تأثير شمار اندکي از نويسندگان مدرن بر شکل و ماهيت ادبيات داستاني قرن بيستم عميقتر از ويليام فاکنر بوده است. جيمز جويس را معمولاً در هنر داستاننويسي با فاکنر قياس ميکنند؛ اما اين دو نويسنده عملاً فقط تشابهاتي ظاهري دارند: استفاده از تجربهي بومي و منطقهاي به عنوان مضمون، ساختار تجربي و غيرمتعارف رمانهاي آن دو و بازي با واژهها وراي معناي سنتيشان.
فاکنر به طريقي نوشت که انگار هيچ کس پيش از او در ادبيات انگليسي قلم نزده بود، انگار پيش از آنکه او دست به قلم برد سنت و تجربهي ادبي شکل نگرفته بود. او اين سنت را از نو آفريد و رمان را رها ساخت تا به واسطهي سيلاب نيرومند، متلاطم و مقاومتناپذير زبان بتواند بهتر از گذشته در خدمت قرن بيستم قرار گيرد، زباني که راه خود را از ميان زمان و مکان و تجربه گشود تا داستانِ انسان مدرن را بگويد به نحوي که در عين تراژدي خندهدار هم باشد. فاکنر به شيوهي خود نوشت خواه جيمز جويس، ويرجينيا وولف، جوزف کنراد و ديگران وجود داشتند يا نداشتند.
ايان گيبسن نويسندهى ايرلندى متولد 1939، تحصيلات متوسطه و دانشگاهى خود را در دوبلين به پايان برد و سپس بهعنوانِ دانشيار در دانشگاه لندن به تدريسِ ادبياتِ مدرنِ اسپانيا پرداخت. نخستين كتابِ او بهنام «قتل فدريكو گارسيا لوركا» كه بلافاصله توسطِ رژيمِ فرانكو تحريم گشت، جايزهى بينالمللىِ بهترين كتابِ سال را از آنِ خود كرد و به 10 زبان ترجمه شد. (1971) Cyril Connolly با اشاره به فصلِ «مرگِ يك شاعر» از كتابِ «زندگينامهى فدريكو گارسيا لوركا» كه به سال 1989 تكميل و منتشر شد، مىنويسد : «عاشقانِ شعر و عاشقانِ حقيقت از خواندنِ اين كتاب، لذّت خواهند برد.» اين كتاب، دروغِ دولتِ فاشيستىِ فرانكو را كه مىگفت مرگِ لوركا در حينِ اغتشاشهايى در اولين لحظاتِ جنگِ داخلى رخ داده است، برملا كرد و گوشههاى تاريكِ شخصيتِ اين شاعر را كه نرودا «چكيدهى اسپانياى سالها و قرنها و سنّتهاى باستانىِ مردمِ آن سرزمين» مىناميد، روشنى بخشيد.
تاريخ بشر در چند هزار سال اخير، مهمتر از همه، تاريخ چگونگى پديدارى اجتماعها و دستگاههاى فكرى بسيار متفاوت است. اين تاريخ از اعمال مردان و زنان بيشمارى ساخته شده، كه هركدام مىكوشد براى خود و همنشينان و عزيزان خويش زندگى ِ شايستهاى پديد آورد، گاه جهان را چنانكه هست مىپذيرد، گاهى از تغيير آن نوميد مىشود، اغلب ناكام است و گاهى كاميار. با اين وصف از اين جريانهاى بىپايانِ بهم پيوسته دو موضوع مشخص مىشود. از يك سوى، در توانايى بشر در راه گذران زندگى از طبيعت و چيرگى بر اوضاع مادى ابتدايى، كه بخشى از «جامعه اشتراكى آغازين» بود، افزايش متراكمى ديده مىشود. از سوى ديگر، پيدايش شكلهاى پياپى ِ سازمان جامعه است كه به سود اقليتى كوچك و صاحب امتياز بر اكثريت مردم ستم مىكند و از آنها بهره مىكشد
همواره از من می پرسند که آیا برای تاریخ جهان کتابی هم ارز کتاب تو ، تاریخ مردمی ایالات متحد آمریکا سراغ داری؟ من همیشه پاسخ داده ام من فقط یک کتاب می شناسم که این وظیفه بسیار دشوار را به انجام رسانده و آن تاریخ جهان به قلم کریس هارمن است. این کتاب هم اکنون در قفسه کتاب های مهم مرجع من قرار دارد.
نورا الیزابت مری بویس(1920-2006)، تاریخنگار بریتانیایی و متخصص زبانهای ایران باستان و دین زرتشت است.
دین زرتشت، آیین رسمی ایرانیان باستان بود و هنوز نیز جامعههای زرتشتی ساکنِ ایران، هندوستان، اروپا، ایالات متحده، کانادا، استرالیا و دیگر نقاط جهان به آن باور دارند.
