 

انوش صالحی

داستانویس و پژوهشگر تاریخ معاصر ایران است.

او سال 1344 در گیلان متولد شده است. تاکنون دو کتاب از او با عنوان‌های راوی بهاران (سرگذشت کرامت دانشیان) و مصطفی شعاعیان و رمانتیسم انقلابی در حوزه تاریخ چپ ایران منتشر شده است.

انوش صالحی با چند نشریه در ایران نیز همکاری دارد.

 

ادامه خواندن ←

ما نباید بمیریم

سید علی صالحی

 

ما نبايد بميريم

رؤياها بىمادر مىشوند

 

 

بايد زنده بمانيم. هنوز هم باران هست. راه، رؤيا، روشنايى هست. شب فقط استعاره است، شب هرگز دشمنِ كسى نبوده است. ما در ستايشِ زنده ماندن به شادمانى رسيده‌ايم. امتحان كن، شعر… خوب است، اميد است، رضايت است، آزادى است.

من برايت از شعر مى‌نويسم، شعر مى‌نويسم، از شفا مى‌نويسم، شفا مى‌نويسم. تكليفِ ما رعايتِ رؤياهاست. زندگى در شفا ادامه دارد، عشق ادامه دارد، اميد ادامه دارد. من هم يكى از ميانِ شما، يكى از شما، از همين بسيارانِ بى‌دريغ‌ام. بسيارانى در من زيسته و من در بسيارانى زندگى كرده‌ام. ما زنده مى‌مانيم، ما بايد زنده بمانيم. شعر… خوب است، باران خوب است، بوسه خوب است؛ بوسيدنِ بى‌پايانِ در تو شدن، با تو شدن، از تو شدن.

كشفِ حلول، كلمه، خوشى، خوبى، آرامش، آغوشِ آدمى. خورشيدهاى بى‌شمارى در چشم‌هاى ما مخفى مانده‌اند، ما طلوع خواهيم كرد. صبح نزدِ من است. من نزدِ توام، تو نزدِ زندگى. ما نبايد بميريم، رؤياها بى‌مادر مى‌شوند.

عشق… خوب است. من آن روز آمدم شما را به ادامه‌ى روشنِ راه دعوت كردم، گفتم عشق خوب است. و شعر اجازه نمى‌دهد اندوهِ ديگران را تحمل كنيم، شعر اجازه نمى‌دهد بى‌تفاوت از كنار تاريكى‌ها بگذريم. من به فهمِ فانوس ايمان دارم. قرار بود من همراهِ بودا زاده شوم، اما مادرانِ مُقَرَب يادشان رفت اسم ساده‌ى مرا در دفترِ رسولان بنويسند، قرار بود باران باشم، درخت انار، آب، بوته‌ى گُل سرخ…، اما شاعرانِ كُهن به سرزمينِ هيلانيا اشاره كردند. هنوز نوبتِ ميلادِ من نرسيده بود. من گفتم اميد خوب است، و اعتماد، و علاقه‌ى بى‌سؤال، و دانايىِ بى‌دليل، سرشار شدن از شادمانى، رفتن به خوابِ رؤيا، و رسيدن به رضايتِ روشنايى، تا طلوعِ كاملِ پرنده.

انسان… مبارك است، انسان خيلى مبارك است. او مى‌داند بُريدن تمرينِ خاستن است. او كه به زانو در نمى‌آيد، خردمند خواهد زيست. انسان خوب است، من خوبى‌ها را مى‌بوسم، لمسِ انسان را بو مى‌كنم. عزيز است عطرِ آدمى. ما نبايد بميريم، رؤياها بى‌مادر مى‌شوند.

ما بايد زنده بمانيم. ما هرگز از عيشِ آب و عادت فانوس فراموش نمى‌شويم. ما حتى به وقتِ وداع، با شادمانى از اين كالبدِ كُهن جدا خواهيم شد. ما ادامه‌ى روشنِ راهيم. شعر خوب است، بوسه خوب است، باران خوب است، لذت خوب است. شعر…. خواهرِ من است. من نخستين كاشفِ بوسه‌ام. من باران را ديده‌ام، من لذتِ تنفسِ گياه را شنيده‌ام.

انسانِ من، انسانِ شفا، فرستاده، نور، ارديبهشت، كلمه، كلمه‌ى من. منِ كلمه مى‌گويد: از پيدا شدن در خوابِ جانور پرهيز كن تا شنيده شوى. شعر…. خوب است. شعر… آدمى را از درد به دوا دعوت مى‌كند، از درد به نجات، از درد به آرامش، به آهستگى، به انگيزه. ما راهى نداريم جز به ياد آوردنِ رنگ‌ها، عطرها، علاقه‌ها، آوازها، رؤياها. زندگى… خوب است، و بلوغ، و بخشيدن. زنهار اى عزيز، نوشتنِ دنيا، دستِ آدمى را مى‌گيرد، وحشت را از واژه‌ها مى‌گيرد.