این آیین در سدههای بسیار نمادِ خُلق و خویِ ایرانی بود و ارزشهای سیاسی و اجتماعی و روحانی وی را در برمیگرفت و از اینرو به جامعه انسجام و ثبات میداد. گرچه ایرانیان دستاوردهای درخشان در هنر و ادب در کارنامه خود دارند، کیش زرتشت را باید بزرگترین دستاورد فرهنگی و روحانی آنان شناخت.
«آیین زرتشت: کهن روزگار و قدرت ماندگارش» سلسله سخنرانیهای درسی در زمینه ایرانشناسی است که در دانشگاه کلمبیا آغاز شد و پروفسور مریبویس، در جایگاه استاد صاحبنظرِ آیین زرتشتی و سنتهایش، اجرای آنها را در ۱۹۸۸ به عهده داشت.
در این سخنرانیها مریبویس با برخورداری از سرچشمههای دانشی عظیم به طرح جزئیاتی میپردازد که ریشههای آیین زرتشت، اصول بنیادی و ردّپای رشد و تحول آن را تا به امروز شامل میشود، و از این راه آگاهیهای نوین و تعبیراتی تازه به دست میدهد.
پروفسور بویس به سال ۱۹۴۵ دکترای خود را در رشته شرقشناسی از دانشگاه کیمبریج دریافت کرد. در ۱۹۴۷ در دانشگاه لندن به سمت استادیاری، و در ۱۹۶۳ به سمت استاد ایرانشناسی گمارده شد.
نشر آثار پرشمار وی به دانش ما از تاریخ و آداب دینی زرتشتیان، زبانهای ایرانی میانه و کیش مانی بسیار افزوده است.
کتاب حاصل مجموعه سخرانی های ایران شناسی در دانشگاه کلمبیا است. نویسنده به بررسی ریشه های آیین زرتشت، اصول بنیادی و رد پای رشد و تحول آن تا به امروز پرداخته است .
مجموعهى حاضر دربرگيرندهى مراحل رشد و شكوفايى شعر فدريكو گارسيا لوركاست. به همين دليل نيز بيشتر شعرها تاريخ سرايش خود را همراه دارد.
اولين بخش از اين مجموعه شعرهايى را شامل مىشود كه لوركا به تقريب طى 1920- 1918 سروده است. اين شعرها كه خاستگاه عرب ـ گرانادايى شعر لوركا را نمايان مىسازد، عمدتاً در «كتاب شعر» كه از نظر ساختارى متعلق به دوران پر شور و شرّ جوانى لوركاست، خلاصه مىگردد. بنابر اين، شايد از نظر زمانى بتوان شعرهاى اين دوره را كنكاشى براى پالايش زبان شعرى وى قلمداد كرد
«گل آفتابگردان» تصويري از بيگانگي انسان با خود و سرنوشتش ارائه مي دهد. اين رمان زندگي يك انسان مسخ شده و رو به قهقرا را به تصوير كشيده و به موازات چهره يي كه از خانواده فيلان ترسيم مي كند، زوايايي از زندگي، مناسبات اجتماعي و روابط ميان افراد جامعه امريكا را در نيمه هاي قرن 20 به نمايش مي گذارد. در اين رمان با توصيف هاي عيني و جزييات نگاري فراواني از زندگي شهري و روابط انساني در امريكا روبه رو هستيد. ويليام كندي همچون يك فيلمنامه نويس (كما اينكه او يك فيلمنامه نويس نيز هست) نماهاي متعددي از گوشه و كنار شهر، خيابان ها، كافه ها و مغازه ها را در داستان هايش ثبت كرده است.
این رمان (برنده ی جایزه پولیتزر 1984), گویای بیگانگی انسان از خویشتن است؛ توصیف از زندگی که مسخ میشود و انسان را به ورطه هلاک میکشاند. ‘فرانسیس’ شخصیت اصلی داستان, شخصیتی است که خانوادهاش را از دست داده و مبتلا به سرطان شده است. او میخواهد با بیماریاش مبارزه کند. فرانسیس با افرادی نیز در ارتباط است که هر یک به نوعی مبتلا به یک بیماری هستند. فرانسیس عاشق زنی است به نام ‘هلن’ که شخصیتی خاص دارد. در هنگامهای که همه زنان و مردان به دنبال برآوردن کام دل هستند, هلن, خود را از آن دور میکند و از لذایذ آن چنانی میپرهیزد. همین ویژگی هلن سبب شده فرانسیس در اندیشه او باشد. این در حالی است که فرانسیس خود صاحب زن و فرزند است.
وی فعالیتهای حرفهای ترانهسرایی خود را در سال ۱۳۷۶ در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. نخستین ترانههای وی با آهنگسازی فؤاد حجازی و شادمهر عقیلی و با خوانندگی خشایار اعتمادی اجرا میشد.