و انسان به خانه‌ى خود بازخواهد گشت. او سفير صبح‌هاى بارانى است. او فرستاده‌ى شفانويسِ ارديبهشت است. او شاعر است. او مى‌گويد شعر بخوانيد، شفا خواهيد يافت. شعر بخوانيد، درها گشوده خواهد شد، او مى‌گويد ما نبايد بميريم، رؤياها بى‌مادر مى‌شوند.

از تاريكى نترسيد، تاريكى… اشاره است، تاريكى ترس ندارد. تاريكى استعاره است. خواب‌هاى ما خُرّم از گندم است، دست‌هاى ما بوى نان مى‌دهند. به خود اعتماد كنيد، از نو زاده خواهيد شد. شعر…. فرصتِ تكثيرِ فهميدن است. نگاه كنيد، صداى روح مى‌آيد از واژه، واژه مى‌داند انسان امانتِ آرامش است. تماشا كنيد، ما به زندگى برمى‌گرديم. پايدارى در پرده‌هاى شعر، ما را به شفا خواهد رساند. شعر بخوانيد، باران خواهد آمد، تشنگى تمام خواهد شد. شعر دعاىِ دانايىِ آدمى‌ست. امتحان كنيد، در شعر زيستن، تخيلِ انسان را معطر مى‌كند. انسان پيروز است، انسانِ صلح، انسانِ اميد، انسانِ عشق.

به شادمانى رسيدن، به رضايت. به رؤياى مشترك رسيدن، ديدن، بوسيدن، بزرگ شدن. ديگر هيچ ديگرى در اين دايره نيست. ديگران… تكثير بى‌پايانِ تواند، تو… در آينه‌هاى روشن بلوغ، در ترانه‌هاى آرامِ تماشا. تو نه پيامبرِ ديگرانى، نه پيروِ ديگران. حضور… حضورِ شعر، حضورِ شفا…! شعر… شفاست، شعر فرصتِ شفاست. به يادآر: انسان پيروز است، انسان فرستاده است، فرستاده‌ى شفانويسِ ارديبهشت است. پس ما نمى‌ميريم. ما نبايد بميريم. راه، راه، راهِ روشنِ رؤياها…!

سيدعلى صالحى

                1387تهران

 

ادامه خواندن ←

بار مسئولیت : بلوم، کامو، آرون و قرن بیستم فرانسه

تونی جات

فرزام امین‌صالحی

تونی جات جامعه شناس و محقق آمریکایی در این اثر به سه متفکر بزرگ قرن بیستم فرانسه می پردازد.لئون بلوم، آلبر کامو و رمون آرون پرداخته و از کندوکاو در زندگی و اندیشه های آنان ، اثری پرداخته که به مسئولیت روشنفکر در برابر خود، جامعه و مردم می پردازد.جات در این اثر فشرده توانسته با استادی بی بدیلی بسیاری از زوایای ناشناخته این سه متفکر را در برابر خوانندگان رونمایی کند و از این جهت کتابی را فراهم آورده که برای هر جستجوگر حوزۀ اندیشه جذاب و خواندنی است

کتاب «بار مسئولیت: بلوم، کامو، آرون و قرن بیستم فرانسه» نوشته‌ی جامعه‌شناس، مورخ و محقق آمریکایی معاصر «تونی جات» و برگردان « است. جات در این کتاب دست بر سه متفکر و روشن‌فکر فرانسوی قرن بیستم گذاشته است. او با یک زاویه نگرش نو به زندگی و طرزتفکر این سه نگاه ‌دوباره‌ای می‌اندازد و مسئولیت آن‌ها در قبال رشد و توسعه و بیداری مردم جامعه را نشان می‌دهد. «پیامبر مطرود (لئون بلوم و بهای سازش کاری)»، «معلم اخلاق ناراضی ( آلبر کامو و مصایب تزلزل)» و « خودی حاشیه‌نشین (رمون آرون و جدل‌های منطقی)» سه بخش این کتاب هستند. «لئون بلوم»، سیاست‌مدار فرانسوی که برپایه گسترش نظریه‌ی سوسیالیستی اولین دولت خود را تشکیل داد و قوانین جدید را در اصلاح وضع کارگران تصویب کرد. این دولت‌مرد فرانسوی در پی مذاکره و صلح با هیتلر بود که دستگیر شد و تا آخر عمر به‌زندان افتاد. «‌آلبر کامو» نویسنده، فیلسوف و روزنامه‌نگار فرانسوی است. او برای آثارش که به گفته‌ی بسیاری از منتقدین صدای مشکلات وجدان بشر در قرن حاضر است، موفق به کسب جایزه نوبل شد. نوشته‌های رومن آرون، جامعه‌شناس و فیلسوف فرانسوی، بیش از هر چیز به‌خاطر مخالفت با مارکسیسم، خشنوت و جنگ مورد توجه قرار گرفت. نویسنده در بخشی از مقدمه‌ کتاب در باب تاثیر افراد در گذشته، آورده است: «آنچه درباره افراد صحیح است در مورد ملت‌ها صدق نمی‌کند. معنایی که باید به یک تاریخ مشترک نسبت داده شود، تاثیر آن بر روابط درونی ملت‌ها و بین آنها در حال حاضر، پایگاه اخلاقی و ایدئولوژیک روایت‌های مختلف و متناقض از تصمیمات و رفتار جمعی گذته‌ی دور یا نزدیک، بیشتر از همه مسائل ملی مورد مناقشه‌اند؛ و این گذشته است که تقریبا همیشه مساله است، حتی وقتی که ظاهرا از حال یا آینده بحث می‌کنیم».