یداللهی چندین سال است که اداره انجمنی به نام خانه ترانه را برعهده دارد. خانه ترانه در سال ۱۳۸۰ با همکاری ترانهسرایانی از قبیل سعید امیر اصلانی، بابک صحرایی، یغما گلرویی، افشین سیاهپوش، نیلوفر لاریپور، محمدرضا حبیبی و افشین یداللهی راهاندازی شد. این جلسات به خواندن ترانه، نقد ترانه و جلسات کارگاهی اختصاص مییافت. جلسات خانه ترانه سپس به فرهنگسرای قانون و پس از آن به فرهنگسرای شفق انتقال یافت.در طی سالهای گدشته بهتدریج ترانهسراهای مؤسس خانه ترانه به دلایل مختلفی از آن جدا شدند و افشین یداللهی تنها فرد باقیمانده از هیئت مؤسس این انجمن است که بعد از این اتفاق همچنان اداره خانه ترانه را بر عهده دارد. جلسات خانه ترانه در فرهنگسرای شفق تاکنون از اثربخشترین جلسات اجرایی بوده و همکاری آهنگسازانی از قبیل بابک بیات و داریوش تقیپور را نیز درپی داشته است.
از ترانهسرایان قدیمی در خانه ترانه میتوان به اسامی: نادر بختیاری، مونا برزویی، ساناز صفایی، علیرضا سلیمانی، روزبه بمانی، سیامک رجاور، فروه مخصوص، بامداد بامداد، کوروش سمیعی، سعید کریمی، صابر قدیمی، میثاق جوهری، وحید عربانی، مهسا سماواتی، المیرا آقازاده، نیما کوکلانی، میثم یوسفی و بسیاری دیگر از اعضای قدیمی انجمن اشاره کرد
استان در شهري اتفاق مي افته كه مسئولينش معتقد به حقيقت هستند و اجازه هيچ گونه احساس يا تخيلي را به بچه هاي خود نمي دهند . لوييزا فرزند ارشد آقاي گراندگريند هست كه از كودكي چيزهاي زيادي آموخته و با تمام وجود او را از احساسات دور نگه داشته اند . او با اقاي باندربي پولدار ازدواج مي كند و …
روزگار سخت [Hard Times]. رماني از چارلز ديكنز (1812-1870)، نويسنده انگليسي، كه در 1854 منتشر شد و حاصل مشاهدات نويسنده درباره وضع صنعت در شهر منچستر و پرستون و زندگي كارگران و روابطشان با كارفرمايان است. تامس گرادگريند ، نمونه صاحب صنعت تسلطجوي و اهل شهر كوكناون از مراكز صنعتي، «مردي است كاملاً اهل عمل» كه به چيزي جز واقعيات و آمار عقيده ندارد و فرزندان خود لويز و تام جوان را با سركوب كردن بيرحمانه جنبههاي ذوقي و آرماني طبيعتشان تربيت ميكند. لويز را به زني به كارخانهداري خسيس و حقهباز به نام جوسايا باندربي ميدهد كه سي سال از او بزرگتر است و خلق و خويي بس خشن دارد و از آن قماش آدمهايي است كه تمدن صنعتي به وجود ميآورد. لويز تا اندازهاي از آن جهت به اين زناشويي تن در ميدهد كه تربيتي كه پدرش به او داده، او را وقيح و بياعتنا بار آورده است و تا اندازهاي هم به اين جهت كه ميخواهد به برادرش، كه تنها كسي است كه دوست دارد و كارمند باندربي است، كمك كند.
هنر به مثابه حقیقت: معرفی و بررسی «کتابچه پادزیبایی شناسی» در صفحه “تازه های اندیشه” روزنامه «سازندگی» طی یادداشتی«کتابچه پادزیبایی شناسی» نوشته آلن بدیو معرفی شده است که در ادامه می خوانید: هنر به مثابه حقیقت: معرفی و بررسی «کتابچه پادزیبایی شناسی» پادزیبایی شناسی نوعی رابطه فلسفه باهنر است که بر پایه آن هنر خود مولد حقيقت هاست. پادزیبایی شناسی هنر را به صورت شیء یا موضوع فلسفه در نمی آورد و به جای پرداختن به تأملات زیبایی شناختی دقیقا به توصیف تأثيرهای درون فلسفه ای می پردازد که هستی مستقل اثرهای معین هنری را از خود...
رماننویسیهنربسیارپیچیدهای است سال بلو، من را به نویسندگی ترغیب کرد روزنامه آرمان - شماره 3250 مترجم: مژده امیری پارسا آرمان- سرویس ادبیات و کتاب: نویسندهشدن ویلیام جوزف کندی (۱۹۲۸، آلبانی، نیویورک)، داستان عجیبوغریبی دارد، مثل جان کندیتول، که بعد از مرگش، رمان «اتحادیه ابلهان»اش چاپ شد و برایش جایزه پولیتزر را به ارمغان آورد. ویلیام کندی هم بعد از پشت سرگذاشتن سیزده ناشر، توانست رمان «گل آفتابگردان»اش را چاپ کند، که در کمال ناباوری، جایزه پولیتزر، جایزه انجمن منتقدان ادبی آمریکا و جایزه پنفاکنر را از آن خود کرد. کندی با رمان «کامیون جوهر» که در سال ۱۹۶۹ منتشر شد،...