ادامه خواندن ←

سلیمانیه و سپیده‌دم جهان- بازسرایی شعرهای شیرکو بی‌کس

امان جلیلیان

شیرکو بی‌کس

محمدرئوف مرادی

مریوان حلبچه‌ای

سیدعلی صالحی

 

شیرکو بی کس از شاعران برجسته ی کردستان عراق که در سال ۱۹۴۰ میلادی در شهر سلیمانیه به دنیا آمد . در سال ۱۹۶۸ اولین مجموعه شعر خود را به نام «مهتاب شعر»به چاپ رسانید .او جزو شاعران نسل دوم کردستان عراق و از هم نسلان عبدالله په شیو ،لطیف هلمت و رفیق صابر است. شیركو بی‌كس فرزند «فایق بی‌كس» یكی از شاعران بزرگ و ملی كرد می باشد. او بعد از استاد عبدالله گوران، یكی از شارحان و معماران پیشرو شعر آزاد كردی است. شیركو بی‌كس پر كار و خستگی ناپذیر كه بیشتر به مفهوم ادبی جهانی در اذهان اهل فن جایی گرفته است و با آنكه در نقد ، داستان و ترجمه توانایی هایی در خور و شایسته دارد، اما كار شعر ، سرنوشت محوری قلم او را رقم می زند . استاد شیركو بی‌كس هر چند وابستگی به احزاب و گروههای فعال سیاسی كرد را داشت اما از راه ادبیات و سرودن شعر به مبارزه علیه ظلم و زور روا شده به ملت خود پرداخت . سخت كوشی و پیگیری این شاعر جهانی در سیطره فرهنگ، ادبیات و شعر كردی ، به او شخصیتی خاص و عاصی بخشیده است. از نمونه اشعارش :

در برابر چشم‌های آسمان ابر را / در برابر چشم‌های ابر باد را / در برابر چشم‌های باد باران را / در برابر چشم‌های باران خاک را / دزدیدند،/ و سرانجام در برابر همه چشم‌ها / دو چشم زنده را زنده به گور کردند / چشم‌هایی که دزدها را دیده بود.

ادامه خواندن ←

گفت‌آمدهايى در شعر معاصر

فریبرز رئیس دانا

هنر و شعر در نظام سلطه، هم از سوی بازار، هم از سوی حاکمان و هم از سوی ناموزونی های فرهنگی و اجتماعی نه تنها تحقیر می شود بلکه به نظر نویسنده کتاب حاضر به قتل هم می رسد. تحقیر کنندگان و قاتل ها اغلب ناشناخته مانده اند یا شناخته شده اند اما اعتراف نمی کنند. گویی بخشی از ادبیات ما در تراژدی انتقام گرفتار آمده است. نام فریبرز رئیس دانا گرچه بیشتر یاد آور اقتصاددانی رادیکال در برابر نظام سلطه سرمایه داری است، در کتاب حاضر نشان داده که در نقد ادبی با زمینه های اجتماعی و سیاسی نیز نگاهی کاوشگر و تفسیری انسان گرا دارد. او ویژگی عناصر و ابزارهای نقد ادبی را بر می رسد و با این ابزار به نقد شعرهای شاملو، مختاری، صالحی، فرخزاد و بهبهانی می پردازد. آشنایی و دوستی دیرپای رئیس دانا با این شاعران و استناد به لحظه های پربار باهم بودنشان نه تنها به جذابیت نقد ها افزوده بلکه ژرفای بیشتری به داده ها و روایت های او بخشیده است.

ادامه خواندن ←